چرا توهم همه چیز‌دانی خطرناک است؟

چرا توهم همه چیز‌دانی خطرناک است؟

به گزارش پایگاه خبری گلونی فرنک کیل و لیونید روزنبلیت، دو روان‌شناس، در سال ۲۰۰۲ از مردم خواستند که بگویند از یک تا ده چقدر از طرز کار زیپ خبر دارند. پاسخ دهندگان با اعتماد به نفس بالا جواب دادند -به هر حال همیشه از زیپ استفاده کرده بودند؛ اما خیلی از آن‌ها اصلاً نتوانستند بگویند که زیپ چطور کار می‌کند. وقتی هم که پرسیدند که سیفون توالت، کلیدهای پیانو، بالگرد و دوچرخه چطور کار می‌کنند جواب‌ها در همان حد بود. این محدود به اشیاء نمی‌شود: معلوم شد که مردم شناخت خود از تغییرات اقلیمی، نظام مالیاتی و سیاست خارجی را دست بالا می‌گیرند.

چرا توهم همه چیز‌دانی خطرناک است؟

به نظرم این موضوع نشان‌دهنده‌ی بعضی از اشتباهات سیاست است. یکی از ویژگی‌های مشترک این آزمایش‌ها این بود که مردم پس از تلاش ناموفق برای توضیح چیزی که فکر می‌کردند می‌دانند، می‌پذیرفتند که آن را نمی‌فهمند و توهم داشته‌اند.

به این ترتیب، همه فروتن می‌شوند. اما در فرهنگ سیاسیِ کنونی ما چنین اتفاقی نمی‌افتد. اصولاً تا به حال نشنیده‌ایم که یکی از رهبران سیاسی اقرار به جهل کند یا بپذیرد که واقعیت امری پیچیده است. آن‌ها هیچ سرنخی از طرز کار زیپ ندارند اما نظرات متقنی در باب طرز ساختشان دارند.

در دنیای سیاست کنونی، ساده‌انگاری مشکلی مهم‌تر از عوام‌گرایی است: سیاستمداران مشکلات پیچیده را پیش‌پاافتاده جلوه می‌دهند. سیاستمداران همواره کوشیده‌اند تا مسائل پیچیده را به بعضی از جنبه‌های آن و چند شعار تقلیل دهند و این بخشی از شغلشان است. اما برگزیت چیز جدیدی را عیان کرد: مقاومت حتی در برابر پذیرش این که در پسِ این شعارها واقعیت‌های پیچیده‌تری هست.

ساده‌انگاری دارد روی احساس ما نسبت به همدیگر اثر می‌گذارد. دن کان، استاد دانشگاه ییل، که یکی از کارشناسان پیشرو آمریکایی در باب دوقطبی‌شدن نظرات سیاسی است دریافته است که تعصب و هواداری ریشه در بی‌اعتنایی دارد.

اگر نظر شما با نظر من در باب مهاجرت بسیار متفاوت است شاید علتش این است که شما تجربه‌ی کاملاً متفاوتی نسبت به من دارید. اما لازمه‌ی درک زندگی‌های متفاوت مایه گذاشتن از قوای ذهنی است و مردم هم تمایل ندارند که به آن تن بدهند. راحت‌تر این است که بگوییم دیگران متعصب و هالو هستند و آنها را نادیده بگیریم.

خیلی کم‌تر از چیزی که فکر می‌کنیم از جهان اطرافمان می‌دانیم. دانشمندان علوم شناختی این را توهم عمق فهم یا توهم داناییمی‌نامند. همه‌ی ما با هم اطلاعات بسیار زیادی داریم اما دانش تک‌تک ما از جهان بسیار ناقص‌تر و سطحی‌تر از چیزی است که می‌پنداریم. تنها وقتی می‌فهمیم که چه خلاء شناختی‌ای پشت عقایدمان هست که می‌خواهیم چیزی را که فکر می‌کنیم می‌دانیم توضیح دهیم.

حس ساده طلبی و سیاستمداران

تصادفی نیست که وقتی پیچیدگی‌ها رو به افزایش است سیاستمداران حس ساده‌طلبی را چنین رواج داده‌اند. رأی‌دهندگان هم ساده‌طلب هستند.

ما در جامعه‌ای جهانی زندگی می‌کنیم که به طرز فزاینده‌ای جهانی شده، متکثر، وابسته‌به‌هم و فن‌آوری‌محور است؛ اما بیشترمان دوست نداریم که در موردش فکر کنیم.

نمی‌دانیم که بسیاری از دستاوردهای متعدد و پیچیده‌ی دور و برمان چقدر اهمیت دارند، مانند: وجود شیر در بقالی‌ها و گوشی تلفن در جیبمان.

به همین ترتیب، شمار رأی‌دهندگانی که واقعاً ساز و کار مهاجرت یا تأمین مالی مدارس را می‌فهمند بسیار کم است (تقریباً یک قانون کلی وجود دارد: هر چه که ارزش به بحث گذاشته شدن در بین عموم را داشته باشد درکش برای اغلب رأی‌دهندگان دشوار است) اما این مانع از آن نمی‌شود که در خصوصشان نظرات قاطعی داشته باشیم.

راه حل‌های ساده‌انگارانه را در هوا می‌زنیم مبادا که احساس کنیم از چیزی سر در نمی‌آوریم. وقتی چیزی را نمی‌فهمید احساس تسلط کم‌تری نسبت به آن دارید و همان طور که کمپین برگزیت در سال ۲۰۱۶ نشان داد، مردم وقتی که احساس می‌کنند اختیاری ندارند می‌ترسند و خشمگین می‌شوند.

پایان پیام

کد خبر : 140533 ساعت خبر : 1:46 ب.ظ

لینک کوتاه مطلب : https://golvani.ir/?p=140533
اشتراک در نظرات
اطلاع از
0 Comments
Inline Feedbacks
نمایش تمام نظرات