گلونی

برف روی کاج ها و حکایتی از زمستان یک زندگی

برف روی کاج ها و حکایتی از زمستان یک زندگی

برف روی کاج ها و حکایتی از زمستان یک زندگی

برف روی کاج ها و حکایتی از زمستان یک زندگی

به گزارش گلونی برخی از فیلم‌ها نه در لحظه مخاطب را میخکوب می‌کند و نه بعد از پایان، ذهنی را به خود مشغول می‌دارد.

صرفا و فقط قصه‌ای روایت می‌شود و مخاطب آن را بدون هیچ تامل و یا تعمقی به تماشا می‌نشیند.

برف روی کاج ها از این دسته فیلم‌هاست.

برف روی کاج‌ها حکایت یک زندگی مشترک است که از جایی به بعد و به خواست یک نفر این اشتراک قطع می‌شود و نفر دیگر تنها می‌ماند با چرایی به امتداد یک زندگی.

برف روی کاج‌ها که اولین فعالیت پیمان‌ معادی در عرصه کارگردانی است، در سی‌امین جشنواره فیلم فجر برنده سیمرغ بلورین بهترین فیلم از نگاه تماشاگران شد.

پیمان‌ معادی از آن دسته فیلمسازانی است که با شروع بازیگری اش در سال 1387 و با بازی در فیلم درباره‌الیِ اصغر‌فرهادی، به چشم آمد و پس از آن به فیلم‌های زیادی از جمله: ابد‌ و‌ یک‌ روز، متری‌ شیش‌ و‌ نیم و… هویت بخشید.

در حالی که این بازیگر از سال‌ها قبل با نوشتن فیلمنامه فیلم آوا‌ز قو در سال 1379 و کما در سال 1382 کار حرفه‌ای خود را آغاز کرده ‌است.

برف روی کاج‌ ها روایتی ساده و کم‌کنش است که در بخش‌هایی از فیلم نیز حوصله مخاطب را سر می‌برد اما با این وجود کششی در دل داستان وجود دارد که مخاطب می‌خواهد به ته ماجرا برسد و آن را از دست ندهد.

رویا (مهناز‌افشار) با همسرش (حسین‌پاکدل) که از ظاهر پیداست فاصله سنی کمی هم ندارند، زندگی آرام و  بدون مجادله‌ای را در کنار هم می‌گذرانند و هرکدام به فعالیت حرفه‌ای خود مشغول‌اند تا اینکه، همسر رویا به مسافرتی کاری می‌رود و پس از آن طی مسائلی رویا می‌فهمد که… و بعد سفری به یک زندگی جدید و نقطه پایانی برای زندگی ماقبل آن.

از این‌جا به بعد رویا می‌ماند و یک زندگی از بین رفته و چراهایی که تا مدتی به دنبالشان می‌رود اما کم‌کم آن‌ها را کنار می‌گذارد و سعی می‌کند با واقعیت زندگی‌اش به تنهایی کنار بیاید.

در این فیلم علت و معلول‌های داستانی درست پرداخته نشده‌ است.

مثلا دقیقا مشخص نیست که علی چرا رویا را از زندگی‌اش کنار گذاشت و دنبال دختری جوان رفت و یا اینکه ازدواج علی و رویا با این فاصله سنی زیاد چه عقبه‌ای داشته است و آیا اصلا از ابتدا با عشق همراه بوده است یا نه!؟

گرچه فیلمنامه‌نویس سعی کرده‌است در صحنه‌ای و فقط با چند دیالوگ نشان دهد که شاید علت این خیانت عدم وجود کودک و میل به داشتن فرزندی در این خانواده باشد اما این نکته فقط در حد احتمال باقی می‌ماند و چیزی را برای مخاطب ثابت نمی‌کند.

سبک ارائه این فیلم که به صورت سفید و سیاه است نیز خود نکته‌ای مهم است که گرچه باعث تمایز با دیگر آثار بوده‌است اما با توجه به محتوای فیلمنامه که سیاه‌خالص نیست تا حدودی نادرست به نظر می‌رسد.

نکته‌ای دیگر که شاید کمی این کار را شبیه به محتواهای دیگر کند این است که مردی خیانت می‌کند و می‌رود اما مدتی بعد و درست وقتی که همسر سابق‌اش از آن زندگی بریده‌ است با شرمندگی باز می‌گردد.

صحنه‌ای بسیار کلیشه‌ای و تکراری که اصلا برای مخاطب تازگی ندارد.

اما تصمیم نهایی رویا برای ادامه زندگی‌اش موقعیتی جدید است که فیلم را با پایانی منحصر به خود به اتمام می‌رساند.

پایان پیام

نویسنده: هانیه شریعتی

خروج از نسخه موبایل