ترکیه چشم به ارس دارد

ترکیه چشم به ارس دارد

به گزارش گلونی

مجيد کريمی-کارشناس قفقاز در مستقل نوشت:  منطقه قفقاز جنوبی اکنون پس از جنگ قره باغ به سوی آرامشی نسبی در حرکت است و جدای از دست‌آوردهایی که برای بازيگران پيروز آن داشته است می‌توان با فرونشستن گرد و خاک، سه کانون بحران بجا مانده را به‌خوبی در منطقه مشاهده کرد.

۱. قره باغ شمالی و جنوبی

مسئله قره باغ بطور کلی حل نشد و عدم تعيين تکليف وضعيت حقوقی آن خود يک بحران بالقوه را باقی گذاشته است تا در آينده سياستمداران و طرف‌های ذينفع، يا دست به معامله‌ای بزرگ بزنند و يا دوباره و خدای ناخواسته آتش ديگری به پا کنند.

به درستی توافق آتش بس ۱۰ نوامبر ۲۰۲۰ توافق متارکه جنگ بود و نه قرارداد جامع صلح و حل و فصل اصولی مناقشه.

بسياری از بندهای توافق همچنان باز بوده و می‌تواند وضعيت قره باغ جنوبی و شمالی را در هر زمانی تغيير دهد و موجب جنگ‌های محدودتر و يا نقطه‌ای شود.

پايگاه نظامی نيروهای خارجی از جمله روسيه با بيش از ۲۰۰۰ نيرو و ترکيه با ۶۰ نيرو (مرکز مشترک نظارت) خود بر پيچيدگی‌های قره باغ افزوده است و با توجه به اينکه بندهای توافق آنچنان باز است که می‌توان در آينده هر الحاقیه را به آن افزود و يا تفسير موسعی از آن داشت، خود وضعيت جديدی را رقم زده است.

اکنون قره باغ به دو منطقه نفوذ با دو نيروی نظامی تقسيم شده که در خاک کشور ثالث يعنی آذربايجان قرار دارد.

وضعيتی مانند آلمان و برلين پس از جنگ جهانی دوم که البته ابعاد بسيار کوچکتری دارد.

ترکیه چشم به ارس دارد

۲. مقری در استان سيونيک (زنگزور)

مقری در استان سيونيک و منطقه هم مرز با خاک ايران است و ارزش استراتژيک بسيار بالایی هم برای دو کشور همسايه دارد و تنها دروازه ورود ارمنستان به خاک ايران است.

به سخنی ديگر تنها منطقه‌ای است که خط زمینی ترکيه را با جمهوری آذربايجان و دريای خزر قطع کرده است.

اين نقطه خود يک مجادله تاريخی در يک صد سال اخير داشته است.

وضعيت آن در بند نهم توافق آتش بس نامشخص و غيرشفاف بوده و برای ايران که ارتباطات زمینی و حمل و نقل و کريدور گازی، انرژی در منطقه قفقاز جنوبی دارد، نيز بسيار مهم است.

به تازگی جنگيز چاندار روزنامه‌نگار کهنه‌کار ترکيه در مقاله‌ای به ماموريتی از سوی تورگوت اوزال رئيس جمهور ترکيه در سال ۱۹۹۲ اشاره دارد که خود وی حامل پيامی به نياز مطلب اف رئيس جمهور وقت آذربايجان بوده است.

چاندار می‌گويد اوزال بمن گفت که برو و در ديدار با مطلب اوف به وی بگو که اگر موافقت کند تا لاچين را با مقری معاوضه کند من با جورج بوش (پدر) گفتگو کرده و رضايت آمریکایی‌ها را جلب خواهم کرد.

ترکیه چشم به ارس دارد

چاندار می‌گويد که من زمانی که در فوریه ۱۹۹۲ برای مصاحبه به باکو رفتم پيام اوزال را به نيازمطلب اف رساندم اما وی نپذيرفت.

چاندار تاکيد می‌کند که اوزال تصميم داشت تا ترکيه را از راه نخجوان به آذربايجان متصل کند.

