گلونی

باز باران با ترانه جور مسئولان را کشید

باز باران با ترانه جور مسئولان را کشید

باز باران با ترانه جور مسئولان را کشید

باز باران با ترانه جور مسئولان را کشید

به گزارش گلونی چند روزی بود که جنگل توسکستان در آتش می‌سوخت و هیچ اقدام موثری برای اطفای حریق از سوی مسئولان صورت نمی‌گرفت.

کشور ما جانوران و گیاهان بی‌شماری را در همین چند روز از دست داد.

بخش وسیعی از جنگل‌های خود را نابود شده دید.

بخشی که احتمالا تا روزها و ماه‌های آینده بین مسئولان و فعالان محیط زیست بر سر مساحت آن اختلاف نظر باشد و آخر سر هم مشخص نشود بالاخره چقدر از محیط زیست و حیات وحش خود را از دست دادیم.

جنگل توسکستان در آتش سوخت و دل ما را هم سوزاند تا اینکه باران بارید و تمام کاستی‌ها را جبران کرد.

باران بارید و آتش را خاموش کرد.

باران بارید و جان حیوانات و گیاهان را نجات داد.

باران بارید و آرامش را به جنگل بازگردانند و از همه مهمتر باران بارید و مسئولان یک نفس راحت کشیدند و چه چیزی مهم‌تر از نفس راحت مسئولان؟

البته تجهیزات هم نبود. راه هموار نبود.

بودجه نبود و ده‌ها دلیل دیگر که مسئولان می‌توانند برای توجیه عملکرد خود ذکر کنند.

ما نبود تجهیزات و بودجه و… را درک می‌کنیم اما تا کی؟

ما هموار نبودن راه را درک می‌کنیم اما تا کجا؟

باز باران با ترانه جور مسئولان را کشید

بالاخره ما در کشورمان منابع طبیعی بی‌شماری داریم که در معرض خطر هستند و باید از آنها محافظت کنیم.

بالاخره باید برای خطرات احتمالی آماده بود با نه؟

بالاخره باید ردیف بودجه مناسب اختصاص داد یا نه؟

بالاخره باید تجهیزات حرفه‌ای در اختیار فعالان محیط زیست قرار داد یا نه؟

بالاخره باید نیروهای زبده و آموزش دیده پرورش داد یا نه؟

بالاخره باید به جای حرف زدن و حرف زدن و حرف زدن و سخنرانی کردن و مصاحبه پشت مصاحبه کمی هم مرد عمل بود یا نه؟

این‌بار هم مثل دفعات گذشته باران بارید و آتش را خاموش کرد.

این بار هم خوشحال شدیم که آتش بالاخره خاموش شد و جلوی از بین رفتن محیط زیست گرفته شد.

این بار هم خدا را شکر می‌کنیم بابت نعمت‌هایش.

اما شک نکنید این بار هم باز فراموش می‌کنیم که اقدامی موثر برای جلوگیری از آتش‌سوزی در جنگل‌ها یا اطفای سریع آتش انجام بدهیم.

باز هم می‌رود تا آتش‌سوزی بعدی و باز غر زدن‌های ما و مصاحبه‌های «همه چیز تحت کنترل است» مدیران و آخر هم بعد از نابودی بخش عظیمی از محیط زیست، باران می‌بارد همه چیز را پاک می‌کند.

حتا خاطرات تلخ و تجربه‌های سخت گذشته را.

زبان‌مان لال ولی گاهی از ذهن‌مان می‌گذرد که دعا کنیم یک بار فقط یک بار هم که شده باران نبارد.

باران نبارد و چنان زخمی به دل ما بزند که جایش برای همیشه درد کند.

زخمی که هیچ وقت از یادمان نرود. آنوقت شاید چاره‌ای اندیشیدیم.

پایان پیام

نویسنده: محسن فراهانی

خروج از نسخه موبایل