زباله گردی عادی شده است؛ کوری در دیدن فقر

زباله گردی عادی شده است؛ کوری در دیدن فقر

پایگاه خبری گلونی رضا ساکی: پنج سال پیش این یادداشت را در اینستاگرام نوشتم و حالا که این ویدئو منتشر شده است اینجا می‌گذارم تا بخوانید.

زباله گردی عادی شده است؛ کوری در دیدن فقر

با نوشتن درباره زباله‌ گردها می‌خواهم به شما یک مشکل اجتماعی را نشان بدهم.

می‌خواهم نگذارم حضور این آدم‌ها در خیابان‌ها عادی شود.

می‌خواهم به آن مرحله نرسیم که این آدم‌ها را نبینیم.

من نه متخصص اقتصادم نه جامعه‌شناسم و نه روان‌شناس. سیاسی هم نیستم.

من یک خبرنگارم که دارم یک مشکل را به شما نشان می‌دهم. کار من نشان دادن مشکل است. تخصصی در رفع آن ندارم.

برای نشان دادن این مشکل هم شب عید را انتخاب کرده‌ام چون در شب عید ما و بسیاری دیگر در اوج رفاه هستیم. ما در این روزها در اوج شادی هستیم و اینها مانند همه سال در اوج غم.

من نمی‌نویسم که مقصر را بیابم. می‌نویسم که خودم را خالی کنم. دوست ندارید نوشته‌های من را نخوانید.

یک نفر زیر نوشته قبلی کامنت گذاشته است: «تقصیر من نیست کسی فقیر یا گرسنه است». کامنت‌ها را قضاوت نمی‌کنم پس شما هم من را قضاوت نکنید. بگذارید نوشته‌ها و عکس‌هایم تمام شود شاید آخرش چیز به‌درد‌بخوری گیرمان آمد.

این عکس را که می‌بینید همین امروز گرفته‌ام. برای گرفتن چنین عکسی کافی است پنج دقیقه کنار یک سطل زباله توقف کنید.

پرسش من این است که چند بار بدون این که این آدم‌ها را ببینیم از کنارشان گذشته‌ایم.

زباله گردی عادی شده است؛ کوری در دیدن فقر

زباله گردی عادی شده است؛ کوری در دیدن فقر
زباله گردی عادی شده است؛ کوری در دیدن فقر

در این عکس دو زباله‌گرد به فاصله کمی دارند حرکت می‌کنند. از آن خانم‌هایی که داشتند می‌آمدند پرسدیم: همین الان چیز عجیبی ندیدید؟ هر دو قاطعانه گفتند نه!

پرسش من این است: چرا و چگونه به این مرحله رسیدیم که دو بار از مقابل فقر بگذریم و فقر بر ما بگذرد و هر دو بار نبینیمش.

این آدم‌ها را نه ما مردم می‌بینیم و نه مسئولان. این را از مشاهداتم می‌گویم. البته شاید این گونه نباشد. قضاوت نمی‌کنم. شما بگویید.

می‌خواهم برایتان از یک آزار دائمی بگویم.

مدتی است که حالم خوب نیست و تقریبا هربار که در خیابان راه می‌روم، به رستوران می‌روم و یا برای خودم لباسی چیزی می‌خرم، غمگین به خانه برمی‌گردم.

مدتی است که هر کاری می‌کنم کوفتم می‌شود. چرا؟ دلیلش زباله‌گردها هستند که حالم را بد کرده‌اند. می‌خواهم چند خط درباره‌شان بنویسم و حال‌تان را بد کنم.

سه سال پیش بود که در پونک دو نفرشان را دیدم. داشتم دوچرخه‌سواری می‌کردم.

سرظهر بود. کنار یک سطل زباله نشسته بودند و غذا می‌خوردند. ایستادم. جلو رفتم. بوی بد سطل زباله راه نفسم را گرفت اما طاقت آوردم و کنارشان نشستم.

دو نوجوان افغان بودند. از مقدار کار روزانه‌شان پرسیدم و درآمدشان.

از زندگی‌شان سوال کردم و لباس‌های کثیف‌شان. از غذایی که کنار سطل زباله می‌خوردند و از بویی که دیگر مدت‌ها بود به آن عادت کرده بودند و دیگر حسش نمی‌کردند.

گمانم از سه سال پیش تا حالا تعداد این زباله‌گردها زیادتر شده است و حالا که نزدیک عید است انگار بیشتر شده‌اند.

وقتی ما در خانه‌های گردگیری شده و تمیزمان می‌نشینیم کسانی هستند که تا کمر در سطل زباله فرو می‌روند تا نان بخورند.

این درد، درد بزرگی است. ایرانی و افغان هم ندارد.

من مدت‌هاست وقتی از میوه‌فروشی بیرون می‌آیم و یکی از اینها را می‌بینم دیگر میل خوردن آن میوه را ندارم.

نزدیک سال نو می‌خواهم این درد را با شما به‌اشتراک بگذارم تا راحت شوم.

زباله گردی عادی شده است؛ کوری در دیدن فقر
زباله گردی عادی شده است؛ کوری در دیدن فقر

گرفتن چنین عکسی کار ساده‌ای است چون هم به اندازه کافی ماشین مدل بالا در تهران هست و هم به قدر کافی زباله‌گرد.

این اختلاف میان بنزسوار و پیاده نیست، اشتباه نکنید، این اختلاف میان کسی است که محتاج نان شب است و نان را از سطل زباله بیرون می‌کشد و کسی که با باقیمانده و دورریز غذایش سه نفر سیر می‌شوند.

بیشتر یکی دو ساعت مانده به غروب پیدا می‌شوند. البته شب‌گردی هم می‌کنند.

برخی چرخ دارند و برخی گونی بزرگ را به گرده می‌کشند. همه چیز را از زباله‌ها برنمی‌دارند. بیشتر قوطی‌های پلاستیکی و فلزی را جدا می‌کنند.

اگر از آنها درباره درآمدشان بپرسی شاید با خودت بگویی درآمدش بد نیست.

اما درآمد نسبتا خوب از زشتی کارشان کم نمی‌کند.

این زباله‌گردها را باید از این کار واداشت، باید جلوی مافیایی که محتویات گونی این آدم‌ها را می‌خرد ایستاد.

این آدم‌ها نباید چنین زندگی کنند. اینها انسانند و انسان نباید سر در سطل زباله بکند.

من چندبار برایتان درباره‌ این آدم‌ها نوشتم تا حضورشان برای‌مان عادی نشود.

لطفا گاهی به اندازه یک وعده غذای سالم و پاک به این آدم‌ها مهربانی کنید. کاش روزی برسد که هیچ انسانی در سطل زباله سرک نکشد.


پایان پیام

کد خبر : 143650 ساعت خبر : 9:11 ب.ظ

لینک کوتاه مطلب : https://golvani.ir/?p=143650
اشتراک در نظرات
اطلاع از
0 Comments
Inline Feedbacks
نمایش تمام نظرات