همه گیری کرونا مرا از بودن در جمع نجات داد
به گزارش گلونی امیرمحمد حیدری، دانشجوی روزنامهنگاری دانشگاه علامه طباطبایی، در پویش «کرونا به روایت شما» نوشت:
همه مان خوب میدانیم که نقطه شروع کرونا و عوارض و اذیت و آزارهایش، سه ماهی قبل از آغاز سال ۹۹ شروع شده بود.
البته برای هرکس فرق داشت. برای من که از همان بهمن ماه دیگر نتوانستم در خوابگاه بمانم تا زندگیام را به سرخوشانهترین و خیام گونهترین حالت ممکن بگذرانم، یا درس و مشقم را ارتجالاً سر کلاسها یاد بگیرم، شروع شد.
کرونا برای من از همان جا شروع شد که جول و پلاسم را جمع کردم و به شهر کهنه و زنگزدهام برگشتم؛ به جایی که یک سالِ تمام عزمم را جزم کردم تا بتوانم از آن جا فرار کنم.
حالا دوباره در میان همان آدمهای مسموم و کوچه و خیابانهای خاکی گیر افتادهام و تا همین لحظه نیز کور سوی نوری برای نجات ندیدهام.
شروع همهگیری
اگر هیچوقت از آنجا خارج نشده بودم، شاید حالا عرصه برایم این قدر تنگ و تاریک نشان نمیداد. اما حالا حس یک پرنده قفسزادی را دارم که آزاد شد و دوباره به زور به قفس انداختنش.
من به نسبیت در امور جهان اعتقاد تام و متقن دارم. فلذا، کرونا هم برای هر کسی تاثیرات خاص خودش را داشته و دارد.
بله، همه ما میدانیم که چهقدر ما را از فرصتهای شغلی و دورهمیهای دوستانه و مهمانیهای خانوادگی و مسافرتها دور کرد.
همه ما عزیزی یا آشنای دوری را از دست دادهایم. اما روایت من کمی فرق دارد.
انسانی مبتلا به آگروفوبیا یا همان ترس از اجتماع که در گردهماییهای خرد و کلان مضطرب میشود و علائم ناخوشایندی از خودش نشان میدهد، از بهانهای به این کلفتی برای دوری از اجتماعات و انسانها استقبال میکند.
من به شخصه توانستم از این قطع ارتباط با دیگران، به نحو احسن استفاده کنم و در راستای اعتلای ادبی و هنری خود، بکوشم.
به آموختن یکی از آلات موسیقی پرداختم، تعداد زیادی از کتابها در ژانرهای مختلف مطالعه کردم و به صورت خلاصه، در این توفیق اجباری ورق را به سمت خودم برگرداندم.
اما من هم با تمام این تفاسیر زهرِ تلخ و سوزناکِ کرونا را چشیدم. افت تحصیلیام در نمرات دانشگاه و معدل کلیام هویداست.
کلاسهای آنلاین دقیقا عین جهنم است. استاد از آن سو فریاد میکشد تا ما صدایش را بشنویم و نه او میداند چه درس میدهد و نه ما میفهمیم او چه میگوید.
دوران دانشجوییمان تبدیل به یک پروسه طولانی از گوش فرا دادن به پادکستهایی پرمحتواست که نه خود گوینده تمایلی به ضبط آن دارد و انرژی خاصی برایش میگذارد، نه ما میتوانیم از این رابطه دو سر باخت فایدهای ببریم.
همه گیری کرونا
البته تا از یاد نبردهام، باید بگویم که در طی این دوره تقریبا یک ساله، به آن انزوایی که قبلتر هم ذکر کردم، زیادی عادت کردهام.
در حال حاضر، نسبت به دوران ماقبل کرونا خیلی سختتر با انسانها ارتباط برقرار میکنم.
آن هم منی که در دو هفته آغازین دانشگاه نتوانستم حتی یک قاشق غذا بخورم و بعدها هم کارم به بیمارستان کشید و داستانهایی که مکتوب و تشریح کردنشان از حوصله همین روایت جمع و جور و خودمانی هم خارج است.
الآن که دقیقتر و نزدیکتر به این پدیده نگاه میکنم، متوجه میشوم که شباهت زیادی بین حمله مغول و کرونا وجود دارد.
همه، خانهنشین شدهایم و به قول ادبا به زهدستایی و تصوف روی آوردهایم. حتی آنهایی که مملو از انرژی مثبت بودند، در دوران کرونا افسرده و پژمرده شدهاند.
حتما شما هم حداقل از یک نفر شنیدهاید که گفته باشد: «حال و حوصله هیچ چیزی را ندارم».
همهگیری کرونا چنین کرد، روح و شور و شوق و اشتیاق را از تمام ما ربود و فلجمان کرد.
روایت من از کرونا این بود، با تمام ضررهایش، برای من مستخرجات متفاوتی داشت.
هیچ کدام از اطرافیان نزدیکم را از دست ندادم و فرصت تنهایی مفیدی را به من اهدا کرد که از آن استفاده کردم.
فکر میکنم بهترین عبارت برای توضیح و تشریح این پدیده همان «توفیق اجباری» است.
اتفاقی که برای بعضی ها مطلقا بلا و معضل بود، برای من موهبتی شد که مرا به شناختِ خودم و علایقم نزدیکتر کرد.
پایان پیام