وقتی ندار دارا می‌شود

وقتی ندار دارا می‌شود

به گزارش گلونی تصور کنید یک چیز مسخره خریده‌اید و الان آن چیز مسخره گران شده است.

یا همین‌طور الکی یک زمین، ماشین، مقداری طلا و… خریده‌‌اید و حالا گران شده است. درباره این موضوع چه می‌نویسید؟

این موضوع، تمرین کلاس طنزنویسی با رضا ساکی است که به صورت آنلاین در گلونی برگزار می‌شود.

برخی از مطالب شرکت‌کننده‌ها را با هم می‌خوانیم:

وقتی ندار دارا می شود

هیچ فکرش را می‌کردی که در عرض یک سال آن تکه زمین دور افتاده‌ات این‌قدر باارزش شود؟

معلوم است که می‌دانستم خواهر جان، این چه حرفی است.

قبل از خریدن این زمین، خواب پدربزرگ خدا بیامرزمان را دیدم.

از او برای خرید زمین سوال کردم و خواستم که راهنمایی‌ام کند. بزرگوار فرمود: «فقط بخرش.»

البته ناگفته نماند که شم اقتصادی‌ام هم به کمکم آمد. مطمئن بودم که روزی رونق گرفتن این زمین را می‌بینم.

با اینکه کمی هم زیر بار قسط و قرض رفتم اما بالاخره زمین را خریدم.

چه کسی فکرش را می‌کرد روزی این تکه زمین ناقابل من که عالم و آدم از جمله خودت به خاطر خریدنش کلی مسخره‌ام کردید و هرجا نشستید از کم بودن یک تخته‌ام پرحرفی‌ها کردید، در طرح احداث بزرگراه بیفتد و قیمتش ۳ برابر شود؟

(نگاه چپ چپی به خواهرش می اندازد) بترکد چشم حسود و بخیل!

خلاصه که خواهر جان، وقتی تمام فکر و ذکرت می‌شود آینده بچه‌هایت، دلت پر می‌کشد برای این که یک ارث و میراثی از خودت باقی بگذاری تا خیالت راحت شود که اگر خودت چند سال دیگر نباشی، بچه‌هایت یک سرمایه‌ای برای ادامه زندگی داشته باشند و در رفاه‌ باشند.

به نظرم تو هم به فکر یک سرمایه‌ای، زمینی، چیزی باش.

اگرچه که بعید می‌دانم مثل من شانس بیاوری و این‌طور سود کنی، اما آرزو بر میانسال‌ها عیب نیست و خدا را چه دیدی شاید فرجی شد و تو هم به نان و نوایی رسیدی.

راستی طلا چقدر گران شده است. یادت می‌آید طلاهایت را ۵ سال پیش چقدر مفت ازت خریدم؟

ماشاالله هزار ماشاالله از زمین و آسمان برایم خیر می‌بارد!

دروغ چرا، وقتی طلاهایت را خریدم بلافاصله پشیمان شدم و گفتم چه غلطی کردم. آقامان هم کلی سرزنشم کرد.

ورد زبانش این بود که حالا اگر از شانس گل و بلبل ما طلا نکشید پایین.

اما الان از شدت خوشی نمی‌داند چه خاکی بر سرش بریزد.

لب کلام این که سعی کن همیشه در زندگی، یا حداقل در مسائل اقتصادی، خواهر کوچکت را الگو قرار دهی.

درست است که ۵ سال کوچک‌ترم ، اما دو برابر تو و امثال تو حالی‌ام است.

آخ آخ ساعت ۶ شد ، خواهر جان من بروم که سرم خیلی شلوغ است و باید به بقیه بیزنس‌هایم برسم.

همه که مثل تو بیکار… ببخشید ، وقت آزاد زیاد ندارند.

این روزها کارم شده مشاوره اقتصادی و تجاری دادن به این و آن.

باید کم کم در فکر احداث دفتر و استخدام چند نفر باشم.

راستی اگر منشی لازم داشته باشم تو هستی دیگر؟

پایان پیام

نویسنده: یگانه تقی‌زاده

کد خبر : 174495 ساعت خبر : 5:15 ب.ظ

لینک کوتاه مطلب : https://golvani.ir/?p=174495
اشتراک در نظرات
اطلاع از
0 Comments
Inline Feedbacks
نمایش تمام نظرات