سرمایه‌ داران آینده بازار بورس و پیش بینی‌های نوسترداموس طورشان!

سرمایه‌ داران آینده بازار بورس و پیش بینی‌های نوسترداموس طورشان!

به گزارش گلونی تصور کنید یک چیز مسخره خریده‌اید و الان آن چیز مسخره گران شده است.

یا همین‌طور الکی یک زمین، ماشین، مقداری طلا و… خریده‌‌اید و حالا گران شده است. درباره این موضوع چه می‌نویسید؟

این موضوع، تمرین کلاس طنزنویسی با رضا ساکی است که به صورت آنلاین در گلونی برگزار می‌شود.

برخی از مطالب شرکت‌کننده‌ها را با هم می‌خوانیم:

سرمایه‌ داران آینده بازار بورس

از وقتی که شاه شده‌ام، دلار هر روز دارد ارزان‌تر می‌شود.

یادتان باشد من در یک روند کاملا دموتراتیک در خانه شاه شدم و حکومت را در دست گرفتم.

پدرم با فروش دلارهایش به قیمت بالا به من، دچار سود هنگفتی شد.

ترس از فردایی دارم که از خانه بیرونم کند.

منتظرم دوباره دلار بالا بکشد و بتوانم به قیمت بالا بفروشم‌شان.

فکر کنم ناخواسته وارد بازی کثیفی شدم که پدر به راه انداخته بود.

الآن موقع مناسبی برای اعتراض نیست و نباید میدان را به این راحتی خالی کنم و از خودم ضعف نشان دهم.

باید می‌دانستم بی‌د‌لیل نیست که دارد با من سازش می‌کند.

دلار‌هایی که به قول خودش برای به‌دست آوردن‌شان زحمت زیادی کشیده بود.

همه‌جا از افتخاراتش در باب گران‌تر شدن دلار می‌گفت و این‌ که چگونه و با چه زحمت و دانشی توانسته است پیش‌بینی کند و قبل از

گرانی به موقع و با قیمت پایین آن‌ها را تهیه کند.

جوری صحبت می‌کند انگار سالیان سال است که مفسر و تحلیل‌گر اقتصادی است.

وقتی دلار گران شد، می‌گفت هر آدم عاقلی می‌داند که باید دلار بخرد.

نمی‌دانم از کدام عقل و درایت و پیش‌گویی سخن می‌گوید؟

این‌ها دلارهایی بود که به عناوین مختلف، دوستان خارج نشینش به او هدیه داده بودند. از کدام تدبیر می‌گوید، نمی‌دانم.

امروز نشسته بود و ساعت‌ها من باب عقل کردنش و به مو‌قع فروختن دلارهایش می‌گفت.

انگار او نبود تا چند روز پیش راجع به گران‌تر شدن دلار در روزهای آینده می‌گفت و با همین حرف‌ها بود که مرا راضی به خرید دلارهایش کرد.

امروز از فتح ‌الفتوحاتش در بین دوستانش می‌گفت که بسیار درست و به موقع به فکر فروش افتاده است و سود زیادی از این راه به دست آورده است.

می‌گوید آشناهای زیادی دارد و با کسانی در ارتباط است که اطلاعات دقیق را به او می‌دهند.

من که می‌دانم نقدینگی‌اش به ته رسیده بود اما امروز می‌گوید تحلیل اقتصادی کرده است.

حتما فردا هم می‌گوید شاه است و همه‌ چیز را بهتر از من می‌داند.

یک نمودار با دست کشیده است که اعداد و ارقامی ‌هم ندارد.

پرسیدم فردا شیب‌اش به کدام سمت است؟

جواب می‌دهد شیب امروز و شیب پارسال و شیب دیروز را اگر کنار هم بگذاریم و شیب فردا را معلوم ‌کنیم و شیب‌های به‌دست آمده را با

هم جمع کنیم و از شیب سال آینده کم کنیم متوجه وضعیت خواهیم شد.

پرسیدم خب گران‌تر می‌شود؟ می‌گوید باید محاسبه‌ دقیق انجام دهی.

پرسیدم، یعنی گران می‌شود؟

در جواب فقط گفت اگر خدا بخواهد.

چپ نمای سرمایه‌دار.

شاید همه این‌ها یک نقشه بود و من به سادگی گول این بازی را خورده بودم.

نمی‌دانم تا چه‌ اندازه می‌توان به قشر کارگر اعتماد کرد.

بهتر است به آن‌ها بگویم فریب چه بازی کثیفی را خورده‌ایم.

ممکن است وقتی بفهند من هم زخم خورده‌ این جریان هستم با من کنار بیایند.

باید بدانند پدر چگونه همه ما را دور زده است.

اما با اعتمادی که به پدر دارند نمی‌دانم چه قدر حرفم را باور خواهند کرد.

اگر حرفم را باور کنند و وقتی برای حق خواهی از پدر به سمت خانه بیایند، این خانه بر سر همه ما خراب می‌شود و چیزی برای فرمان‌روایی من هم نمی‌ماند.

هنوز جای‌‌ پایم محکم نشده و جایی هم برای رفتن ندارم.

هم‌پیمان‌های خارج نشینم، امروز دوست هستند اما فردا که بخواهم دست کمک به سمت‌شان دراز کنم بعید نیست دست رد به

سینه‌ام بزنند و جایی برای ماندن به من ندهند.

الآن که شاه هستم طرفدارم هستند.

فردا که هیچم، امکان ندارد کمکی به من کنند‌.

آن‌ها هم دنبال منافع خودشان هستند و شاه ورشکسته به کار کسی نمی‌آید.

باید به فکر جای دیگری باشم، یا این‌که ظاهر را حفظ کنم و با پدر هم‌پیمان بمانم تا در فرصتی مناسب، برای همیشه منز‌وی‌اش کنم.

هنوز پدر در قشر کارگر، طرفدارهای خودش را دارد و احتمال این‌که کسی حرفم را باور کند خیلی کم است.

راه بهتری هم هست. این‌که از این بازار نا‌آرام استفاده کنم و دلارهایم را با شعار متبرک بودن به دست رفیقْ پدر، به عنوان چیزی فراتر از

پول و مادیات و به نرخ قبلی و حتا بالاتر به مردم بفروشم.

این قشر زحمت‌کش را همیشه می‌توانی به سمت خود و اهدافت بچرخانی.

فردا نفر سومی را پیدا خواهم کرد تا با شعار‌ «دلار فردا گران‌تر می‌شود»، مردم را به سمت خرید دلار سوق دهد، بعد خودم به مثال یک ناجی برای خوش‌حالی‌شان بازار را با دلارهای متبرک پر می‌کنم.

اگر هم کسی سوال کرد این دلارها چگونه توسط رفیق پدر متبرک شد و از کجا آمده، یک نمایش چریکی راه می‌اندازیم که از یک

اختلاس‌گر سرشناس گرفته شده است. این‌گونه، هم سرمایه قشر سرمایه‌دار حفظ می‌شود، هم کارگرها با چند دلار حس می‌کنند سرمایه‌داران آینده هستند.فردا روز مهمی است برای همه.

سرمایه‌ داران آینده بازار بورس و پیش بینی‌های نوسترداموس طورشان!

پایان پیام

نویسنده: فریال مرادی

کد خبر : 174264 ساعت خبر : 10:51 ق.ظ

لینک کوتاه مطلب : https://golvani.ir/?p=174264
اشتراک در نظرات
اطلاع از
0 Comments
Inline Feedbacks
نمایش تمام نظرات