جفای رسانه ‌ای به شجریان و هم‌آوازهای او

جفای رسانه ‌ای به شجریان و هم‌آوازهای او

یکی از کارکردهای رسانه‌ در دنیا جا انداختن واقعیت‌هایی برساخته است.

حال اینکه آیا به «پیتر برگر» و «توماس لاكمن» در کتاب «ساخت اجتماعی واقعیت» واقعیت‌های اجتماعی امری بیناذهنی و برساخته‌ی اجتماعی دارند یا نه موضوع بحث این یادداشت نیست.

موضوع این است که رسانه‌ها می‌توانند از وقایع روز چنان گزارش تهیه کنند که گویی حقایقی ابدی و ازلی‌اند.

اما شاید وظیفه‌ی خود استادان باشد که در این زمینه با رسانه‌ها بیشتر ارتباط داشته باشند و به افکار عمومی یادآوری کنند که نگذاریم تصویر شجریان در قاب کوچک روایت‌های مرسوم رسانه‌ای محدود شود.

پس از فوت «محمدرضا شجریان» رسانه‌ها به او کم جفا نکردند.

مهمترین آن، گنجاندن بحر هنر شجریان در کوزه‌ی سیاست است و در مرحله‌ی بعد قالب‌بندی آثار او به دهه‌هایی شاخص.

برای نمونه، گزارشی بی‌بی‌سی فارسی تهیه کرد که در عمل آثار شجریان را به دهه‌ی محمدرضا لطفی (۵۰)، دهه‌ی پرویز مشکاتیان (۶۰)، دهه‌ی حسین علیزاده (۷۰) و دهه مجید درخشانی (۸۰) تقسیم می‌کند.

البته این نقص و اشتباه هم به نوعی دلیل رسانه‌ای دارد.

چون آثار شاخص شجریان با همین آهنگسازها به شکل آلبوم (رسانه) منتشر شد.

اینجاست که شجریان می‌شود چهره‌ی شاخص کنسرت‌های جشن هنر شیراز و توس با لطفی و همراه یکه‌تاز مشکاتیان در دهه‌ی ۶۰ و انتشار آلبوم‌های شرکتش دل‌آواز در دهه‌ی ۶۰ و به همین ترتیب تا به آخر.

جفای رسانه ‌ای به شجریان و هم‌آوازهای او

نادیده گرفتن استاد محمد موسوی

اما آنچه که از نظرها دور مانده جفای فاحش به هنرمند پرآوازه «سیدمحمدکاظم موسوی شوشتری» است. «محمد موسوی» یار همیشگی شجریان در بزم‌های خصوصی است.

حتی شاهکار بی‌مانند مثل «نوا مرکب‌خوانی» اثری است که در خانه‌ی یکی از دوستان مشترک این دو ضبط شده و بس عجبا که این شاهکار تا حدی زیادی بداهه است.

شاید برای انتشار آن باید از مرحوم ایرج بسطامی ممنون باشیم. بسطامی آن زمان شاگرد دوره‌ی عالی آواز نزد شجریان است.

شجریان نوار را به او می‌دهد که گوش و تمرین کند. ولی بسطامی خواسته یا ناخواسته این آلبوم خصوصی را به یکی از دوستانش می‌دهد.

شجریان که می‌فهمد عصبانی می‌شود. در اسرع وقت با همراهی مشکاتیان و گروه عارف از آن یک آلبوم می‌سازد تا به مانند دیگر نوارها بیش از این تکثیر نشود.

همچنین باز اگر بخواهیم از دریچه‌ی محدود رسانه نگاه کنیم دیگر اثر جاودانه‌ی این دو «سرعشق» (ماهور) است؛ اثری بزمی و خصوصی به مناسبت تولد ۴۰ سالگی شجریان.

اما این آثار تنها به این دو آلبوم محدود نیست. موسوی پایه‌ی بزم‌های خصوصی و خانوادگی شجریان است. بزم‌هایی که در آن با فراغ بال صدایش را در آسمان مرکب‌خوانی پرواز می‌دهد.

برای نمونه، آلبوم خصوصی «آذرستون» که شجریان دشتی و شوشتری را به هم می‌آمیزد و آوازی ماندگاری دارد با غزل «ما در غم عشق تو اسیران بلاییم.»

همچنین سه‌گاه چپ‌کوک (می کُرُن) با مطلع «بگذار تا به شارع میخانه بگذریم» با استاد جلال ذوالفنون.

