از موفقیت ذاتی تا بازار پر خیر و برکت بورس و دستهای پشت پرده!
به گزارش گلونی تصور کنید یک چیز مسخره خریدهاید و الان آن چیز مسخره گران شده است.
یا همینطور الکی یک زمین، ماشین، مقداری طلا و… خریدهاید و حالا گران شده است. درباره این موضوع چه مینویسید؟
این موضوع، تمرین کلاس طنزنویسی با رضا ساکی است که به صورت آنلاین در گلونی برگزار میشود.
برخی از مطالب شرکتکنندهها را با هم میخوانیم:
از موفقیت ذاتی تا بازار پر خیر و برکت بورس
موفقیت ذاتی است. یعنی باید در dna آدم باشد.
میدانی چه میگویم؟ من اعتقادی به شانس ندارم به نظرم همه چیز به تلاش آدم بستگی دارد.
یک آدم غیر موفق وقتی در جاده نیاز به دستشویی پیدا کند، میرود رستورانی، جایی پیدا میکند و میرود دستشویی.
اما یک آدم موفق، می گردد و تپه مناسب خودش را پیدا میکند.
من هم تپه مناسب خودم را پیدا کردم و رفتم پشتش.
که دیدم یک نفر نفسزنان با یک گونی از طرف دیگر آمد بالا.
گفت: «منتظر باراتون هستید؟ خیلی شرمندم.
پلیس مرز دنبالم کرد و مجبور شدم همه بارها رو ول کنم به جز همین یک گونی.
این یک گونی جنس رو ببر جای بقیه جنسها هم باز برات بار میارم.
من باید برم نمیتونم زیاد اینجا بمونم، شما معطلش نکن زود برو.»
گونی را انداخت و رفت.
توی این گونی اجناسی بود شامل ۸ دست پاسور کیم، ۱۴ تا بیکینی، شش تا دمپایی لا انگشتی برزیل، دوتا عطر دریک و دوتا عطر وان من شو.
آن اجناس هر روز گرانتر میشوند و من حس عجیبی دارم.
dna من کار کرده بود. مثل استیو جابز، مثل بیل گیتس، مثل ایلان ماسک.
امروز که روی این بلندی ایستادم دوست دارم همه تجربیاتم را با شما در میان بگذارم تا شما به موفقیتهای بزرگ برسید.
پیج «تپه ندیده» رو فالو کنید تا با کمک من، همه تپههای ندیده زندگیتان را ببینید.
نویسنده: شایان نخستین
از کجا شروع کنم؟ از بازیهای سیاسی یا دستهای پشت پرده؟ خب من دست تمامی پشت پردهایها را از پشت بستم و ریا نباشد بار اولم هم نبود.
از همان لحظه که آن برادر صنعتی سنتی کارمان، دست بر یخچال زردش برد و سفیده تخم مرغ قلاونگ را بیرون آورد، میدانستم تنور داغ است و باید نانم را بچسبانم.
سریعا عینک ضد آفتابم را برداشتم و به افق سروش سر کوچهمان رفتم.
کارت را بر میز کوبیدم و گفتم: «همه قلاونگا چند؟»
و خب رقم نجومی را گفت که دست به عینکم بردم و گفتم: «بن تخفیف دارید؟»
پس از زمان زیادی بحث کردن با قلاونگی، بیرون آمدم و همان لحظه دیدم سهام قلاونگ بالا رفته.
و خب میدانید، فرزندان بورس یاد بگیرم، کار هر خر نیست من در کوفتن، گاو نر میخواهد و مردی که در کلاسهای چگونه من در کوب شویم شرکت کند.
نویسنده: صفا بهاروند
پایان پیام