با آمدن چت های صوتی مأمن خیلیها ناامن شد
به گزارش گلونی همگی میدانیم که این شرایط سخت است که از ما ستاره میسازد.
حالا درست است که ستاره نشدهام اما بالاخره یک غبار در کهکشان راه شیری شدهام که هنوز کشف نشده است.
وقتش بود خودم را شکوفا کنم. با آمدن اینترنت، کامپیوتر، موبایل و این جور چیزها با خودم گفتم: «خب بیتا! دوران خجالت و مظلومیت تو تمام شد.
الان میتوانی به جای صحبت کردن چت کنی. راحت و آسوده!» ولی زهی خیال باطل!
چه کسی میدانست قرار است دردسر جدیدی برایم شروع شود!
اوایل خوشحال بودم و از صبح تا شب، پای اینترنت و چت کردن بودم.
من که معاشرت کردن با دیگران را سرگرم کننده میدانستم، برایم فرصت خوبی بود که بدون دردسر و خجالت، معاشرت کنم و کسی هم نپرسد که: «چی گفتی؟!» همه چیز داشت خوب پیش میرفت تا اینکه پیام صوتی آمد و تنها نقطه امن من را ناامن کرد.
با آمدن چت های صوتی مأمن خیلیها ناامن شد
والا قدیم یک یاهو مسنجر داشتیم دلمان به همان خوش بود.
یک عکس گل و بوتهای هم میگذاشتیم و هرکس میخواست رخ زیبایمان را ببیند، میگفتیم عکسی در کامپیوتر عکسی نداریم حالا در فرصتی بهتر، رخی مینماییم. آن فلک زده هم قانع میشد و بحث به همین جا ختم میشد.
وقتی موبایل وارد کار شد دیگر از این خبرها نبود. تا عکست را از چهل و هشت زاویه متفاوت نبینند، ول کن ماجرا نمیشوند.
حالا دیگر تمام موبایلها دوربین دارد و هرکس حداقل هزار و اندی سلفی از خودش دارد. مگر میشود بپیچانی این جماعت را؟!
یادش بخیر قدیمترها اکثر دختران سرزمینم در مناطق محروم زندگی میکردند چون همیشه برق نداشتند، به دلیل تاریکی نمیتوانستند عکس بگیرند.
مثل الان نبود که هرکس با دست خودش صدها عکس و فیلم از خودش منتشر کند و به کتفش هم نباشد که کسی ببیند یا نبیند.
دیگر همه الهیهنشین شدهاند و همیشه که برق دارند به کنار، چندین عکس یهویی هم آماده برای روز مبادا ذخیره کردهاند تا مبادا کم کاری پیش بیاید.
پایان پیام
نویسنده: بیتا اشکانیان