احمد محمود یکی از قله های مرتفع رمان و داستان نویسی است
احمد محمود یکی از قله های مرتفع رمان و داستان نویسی است
به گزارش پایگاه خبری گلونی محمد حسن شهسواری در اینستاگرام خود نوشت: «آندره ژید» هنگامی که میخواهد از عظمت داستایفسکی در برابر همعصرانش سخن بگوید از تعبیر جالبی استفاده میکند. مینویسد اگر نزدیک رشته کوهی ایستاده باشید نزدیکترین قله، مرتفعترین به نظرتان میآید. باید به قدر کافی دور شوید تا بتوانید واقعا بلندترین را ببینید.
گرچه به لحاظ تاثیریگذاری بر جریانهای ادبی، شاگردپروری و حضور موثر در جریانهای روشنفکری، دو نویسندهی نامآشنا، رضا براهنی و هوشنگ گلشیری بسیار بیش از محمود تاثیرگذار بودند و به حق کل نگاهها را در دههی شصت و هفتاد شمسی به خود متوجه کرده بودند اما هر چه که دورتر میشویم آن مرتفعترین قله (بی آن که لازم باشد قلل دیگر را بیقدر کنیم) به چشممان میآید.
در واقع برای بزرگی احمد محمود نیازمند تلاش فراوان و نیز فروکاستن از قلل همجوار (براهنی، گلشیری، دولتآبادی، فصیح، دانشور، هدایت یا هر نویسندهی دیگری) نیست. به طور طبیعی اگر از وقایع فاصله بگیریم احمد محمود با ۹ مجموعه داستان و ۵ رمان آن مرتفعترین قله است.
احمد محمود یکی از قله های مرتفع رمان و داستان نویسی
این مهم به ویژه از دههی هشتاد که برگشتگاه ادبیات معاصر فارسی بود، بیشتر به چشم آمد. از این دهه بود که نخست داستاننویسی، شعر را (از جهت توجه مخاطب) به زیر کشید و گونهی برتر ادبی شد. اتفاق بسیار مهم دیگر این بود که پس از انتشار سه رمان «نیمه غائب» حسین سناپور و «چراغها را من خاموش میکنم» زویا پیرزاد و «همنوایی شبانهی ارکستر چوبها» رضا قاسمی، رمان بر داستان کوتاه (که گونهی غالب داستاننویسی ما بود) تفوق کامل یافت.
پس از آن بود که نسل جدید داستاننویسان برای ارتباط بیشتر با خواننده به رماننویسی رو آوردند و ناشران نیز. به طوری که در حال حاضر تعداد عناوین رمانهای منتشر شده در هر سال دو برابر مجموعه داستانهاست.
گرچه پیش از این خوانندگان با اقبال فراوان به آثار این نویسندهی قدر اول، نام او را خیلی زودتر از روشنفکران و ادیبان در دل خود به بزرگی نشانده بودند، از ابتدای دههی هشتاد، نسل جدید رماننویس که برای نوشتن نیازمند الگوبرداری از نسل پیش بودند، کم کم متوجه دو نام شدند. نخست و بی شک احمد محمود و در درجهی بعد البته اسماعیل فصیح.
احمد محمود با انتشار پنج رمان که دو تا از آنها (مدار صفر درجه و درخت انجیر معابد) به لحاظ حجم و گستردگی وقایع، پهلو به آثار کلاسیک میزنند، و سه تا از آنها (همسایهها، مدار صفر درجه و داستان یک شهر) به لحاظ ادبی کممانندند، قلهی رفیعی بود که نگاهها را به خود معطوف کرد.
پایان پیام
کد خبر : 138899 ساعت خبر : 9:16 ب.ظ