درخت سیب پدربزرگ خودکشی کرد؟

درخت سیب پدربزرگ خودکشی کرد؟

به گزارش گلونی محسن فراهانی در پویش پیک زمین نوشت:

پدربزرگ وقتی نوجوان بود درخت سیبی را داخل حیاط خانه‌شان می‌کارد.

درخت سیب پابه‌پای پدربزرگ بزرگ می‌شود و جان می‌گیرد.

پدربزرگ ریش و سبیل درمی‌آورد، درخت سیب شاخ و برگ درمی‌آورد.

پدربزرگ ازدواج می‌کند، درخت سیب سایه می‌افکند و اهالی خانه را در ظهرهای گرم تابستان از تابش خورشید بی‌رحم در امان نگه می‌دارد.

پدربزرگ بچه‌دار می‌شود، درخت سیب بار می‌دهد و جعبه جعبه سیب‌هایش کل فامیل را سودیاب می‌کند.

پدربزرگ بیمار می‌شد، درخت سیب هم خزان را تجربه می‌کرد و خشک می‌شد.

پدربزرگ دست همسایه‌های ضعیف را می‌گرفت و کمک‌حال و کمک‌خرج مردم فقیر می‌شد، درخت سیب هم شاخسارش را در اختیار پرندگان قرار می‌داد تا بر روی آن آشیانه بسازند و فرزندان خود را پرواز بیاموزند.

درخت سیب پدربزرگ خودکشی کرد؟

پدربزرگ نان‌آور خانه و خانواده بود، درخت سیب هم با فروش محصولاتش به خرج خانه و خانواده کمک می‌کرد.

پدربزرگ همیشه دست افراد مسن و ناتوان را می‌گرفت و از جوی آب و خیابان شلوغ عبور می‌داد، درخت سیب هم با شاخه‌های هرس شده خود، ده‌ها عصا ساخت و عصای دست افراد مسن و ناتوان شد.

پدربزرگ با شوخی‌های ساده خود همیشه گل لبخند را روی لبان اطرافیان می‌نشاند، درخت سیب هم همیشه با طعم بهشتی سیب‌های خود کام اطرافیان را شیرین می‌کرد.

پدربزرگ حیاط خانه خود را ریسه می‌بست و آن را در اختیار عروس و دامادها قرار می‌داد تا جشن عروسی خود را آنجا برگزار کنند. دقیقا همان جایی که درخت سیب اوایل بهار با شکوفه‌های خود حیاط را ریسه‌بندی می‌کرد.

پدربزرگ سال‌ها بعد پیر شد و الف قامتش دال شد. درخت سیب هم به مرور زمان و در گذر سال‌های پرمشقت، قامتش را خمیده دید و چروک‌های بسیاری روی تنه و شاخه‌هایش خودنمایی کرد.

سرانجام پدربزرگ به خاطر ناراحتی قلبی و مصرف سیگار در اوایل پاییز یک سال سرد و تلخ فوت کرد و درخت سیب هم همان سال با آتش یک ته سیگار سوخت و از بین رفت.

این روزها هروقت به زیارت آرامگاه پدربزرگ می‌روم، سری هم به تنه سوخته درخت سیب داخل حیاط خانه پدربزرگ می‌زنم و به این سوال فکر می‌کنم:

واقعا چه تفاوتی بین یک انسان و یک درخت هست؟ ایا اصلا تفاوتی وجود دارد؟

پایان پیام