روزی که یک مسئول به کوچه ما آمد

روزی که یک مسئول به کوچه ما آمد.

به گزارش پایگاه خبری گلونی رضا ساکی در ایسنا نوشت: امروز به جای طنز نامه یکی از شهروندان تهرانی را می‌خوانیم که برای ایسنا فرستاده است:

ایسنا سلام

چند روز پیش دیدم شهرداری دارد سر کوچه‌مان درخت می‌کارد. درختانی زیبا و بزرگ و سبز. تعجب کردم. پرسیدم اول شهریور درخت‌کاری خوب است؟

مامور شهرداری جواب داد: این خیابان باید زیبا بشود.

بعد دیدم دارند جدول‌ها را رنگ می‌کنند. بعد لامپ چراغ‌های کوچه و خیابان را عوض کردند. بعد گل‌ کاشتند. خیابان را آسفالت کردند. دیوارهای سیمانی سیاه شده را رنگ سپید زدند. بعد صدها نفر کارگر وارد منطقه شدند و همه محله را آب رو جارو کردند.

بعد در خانه تک‌تک ما را زدند و پرسیدند خوب هستید؟ مشکلی ندارید؟ اوضاع بر وفق مرادست؟

شاید باور نکنید اما حتی یک مسئول سیبیلو از منطقه آمد و دست نوازش بر سر آقایان محله کشید و رفت.

بعد از این اتفاقات، مردم محله‌های دیگر آمدند محله ما که چه خبر شده است؟ چرا فقط به کوچه و خیابان شما رسیدگی شده است؟ مگر کوچه ما خار دارد؟

ما هم گفتیم نمی‌دانیم چرا این طوری شده است ولی حتما در کوچه شما هم عروسی می‌شود.

روزی که یک مسئول به کوچه ما آمد

رسیدگی به کوچه تمامی نداشت. یک روز آمدند یک سوله مجهز بنا کردند.

ده‌ها کولرگازی در آن سوله نصب کردند. خیابان را خط‌ کشی کردند و گلدان‌های شمعدانی رایگان دادند که جلوی پنجره‌ها بگذاریم.

کم‌کم در محله شایعه شد که آقای مسئول قرار است برای افتتاح یک طرح به کوچه ما بیاید.

اینجا بود که برخی همسایه‌ها شاکی کنند که آن همه تمیزی و پاکیزگی برای ما نبوده است و رفتند که کوچه را به حالت عادی برگردانند که البته با سخنان یک آقایی که خیلی چهارشانه بود متقاعد شدند برای دشمنان خوراک خبری درست نکنند و بروند شمعدانی‌‌ها را‌ آب بدهند تا شاداب باشند.

امروز صبح آقای مسئول آمد و خیلی هم سخنرانی خوبی کرد و رفت. البته ما نتوانستیم حتی از در خانه بیرون برویم. اما همین که از شبکه خبر می‌دیدم که سر کوچه ما را نشان می‌دهد خیلی خوشحال بودیم.

من از ایشان تشکر می‌کنم که به کوچه ما آمد و رنگی به کوچه ما داد اما از وقتی رفته است ساکنان کوچه پشتی اول درختان را کندند بعد گل‌ها را از جا درآوردند و حالا هم دارند توی کوچه ما تخمه می‌خورند و پوستش‌ را روی زمین می‌ریزند.

باقی بقای‌تان

پایان پیام