فیلم های سینمای ایران آنقدرها هم که ادعا میکنند اجتماعی نیستند
فیلم های سینمای ایران آنقدرها هم که ادعا میکنند اجتماعی نیستند
پایگاه خبری گلونی محسن فراهانی: سی و هشتمین دوره جشنواره فیلم فجر نیز پس از حواشی بسیار و جاروجنجالهای خود به پایان رسید و حالا باید منتظر بود و دید فیلمها در اکران عمومی چه نتیجهای را کسب میکنند.
نقدی بر فیلم های سینمای ایران
امسال جشنواره پر بود از فیلمهای خوب. فیلمهایی که استانداردها را رعایت کرده بودند و نمیشد به راحتی از کنارشان گذشت.
اما با دیدن اکثر فیلمهای جشنواره یا بهتر است بگوییم اکثر فیلمهای سالهای اخیر ایران یک سوال در ذهنمان شکل گرفت که بد نیست آن را با شما مطرح کنیم.
چرا شخصیتهای فیلمهای سینمای ایران این روزها همگی بیکس و کارند؟ یعنی حتا یک خانواده یا قوم و خویش ندارند؟
این بیکس و کار بودن به آن معنا نیست که نیازی به حضورشان در داستان نبوده درنتیجه حذف شده است. نه منظور این است که خود شخصیتها میگویند که هیچ کس را ندارند و یا داستان به شکلی است که نشان میدهد شخصیتها هیچ کس را ندارند.
خلاصه سینمای اجتماعی ایران پر شده از شخصیتهایی که هیچ کس را در دنیا ندارند. آدمهای تنهایی که نه پدر و مادر دارند و نه خواهر و برادر و نه حتا یک پسرخالهای چیزی.
هرگاه به سازندگان فیلمهای اجتماعی نقد میکنیم که چرا فیلم آنقدر تلخ و سیاه بود؟ جواب میشنویم چون این فیلم آینهی تمامنمای جامعه ایران است. این فیلم موبهمو زندگی ایرانیها را به نمایش گذاشته است.
باشد قبول. اما آیا در مملکت ما اینقدر آدم بیکس و کار وجود دارد که ماجرای زندگیشان شده سوژهی ساخت اکثر فیلمهای سینمای ایران؟
شما را به خدا بیایید یک کاری انجام دهید. بنشینید و اسم دویست نفر از افرادی که میشناسید را بنویسید روی کاغذ.
حالا ببینید از میان این دویست نفر، چند نفر هستند که هیچ کس را ندارند؟ قطعاً شما هم بر این موضوع صحه میگذارید که تعداد این افراد بسیار ناچیز است.
پس چرا این تعداد ناچیز شدهاند سوژهی بسیاری از فیلمهای ایرانی که اتفاقاً ادعای نمایش بدون سانسور و رتوش جامعه ایران را دارند؟
اجازه بدهید یک جور دیگر به موضوع نگاه کنیم. ما در کشوری زندگی میکنیم که تا همین چند سال پیش تعداد بچههای یک خانواده دو رقمی بود.
کمکم خانوادهها دیگر پنج یا شش بچه را داشتند. یعنی جامعهای که زیر سه تا فرزند به معنای اجاق کوری بود.
از آنسو در بسیاری از خانوادهها هر نفر دهتا پسرعمو و دهتا پسردایی و دهتا پسرخاله و دهتا پسرعمه دارد و در برخی خانوادهها فقط کافی است پسرعموها دور هم جمع شوند تا سه تیم بشوند و بروند سالن.
خب با احتساب این اوضاع و با دانستن این موضوع که در ایران ما روابط قوم و خویشی به گرمترین شکل ممکن وجود دارد و پسرخاله به خاطر پسرخاله دعوا میکند و آدم میکشد چطور میتوان پذیرفت این فیلمها که شخصیتهای اصلی آنها بیکس و کار هستند، آینهی تمامنمای جامعه ایران باشند؟
پاسخ این پرسش از نظر ما این جواب است: سینمای اجتماعی ما به شدت تحت تاثیر سینمای هالیوود و جامعه آمریکایی است.
جامعهای که در آن آدمها تنها و بیکس و کار هستند و پسرخاله و پسرعمو را اصلاً قبول ندارند که بخواهند آنها را جزو کس و کار حساب کنند.
جامعهای که خیلی از افراد از هویت واقعی پدرشان خبر ندارند و تنها میدانند در کودکی آنها را رها کردند و رفتند.
جامعهای که پناه بردن به خانواده در سختیها و مشکلات به عنوان یک ارزش محسوب نمیشود و اتفاقاً برعکس، در سن ۱۸ سالگی خانواده را رها کردن و جدا زندگی کردن یک عرف محسوب میشود.
آری دوستان. سینمای اجتماعی ما این روزها خیلی هم آینه تمامنمای جامعه ایران نیست. حداقل آنقدر که ادعا میکند. نیست.
پایان پیام
کد خبر : 148195 ساعت خبر : 9:55 ق.ظ