در همين زمينه چاندار می‌گويد که در همان هنگام من متوجه شدم که اين طرحی بود که در جولای ۱۹۹۱ ميان اوزال و جورج بوش پدر رئيس جمهور وقت آمريکا و در ديدار وی از ترکيه گفتگو شده بود.

او در ادامه می‌گويد که بر پايه اسناد منتشر شده مرکز تحقيقات ارمنستان (ANI) جورج بوش پدر از اوزال می‌پرسد که با اين طرح ترکيه، تکليف ارامنه مقری چه خواهد شد؟

اوزال پاسخ می‌دهد: «همگی که بيشتر از ۵۰ هزار نفرنیستند بايد خارج شوند.

در غير اينصورت جنگ تا ابد ادامه خواهد داشت.»

اوزال می‌خواست که جورج بوش پدر را تشويق و قانع کند که اجرای اين طرح به نفع آ‌مريکاست زيرا جمهوری آذربايجان را با اتصال خاکی به ترکيه از وابستگی به روسيه خارج می‌کند و در محور مقابله با روسيه در دوران پايان جنگ سرد به آمريکا کمک استراتژيک خداهد کرد.

به عبارتی ژئوپلتيک غرب را در قفقاز در رويارویی با روس‌ها مستحکم‌تر خواهد کرد و جای پای مطمئنی برای محور ناتو خواهد شد و راه را برای حضور ناتو در شمال ارس در مقابله تاريخی با روس‌ها تثبيت خواهد کرد.

بايد توجه داشت که چنين معادله و طرح تغييرات ژنومی منطقه همچنان نيز پابرجا و در حال پيگيری است و جنگی که گذشت بخشی از پشت پرده طرح ناتو نيز است که روس‌ها را وادار کرد تا بلافاصله و در عرض ۲۴ ساعت نيروهای خود را در قره باغ مستقر کنند.

روس‌ها بدرستی دريافتند که دهليز جنوب چه ارزش استراتژيکی دارد و شتابانه برای مقابله با ناتو در گرجستان و ناتو در قره باغ جنوبی نيرو مستقر کردند.

پيچيدگی ديگر بند نهم واکنش مردم در استان سيونيک ارمنستان بود که طی يک ماه گذشته دست به اعتراضات زدند و به دولت بر سر معامله قلمرو سرزمينی ارمنستان و اين استان هشدار دادند.

اعترضات بر اين محور قرار داشت که چگونه نام مقری در توافق آتش بس آمده است که ارتباطی با اين جغرافيا ندارد.

(اگر چه دهلیز لاچين دليل عمده آوردن نام مقری بود)

ترکیه چشم به ارس دارد

برخی حتی پا را فراتر گذاشته و گفته‌اند که اگر کريدور کاپان راه بيفتد به منزله تخليه منطقه و نامشخص‌تر شدن مرزهای بين المللی است.

موضوع مقری بارها در گذشته و در دهه ۱۹۹۰ به وسيله مقامات هر دو کشور آذربايجان و ارمنستان در مذاکرات مطرح شده بود.

وازگن سرکيسيان نخست وزير وقت ارمنستان در سال ۱۹۹۹ گفته بود که مقری در خانه ارمنستان است و اگر مقری نباشد ارمنستان هم نيست.

البته پاشينيان نخست وزير نيز چند بار رسما به توضيح توافق و بنده نهم پرداخته است و اطمينان داده است که بحث سرزمينی در توافق مطرح نبوده است.

ترکیه چشم به ارس دارد

۳. نخجوان

نخجوان به عنوان منطقه‌ای جدا افتاده از جمهوری آذربايجان از وضعيت بسيار دردآور ژئوپلتيکی در رنج است.

اگرچه تاکنون ايران و ترکيه اين خلاء ژئوپلتيک را کاملا پر کرده‌اند اما وضعيت يخ زده جغرافيايی اما بسيار با ارزش، برای هم آذربايجان و هم ترکيه بسيار مهم است و جدالی در سايه ميان اين دو کشور برای نفوذ بر نخجوان و حفظ آن با وجود شعارهای برادری آنکارا در کنار ادعاهای تاريخی ارمنستان بر اين منطقه ادامه دارد.

