طلافروش کیست و چه ارتباطی با سازمان های امنیتی دارد؟
طلافروش: کسی که طلا می فروشد، کسی که موقع خواب در طلا غلت می‌زند، زرگر، دارنده معدن طلا، خرپول، باکلاس، مایه‌دار.
به گزارش گلونی بعضی از طلافروش‌ها در محاسبه وزن طلا و اجرت دقیق نیستند و مبلغ بیشتری را می‌گیرند.
تقصیر معلم ریاضی آنهاست که به آنها خوب حساب و کتاب یاد نداده.
بعضی‌ها هم دستمزدهایی را که در زندگی نگرفتند، با گرفتن اجرت طلای اضافی جبران می‌کنند.
آنقدر این طلافروش‌ها روی سر طلای دست دوم می‌زنند، بازیکنان فوتبال روی سر توپ نمی‌زنند.
یعنی یک صدم ثانیه بعد هم طلا را بفروشی دست دوم می‌شود.
نوسانات بازار روی قیمت طلا تاثیر زیادی می‌گذارد و قدرت خرید را پایین می‌آورد.
یک بار با مادرم برای خرید طلا به طلافروشی رفتیم. مادرم بودجه اش را گفت و طلافروش ویترینش را باز کرد تا چند نمونه برای ما بیاورد.
طلافروش کیست
من و مادرم چند لحظه صبر کردیم ولی از طلا خبری نبود.
به آقای طلافروش گفتیم و جواب داد: طلاها اندازه یک نقطه هستند و روی میز چیدم.
ولی ما هر چه دقت می‌کردیم، نمی‌دیدیم.
مادرم عینکش را زد و گفت انگار یک دونه را خیلی تار می‌بینم.
طلافروش گفت: دو نمونه دیگر خیلی ریزند، خودم هم نمی‌بینم.
یک عده فکر می‌کنند طلافروش‌ها معدن طلا دارند و این ویترین یک چشمه از آن است.
بعضی‌ها هم فکر می‌کنند طلافروش‌ها حق آنها را در زندگی خوردند و با آن طلا خریدند.
آن ها می‌خواهند با تخفیف گرفتن و چانه زدن آن را جبران کنند.
داخل بعضی از طلافروشی‌ها که می‌شوی انگار وارد یک سازمان امنیتی شدی.
در ورودی با ریموت خودشان باز می‌شود و مغازه مجهز به دوربین است.
هم چنین تعداد مشخصی مشتری را به مغازه راه می‌دهند.
ناخواسته حس سرقت به آدم دست می‌دهد.
طلافروش‌ها برای آوردن طلا از ویترین، مجبورند در ویترین شیرجه بزنند.
بعضی از مشتریان، طلافروش آزار هستند.
جوری آدرس طلا را می‌دهند که انگار در خیابان می‌خواهند آدرس بدهند و طرف را سرکار بگذارند.
بعضی‌ها هم دوست دارند یک نفر را مدتی غرق طلا ببینند و دلشان نمی‌خواهد این لحظه ناب تمام شود.
قبلا که طلا ارزان بود، هدف اصلی طلا خرید، کم کردن روی دوست و آشنا بود.
یعنی همه دنبال طلایی بودند که در چشم فرد مورد نظر برود و طرف یک مدت نتواند از جایش بلند شود.
خلاصه اینکه طلافروشی از جمله مشاغلی است که هر کسی بالقوه توانایی آن را دارد و اگر تلاش کند از دهانشان در و گهر ببارد، تواناییش به فعل می‌رسد.
من و مادرم هر وقت هوس طلا می‌کنیم، از پدرم می‌خواهیم برایمان صحبت کند.
پایان پیام