در همین زمینه مخالف سه‌گاهی هم هست با مطلع «طالع اگر مدد دهد دامنش آورم به کف» و یک مخالف سه‌گاه دیگر با مطلع « سال‌ها دل طلب جام جم از ما می‌کرد».

یا اثری که شجریان بیات‌ترک را به زیباترین شکل ممکن با گوشه‌ی نهفت نوا می‌آمیزد و در دیگر اجرا با سه‌گاه.

این اجراها که پر از شوخی‌ها و اعلام تاریخ از سوی محمد موسوی در میان علاقمندان به موسیقی کلاسیک ایرانی هواداران زیادی دارد. مگر می‌شود اجراهای موسوی و عبادی را نادیده گرفت. یا بزم خصوصی بسیار پر احساس با دکتر دادبه؟

با این همه رسانه‌ها باز هم زندگی هنری شجریان را خواسته یا ناخواسته با اعتراض پس از ۸۸ شجریان می‌آمیزند.

رسانه‌ها نمی‌دانند که با چه پدیده‌ای مواجه‌اند به لحاظ موسیقایی.

نمی‌دانند اواسط دهه‌ی ۵۰ یار شجریان در سفر به قونیه محمد موسوی است.

خود استاد موسوی دفعه‌ای در گفت‌وگو با رادیو فرهنگ با حسرت می‌گفتند از زیبایی اجرایی که بر مزار مولانا داشته‌اند. جوری که هر دوی آنان را به دیدار جبه‌ی مولوی برده‌اند و احترام‌ها کرده‌اند.

نادیده گرفتن هم‌آوازها

محمدرضا شجریان و محمد موسوی در خاک‌سپاری ناصر فرهنگفر در ۱۳۷۶

نماشای گلونی را دنبال کنید

ایراد بزرگ دیگر رسانه‌ها در پوشش مطالب مربوط به موسیقی این است که تنها خواننده را می‌بینند.

در حالی که پشت این خواننده هم‌نوازی ایستاده که اگر بالاتر از او نباشد، حتماً که همپای اوست.

ولی ما در رسانه تنها خواننده را به نمایش می‌گذاریم. اگر کنسرتی پخش می‌کنیم از سال‌های آخر عمر شجریان است.

مسلما این اجرا در هفتاد و چند سالگی شجریان، کیفیت اجراهای دهه‌ی ۵۰ و اوایل دهه‌ی ۶۰ را ندارد.

اینجاست که علاوه بر موسوی یادمان می‌رود از «منصور صارمی» و همراهی کم‌نظیر او در آلبوم «همایون‌مثنوی» یاد کنیم.

همچنین است اجراهای خصوصی در آلمان با «حبیب‌الله بدیعی» که هر یک اگر به طور گسترده منتشر شوند، بیشتر به اهمیت شجریان و ارزش پنجه‌ی بدیعی پی می‌بریم.

یادمان می‌رود از اجرا با «پرویز یاحقی» با آن کوک خاص همایون بگوییم. اجرایی که گویی یاحقی می‌خواهد بسنجد شجریان را.

هیجان شنیدن این اثر آنجاست که مدام نگرانی نکند، شجریان محل فرود همایون را اشتباه بگیرد. اما شجریان از این آزمون کاملاً سرفراز بیرون می‌آید.

چه‌طور شجریان دهه‌ی پنجاه را به محمدرضا لطفی محدود می‌کنیم در حالی که در همین دهه آوازهای ماندگاری با کسانی چون «جلیل شهناز»، «اسدالله ملک»، «فرامرز پایور»، «رحمت‌الله بدیعی» و «فرهنگ شریف» دارد.

برای نمونه گوش کنید به برنامه‌ی ۱۰۴ «گل‌های تازه» با مطلع «طفیل هستی عشق‌اند آدمی و پری» که تک‌نوازی فرهنگ شریف کم‌نظیر است و البته آواز شجریان مثل همیشه عالی.

موضوع دست‌کم گرفتن خدمات و ارزش استادانی چون لطفی، مشکاتیان، علیزاده و درخشانی نیست. موضوع این است که محدود کردن آثار یک هنرمند به چند شخص یا قالب‌بندی به چند دهه، جفا به زندگی هنری اوست.

پایان پیام

نویسنده: علی شاکر

کد خبر : 181282 ساعت خبر : 10:53 ب.ظ

لینک کوتاه مطلب : https://golvani.ir/?p=181282
اشتراک در نظرات
اطلاع از
0 Comments
Inline Feedbacks
نمایش تمام نظرات