گلونی

تابستان خود را چگونه گذرانده‌اید؟

تابستان خود را چگونه گذرانده اید

تابستان خود را چگونه گذرانده اید ؟

تابستان خود را چگونه گذرانده‌اید

به گزارش گلونی اگر از شما بخواهند مانند دوران مدرسه انشایی با موضوع «تابستان خود را چگونه گذرانده‌اید» بنویسید چه خواهید نوشت؟

این موضوع، تمرین کلاس طنز نویسی با رضا ساکی است که به صورت آنلاین در گلونی برگزار می‌شود.

برخی از مطالب شرکت‌کننده‌ها را با هم می‌خوانیم:

در سال 99 میزبان مهمان ناخوانده‌ای بودیم که به گفته‌ی مسئولین همیشه کاربلد، با رسیدن گرمای تابستان از آن همه گرمی در مهمان‌نوازی به ستوه آمده و منزل ما را ترک خواهد کرد و ما می‌توانیم بدون دغدغه، از قرنطینه خارج شویم.

هرچه نباشد «مهمان گر چه عزیز است» ولی خوب خودتان بهتر می‌دانید، «خفقان آرد گر آید و بیرون نرود» به‌ویژه اگر کرونا باشد چنان خفه خواهد کرد که چاره‌ی کار فقط کپسول اکسیژن است.

در همین خیال‌های خام بودیم که با آمدن فصل دلگرمی، نه تنها کرونا از بدن‌های دچار سوءتغذیه‌ی مردم سرزمینم دل نکند بلکه گویا این مهمان ریزه پیزه از مناعت طبع میزبان سوء استفاده کرده و تصمیم می‌گیرد مدت بیشتری را در دنیای ما بگذراند و بر شدت گشت‌و‌گذارش نیز بیفزاید.

گاهی که از قرنطینه حوصله‌ام سر می‌رفت با خود فکر می‌کردم اگر الان کرونا نبود…

بعد همین‌جا فکر گرانی بنزین، دلار و بقیه‌ی امکانات و کالاها یادآور می‌شد که حالا نه که اگر کرونا نبود داشتیم با تورهای ایران‌گردی و جهان‌گردی، خوش می‌گذراندیم.

بعد به این فکر می‌کردم … گویا از جمله مزایای کرونا این بود که حسابی ما را به فکر کردن واداشت و اگر چند وقت دیگر ادامه داشته باشد کلّی فیلسوف از بطن جامعه متولد خواهند شد.

تابستان خود را چگونه گذرانده‌اید

خلاصه بعد به نظرم رسید که شاید خیلی هم حضور کرونا بد نشده است.

مثلاً پدری که دیگر قادر نیست خانواده‌اش را به مسافرت ببرد و یا مانند گذشته به یک شام در رستوران دعوت کند، می‌تواند با افتخار سرش را بالا بگیرد و به همسر و فرزندانش بگوید ما از کمپین «در خانه می‌مانیم» حمایت می‌کنیم تا نشان بدهیم که انسان‌های با فرهنگی هستیم و همه‌ی تفریحاتمان را به بعد از پایان کرونا موکول می‌کنیم؛ و تن و بدنش با این جمله‌ی آخری می لرزد.

از مزایای دیگر در خانه ماندن، بررسی هرروزه‌ی نرخ دلار، سکه و طلا در خانواده‌های ایرانی بود.

هرموقع که من از سودهای کلانی که در بورس به‌دست می‌آوردم سر از پا نمی‌شناختم، پدرم موظف بود با اعلام افزایش نرخ دلار و سکه حالم را بگیرد.

درآخر، ما تابستان را نگذراندیم بلکه روزهای گرم و دلچسب تابستان امسال، خودشان باعجله از کنار ما گذشتند در حالیکه می‌خندیدند و از پشت شیشه‌های قرنطینه برایمان دست تکان می‌دادند.

پایان پیام

نویسنده: مریم جعفری

خروج از نسخه موبایل