فیلم A Little Romance؛ نوجوانانه دیدن دنیا
به گزارش گلونی حسین معززی نیا در کانال شخصی خود نوشت: بین فیلمهای دهههای گذشته که در هفتههای اخیر مرور میکردم، برخوردم به A Little Romance ساخته جرج روی هیل؛ از فیلمهای نسبتاً مهجورش که بعد از آثار مشهوری مثل «بوچ کسیدی و ساندنس کید» یا «نیش» ساخته.
تماشایش مرا یاد یک موقعیت خاص در جایگاه «تماشاگر بودن» انداخت؛ دوران نوجوانی، خصوصاً سالهای ابتدایش، یعنی فاصله میان دهسالگی تا پانزدهسالگی.
یاد این افتادم که در آن سالها، چنان دنیا را وسیع و بیانتها میدیدیم که انتظارمان از همهی قصهها این بود که این بیانتهایی را شدت ببخشند.
بنابراین وقایع عجیب و غریب و دور از انتظار قصهها را نه تنها با منطق روزمره تطبیق نمیدادیم، بلکه هرچه حیرتانگیزتر، دلانگیزتر!
فیلم A Little Romance
در آن سالها نه تنها فیلمهایی مثل گلنار، دزد عروسکها، مدرسهی پیرمردها و پاتال و آرزوهای کوچک دری به این دنیا بر ما میگشودند بلکه حتی در میان فیلمهای جنگی هم آن دسته فیلمهای محیرالعقول در شرح قهرمانبازی رزمندهها را به پرواز در شب ترجیح میدادیم که احتمالاً واقعگراتر بود.
امروز خیلی عاقلانه و محاسبهگرانه به چنین فیلمهایی میگوییم «فانتزی» که مناسب «ردهی سنی نوجوانان» است، بابت عیب و ایرادهای منطقی هم ملامتشان میکنیم. این فیلم آقای جرج روی هیل یکی از همینهاست.
دربارهی عشق رمانتیک دو نوجوان است و تصمیمهای دیوانهوارشان؛ پسری فرانسوی به نام دنیل که عاشق سینماست و دختری آمریکایی به نام لورن که بهطور موقت دارد در پاریس زندگی میکند.
موقع تماشا در این فکر بودم که الان اگر بخواهم مثل آدمبزرگها قضاوت کنم دائم باید بپرسم حالا چرا؟
این چه کاری بود، پدرش چرا این را گفت، مادرش چرا این واکنش را نشان میدهد، چرا به آن آدم اعتماد کردند، چرا تصمیم گرفتند بروند ونیز، چرا پولشان را گم کردند و…
اما اگر بتوانم توقعات دوازدهسالگیام را به یاد بیاورم، پاسخ همه این سؤالهای مزاحم این است که چون، این شکلی برای یک نوجوان، بیاندازه لذتبخش خواهد شد!
چون یک نوجوان دوست دارد دنیا را همینقدر عجیب و غریب ببیند که بشود تصمیمهای جنونآمیز را عملی کرد، چنین ریسکهایی کرد و چنین شانسهایی آورد.
اگر بشود اینشکلی تماشا کرد، A Little Romance فیلم مفرحی است که یک دایان لین سحرانگیز دارد (این اولین بازی دایان لین است در ۱۴ سالگیاش. شاید او را مثلاً با بیوفا بهکارگردانی آدرین لاین به یاد بیاورید)، یک لارنس الیویهی غیرمنتظره، و استفادهای هوشمندانه از لوکیشنهای زیبای پاریس و ونیز.
شوخی ویژهی فیلم هم این است که نوجوانهای فیلم، کتابهای مارتین هایدگر را میخوانند، دربارهی تأثیر هولدرلین بر او صحبت میکنند و ربطش به اگزیستانسیالیسم!
پایان پیام