حذف زبان انگلیسی از مدارس و شاهکاری از نقصان در سیاستگذاری فرهنگی
حذف زبان انگلیسی از مدارس و شاهکاری از نقصان در سیاستگذاری فرهنگی
به گزارش پایگاه خبری گلونی محمد فاضلی-عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی نوشت:
پنجاه و هفت نماینده مجلس طرحی با عنوان «رفع انحصار از زبان انگلیسی در نظام آموزش همگانی کشور» ارائه کردهاند که یک مقدمه توجیهی، شش ماده و ده تبصره را در بر گرفته و ۱۴۶۵ کلمه است.
این طرح به دلیل ارتباط با حوزه آموزش، از جنس سیاستگذاری فرهنگی است.
نشان خواهم داد که این طرح چگونه عمق فاجعه در سیاستگذاری کشور بهطور کلی، و سیاستگذاری فرهنگی بهطور خاص را نشان میدهد.
قبل از تحلیل این شاهکار سیاستگذاری، بگویم که من با ایده رفع انحصار از زبان انگلیسی و توسعه آموزش سایر زبانها موافقم.
همیشه حسرت خوردهام که کاش زبان عربی که شش سال به نسل من در مدارس تدریس شد، به شکلی کارآمد و مؤثر تدریس میشد و امروز عربی میدانستم که بسیار به کارم میآمد.
این طرح اما به اسم ایده خوب رفع انحصار از زبان انگلیسی، نشانه بزرگی از نقصان در سیاستگذاری فرهنگی است.
حذف زبان انگلیسی از مدارس
اول. مقدمه این طرح حاوی این گزاره است: «عـدم ضــرورت تعلـیم زبـان خـارجی بــه دانشآموزانی که به هر دلیـل بـه تحصـیل دانشـگاهی نخواهنـد پرداخـت.»
سؤال: آیا دانشآموزان از کلاس ششم که آموزش زبان انگلیسی شروع میشود قادرند تعیین کنند که در آینده به دانشگاه میروند یا نمیروند؟
آیا با این طرح دانشآموزان از همان سال ششم به دو دسته تقسیم میشوند و برخی بهطور قطعی تصمیم میگیرند که به دانشگاه نروند تا ضرورتی به آموزش زبان نداشته باشند؟
دوم. چه کسی و بر اساس کدام مطالعه مشخص شده که فقط کسانی که دانشگاه میروند به زبان خارجی – آن هم در دنیای امروز – نیاز دارند؟
آیا کسانی که مهارتآموزی میکنند، تخصصهایی در زمینه برنامهنویسی و کامپیوتر یا تخصصهای فنی پیدا میکنند به آشنایی با زبان خارجی نیاز ندارند؟
توجه کنیم که در متن این طرح عدم نیاز به آموزش زبان خارجی برای « … دانشآموزانی که باهدف مهارتآموزی و ورود سـریع بـه بـازار کـار مسـیر تحصـیل در شاخههای کار و دانش و یا فنی و حرفهای را انتخـاب میکنند» غیرضروری تشخیص داده شده است.
سوم. آیا در دنیایی که «یادگیری مادامالعمر» (Lifelong learning) یکی از توصیههای جدی آموزشی برای تبدیل شدن به شهروند مؤثر است، میشود تضمین کرد که آدمی در سن نوجوانی تصمیم بگیرد دانشگاه نرود و تا آخر عمر به آن پایبند بماند و از اینرو به زبان خارجی نیاز نداشته باشد؟
چهارم. این طرح تصریح میکند «آموزش زبان در مدارس نسبت به آموزش در آموزشگاههای آزاد زبان کمتر موفقیتآمیز بوده و بهتر است که آموزش تمامی زبانهای انگلیسی و غیرانگلیسی از محیط مدارس خارجشده و از طریق آموزشگاههای آزاد صورت گیرد.»
اولاً کم نیستند متخصصانی که معتقدند مدارس در آموزش زبان فارسی، ریاضیات، انشا و حتی دروس دینی و زبان عربی هم ناموفق هستند.
آیا با این استدلال که در طرح آمده میتوان آموزش همه اینها را به آموزشگاههای آزاد واگذار کرد؟
تفاوت زبان عربی با انگلیسی چیست که نباید آنرا به آموزشگاه آزاد سپرد؟
پنجم. سپردن آموزش زبان خارجی به آموزشگاههای آزاد با تأمین هزینه از سوی والدین، چند پیآمد دارد.
اولاً، عمده آموزشگاههای موجود بالاخص در مناطق کمتر توسعهیافته، فقط زبان انگلیسی را آموزش میدهند. آموزش زبان آلمانی، فرانسه یا چینی و روسی در اکثریت شهرهای کشور وجود ندارد.
بنابراین در نهایت آنها که بروند زبان خارجی بیاموزند، اکثریتشان انگلیسی خواهند آموخت و این طرح به عمومیت آموزش زبان انگلیسی هیچ خدشهای وارد نمیکند.
شاهکاری از نقصان در سیاستگذاری فرهنگی
ثانیا، آموزش زبان خارجی نیز با توجه به تأمین هزینه از سوی والدین، بیش از گذشته طبقاتی میشود. این طرح در درازمدت به احتمال زیاد، فرزندان اقشار ضعیف اقتصادی را از آموزش زبان خارجی محروم میکند.
ثالثا، تبصره ۲ ذیل ماده ۳ این طرح، دادن بورسیه برای آموزش زبان خارجی به خانوادههایی که قادر به تأمین هزینه آموزشگاه آزاد نباشند را پیشنهاد میکند.
وزارت آموزش و پرورش بعد از تصویب این طرح و تبدیل آن به قانون با کار بسیار پیچیده تعیین خانوادههایی که قادر به تأمین هزینه آموزش زبان خارجی فرزندان خود نیستند مواجه میشود.
تلاشی از سوی خانوادههای بسیاری برای انتقال این هزینه به آموزش و پرورش شروع میشود که با توجه به وضعیت نظام شناسایی مشخصات اقتصادی و اجتماعی خانوارها در ایران، عواقب ناخوشایند قابل پیشبینی خواهد داشت.
پایان پیام
کد خبر : 140749 ساعت خبر : 9:37 ق.ظ