قرارداد تاريخی قارص در سال ۱۹۲۱ و اختلافاتی که ميان دولتين وقت روسيه، عثمانی و ارمنستان تازه تاسيس شده (اما دارای عدم صلاحيت در مذاکرات) وجود داشت موجب شد تا مرزهای ترکيه و ارمنستان و در مرز ۱۱ کيلومتری با نخجوان محل اختلاف نظر باقی بماند.

ترکيه از اين وضعيت بيشترين سود را برده و مطامع تاريخی نيز دارد و مصمم بوده است که نخجوان را به خاک خود منضم کند.

ترکيه گام‌هایی را نيز برای اين‌کار مانند الگوی ايالت حاتای در خليج اسکندرون که در سال ۱۹۳۹ از خاک سوريه جدا شد و به خاک ترکيه الحاق گرديد برداشته است.

ترکیه چشم به ارس دارد

ايجاد پايگاه نظامی به همراه تسلط بر منابع انرژی و بدست گرفتن اقتصاد کوچک نخجوان، تقریبا ادامه همان مدل «سنجاک حاتای» است که در اينجا به آرامی و غير رسمی در حال اجراست.

اين ديدگاه که برخی معتقدند که روسيه نسبت به ادعاهای ترکيه نسبت به نخجوان و با توجه به معاهده قارص مداخله خواهد کرد، چندان قوی نيست.

تنها در يک صورت نخجوان می‌تواند تهديد روسيه شود که در محور ناتو و نوار جنوبی ناتو عرض اندام کند.

مولفه‌های سه نقطه ژئوپلتيک و بحران‌زا به‌گونه‌ای است که اختلافات شديد و ادعاهای سه کشور آذربايجان و ارمنستان و ترکيه همچنان ادامه خواهد يافت.

هر سه اين مناطق هم مرز با ايران هستند و هر سه در صورت تغييرات و يا اجرای طرح‌های جديد می‌توانند منافع ملی ايران را به خطر بيندازد.

آمريکا در پی ايجاد نوار استراتژيک کنترل ايران و روسيه در قفقاز جنوبی است و اين سه نقطه می‌توانند به سان نوار باريکی در جدا کردن ايران و همچنين دور نگه داشتن روسيه از حرکت به‌سوی جنوب (شمال ارس) با محوريت باکو- آنکارا عمل کند.

هر سه منطقه مسير و دهليز گازی آينده جهان خواهد شد.

مسيری که اگر ايران در آن مشارکت نداشته باشد تهديد هژمونيک اقتصادی است.

ژئو اکونومی اين سه منطقه برای بخشی از آينده انرژی جهان مهم است.

اين سه نقطه در شمال ارس در مسير اصلاندوز تا ماکو در يک محدوده ۵۰۰ کيلومتری و در حصر قرار گرفته و توان ايفای نقش طبيعی خود نيستند.

يعنی حفظ هژمونيک بر رودخانه ارس يکی از مهمترين عوامل برتری ژئوپلتيک است.

اکنون ترکيه نه تنها از سرچشمه ارس بر اين رود اشراف دارد بلکه با محور همکاری با آذربايجان و همکاری با روسيه در قره باغ جنوبی، می‌تواند مديريت منابع آبی را نيز در دست داشته باشد.

اين در حالی است که ۴۵۰ کيلومتر از مرزهای ايران با قفقاز مرز آبی با ارس است و ۳۹ درصد از کل ارس در خاک ايران قرار دارد و ايران برای استفاده کشتزارهای جنوب ارس که بيش از هر کشور ديگری وابسته به اين منابع است، در حال اجرای طرح‌های گسترده‌ای است که اهميت هيدوراستراتژی و هيدرو پولتيک اکنون خود را بيش از گذشته نمايان کرده است.

پایان پیام

کد خبر : 196785 ساعت خبر : 2:58 ب.ظ

لینک کوتاه مطلب : https://golvani.ir/?p=196785
اشتراک در نظرات
اطلاع از
0 Comments
چیدمان
اولین نظرات آخرین نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام نظرات