تا ۱۴۰۰ با کوپن
روحانی: مردم میدانند که در شرایط تحریم، آب و برقشان قطع نمیشود؛ اینها باعث اعتماد آنها شده است.
به گزارش گلونی شب قبل مادرم به خانه نیامد. صبح زود که در را باز کردم، صفی را دیدم که ابتدایش مشخص نبود اما انتهایش به خانهی ما ختم شده بود.
از آخرین نفر که سه تا زنبیل هم کنارش گذاشته بود پرسیدم: «کوپن گندم را که دو روز پیش خریدیم. این چه صفی است؟!»
گفت: «نمیدانم. من هم تازه رسیدهام. صف را که دیدم گفتم بهتر است برای اعیال و بچهها هم جا بگیرم.»
مادرم را اواسط صف آب در کوچهی بعدی پیدا کردم.
یک دست و پای چپم را از دست دادم تا خودم را به مادرم رساندم.
گفتم: «چرا کوزه را نیاوردهاید؟» گفت: «از دیشب منتظرم. نیازی به کوزه نیست.
اینجا فقط اسم مینویسیم و کوپن را تحویل میدهیم. فردا شیر آب را که باز کنیم، شربت خاکشیر میآید.»
کیسه گندم را به دوش کشیدم.
تا آسیاب دو کیلومتر پیادهروی دارم.
کیسه سنگین است و راه طولانی اما بهجایش پشت بازو و جلو بازو را برای سال بعد آماده کردهام.
قرار است مثل مشکل آب خوردنمان که در صد روز حل شد، مشکل نان خوردنمان هم حل شود.
تا ۱۴۰۰ با کوپن
بلعیدن هفت گاو چاق توسط هفت گاو لاغر که تمام شد، سیلوهای دولتی بهجای گندم، آرد میدهند.
هر سهتا صد روز و یک شصت و پنج روز یکبار هم در یکی از گونیهای آرد یک پراید را به عنوان هدیه قرار میدهند تا هرکس بخت یارش بود، از فردایش لقب آنخ ماهوی اعظم را به خود اختصاص دهد.
برای برق هم که الحمدلله خیلی وقت است که مشکلی نداریم.
کنار هر پنجرهی اتاقمان یک مرد ژاپنی وصل کردهاند که از پلک زدنهای ما برق تولید میکند.
همانها از دم و بازدم ما هم اینترنت مصرفیمان را تأمین میکنند.
برای غذای آنها هم دولت، کوپنی تدارک دیده که خدا را شکر، سر وقت سوپ خفاش آنها به راه است.
به عنوان اشانتیون هم ماهی یکبار کالباس میخورند.
البته این مورد بستگی به از خود گذشتگی گربهها دارد.
شاید با خودتان فکر کنید که ما زندگی سختی داریم اما اشتباه میکنید.
با تمام اینها ما یکبار هم خم به ابرو نیاوردهایم چراکه به دولت اعتماد داریم.
آب اگر نباشد، سر شربت خاکشیر سلامت.
برق اگر نیست، خدا پدر ژاپنیها را با ادیسون محشور کند.
آرد اگر کم است، خدا سایهی حسنسیف رئیس خندهروی دولت ایران را مستدام بدارد.
اعتماد ما به کلید مثال زدنی است.
آنقدر که حتی اگر کلید گم شود، باز هم خدا گاوصندوق دیجیتالی را با اختلاسگران ایرانی همنشین کند.
خلاص
پایان پیام
نویسنده: محبوبه برزیگر