غزلی برای استاد شجریان

غزلی برای استاد شجریان

به گزارش گلونی راستش برای پر کشیدنتان هیچوقت ما آماده نمی‌شدیم. نمی‌پذیرفتیم.

از بس که زندگی در صدای شما، در نُت به نُت اصیل‌ترین دستگاه‌ها و گوشه‌های آواز ایرانی، در کلمه به کلمه شعرهای حافظ و سعدی و مولوی جاری بود و هست

استاد

خسرو شیرین دهن

مرد استاده در قله پاسداشت فرهنگ غنی ایران زمین

این بوم، مردمانِ دیروز و امروز و فرداهای این فلاتِ پر ماجرا و پر افتخار، تا همیشه نوای هر آنچه از هنجره شما تراوید را چون گل نو رسته، می‌بوید و می‌بوسد.

یادتان، نامتان، راهتان، مثل لبخند زیبایتان تا همیشه در تاریخ این سرزمین، به یادگار مانده است.

اینجا صدای روشنت در آسمان پیچیده است.

غزلی برای استاد شجریان

از خون نوشکفته سرو جوان بخوان
از زخم‌های کهنه این مردمان بخوان

آواز مرغ‌های سحر در گلوی توست
بادا سپیده سر بزند باز، هان! بخوان

ای مانده در گلوی قفس‌های تنگ، باز
پر باز کن، برای من از آشیان بخوان

«حق با سکوت نیست» در آن دم که زنده‌ای
ثبت است عشق در دل ما جاودان، بخوان

شهر فرنگ رنگ -ببین!- گشته روزگار
از کوچه‌باغ‌های ده، از بوی نان بخوان

جانی دوباره در تن عشاق تازه کن
اي جانِ عشق در تو! ز جانِ جهان بخوان

زین آتش نهفته که در سینه‌های ماست
با شعله‌ای که سربکشد از زبان، بخوان

هی بوسه می‌زند دمِ تیغی به حلق عشق
اما دمِ تو گرم همیشه، بمان! بخوان

پایان پیام

نویسنده: سعید دادی زاده

غزل از: عبدالله مقدمی

کد خبر : 180007 ساعت خبر : 10:10 ب.ظ

لینک کوتاه مطلب : https://golvani.ir/?p=180007
اشتراک در نظرات
اطلاع از
0 Comments
چیدمان
اولین نظرات آخرین نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام نظرات