گلونی

اینستا و شخصی به نام بعضیا

اینستا و شخصی به نام بعضیا

اینستا و شخصی به نام بعضیا

اینستا و شخصی به نام بعضیا

به گزارش گلونی لیلا دباغ هرروز یک ستون ثابت در گلونی دارد که در زیر قسمت جدید این ستون را می‌خوانیم:

جانم برای‌تان بگوید که یکی از کشفیات مهم من در «اینِستا» حضور شخصی است به نام «بعضیا».

همیشه گلایه‌هایی در دل پُردرد کاربران «اینستا» هست که باید از طریق استوری و در موارد حیاتی‌تر از طریق پُست، به اطلاع ایشان برسد.

فُرمت کلی تولید محتوا در این مورد هم اکثرا شبیه به هم است و با جمله «به بعضیام باید گفت» آغاز می‌شود.

«بعضیا» اصولا نمک خورده، نمکدان شکسته، یا اینکه تا دیروز هیچی نبوده اما امروز برای برخی کاربران «اینِستا» شاخ شده است.

هرچه برای او آرزوست برای دیگران خاطره است. او اصلا چشم و رو نداشته و لطف مدامی که توسط کاربران «اینِستا» به وی شده حالا به وظیفه تبدیل شده است و الی ماشالله…

گاهی قضایای جاری بین «بعضیا» و کاربران خیلی پیچیده‌تر و تخصصی‌تر می‌شود.

به طوریکه جز خودش وشاکی‌اش، فرد دیگری از آن استوری گلایه‌آمیز چیزی سر در نمی‌آورد.

اما خُب قانون «اینِستا بازها» که نباید زیر پا گذاشته شود! باید شاکی پرونده بجای اینکه مثلا در بدترین حالت، تلفن را بردارد و زنگ بزند به بتول خانم، دختر عمه شوهرش که از دیپلم ردی است و در آشپزی ید طولایی دارد، بگوید:

«عفت جون چرا پریشب وقتی من نمکدون رو کج گذاشتم رو سفره، تو پشت چشم واسم نازک کردی؟»، حتما باید طبق وظیفه، یک استوری بگذارد و بگوید «به بعضیام باید گفت اگه من نمکدون رو کج می‌ذارم رو سفره، به خاطر اینه که تو مطبخ بزرگ نشدم، فوق لیسانس دارم!»

اینستا

و این درحالی است که ما نه تنها از پشت پرده‌های بین آن کاربر قانون‌مدار «اینِستا» و «بعضیا»ی مورد نظرش چیزی نمی‌دانیم، بلکه نمی‌خواهیم هم چیزی بدانیم به جان عزیزمان! نمی‌خواهیم گلایه‌های به شدت دونفره یا یک نفر به چند نفری عده‌ای در چشم و چار و گوش و حلق و بینی ما فرو رود!

وقتی که دارم یکی‌یکی استوری‌های آن شاکی‌های همیشگی از «بعضیا» را «میوت» می‌کنم، با خود فکر می‌کنم آن روزی که بنیان‌گذار فقید «اینِستا»، این نرم‌افزار را یحتمل به نیت به اشتراک‌گذاری عکس‌ها و ترویج هنر به مردم دنیا معرفی می‌کرد، هیچ نمی‌دانست که روزی یکی از مهمترین کاربردهای این نرم‌افزار در ایران، نقل و انتقال نیش و کنایه‌های کاری‌تر از زهر رُتیلِ منیژه و ماندانا و کامبیز و کوروش و سایر آریایی‌های اصیل می‌گردد.

آن دوست عزیز نمی‌دانست که تغییر هر نوع کاربری در سرزمین ما مُد است…

پایان پیام

نویسنده: لیلا دباغ

خروج از نسخه موبایل