فیلم اینجا بدون من فیلمی بدون انقضا
به گزارش گلونی برخی از فیلمها قابلیتشان فراتر از دیده شدن است. حسی در تاروپود هر سکانس آنها نهفته است که هرچند وقت یکبار مخاطب تشنه دوباره دیدنش میشود.
گویی هربار با چشمانش دنیایی را به درون میبلعد که فرسنگها با دنیای خودش متفاوت است و همین تفاوت و امکان دگرزیستی او را از روزمرگی جهان عینیاش کمی نجات میدهد. درست برعکس آن دسته فیلمهایی که یکبار دیدنشان هم زیاد است!
اینجا بدون من بیهیچ اغراقی در دسته اول قرار میگیرد. فیلمی با فضای رئال اما انتقال حسی فراواقعی، که مخاطب را لحظه به لحظه جای تکتک نقشها مینشاند و برای لحظاتی از خود واقعیاش دور میکند.
این فیلم که یک دهه از زمان اکران آن میگذرد اقتباسی از نمایشنامه باغ وحش شیشهایِ تنسی ویلیامز استکه بهرام توکلی (فیلمنامهنویس و کارگردان) به زیبایی نسخه تصویریِ ایرانیِ آن را به سینما عرضه کرده است.
اینجا بدون من روایت زندگی ساده و کارگرانه مادری بیوه است که با پسر و دخترش زندگی میکند.
این فیلم شرح جزئیات زندگی این خانوادهیِ از قشر پایین جامعه است که هرکدام دغدغهای دارند و با چنگ زدن به آرزویی روزگار میگذرانند.
مادر با بازی زیبای فاطمه معتمدآریا، زنی مسن اما پرتلاش است که هر روز صبح تا عصر در کارخانهی تولید کنسرو کارگری میکند تا بتواند گوشهای از مخارج زندگی را تأمین کند.
این مادر تمام تلاشاش این است که دختر معلول خود را با عادی جلوه دادن به زندگی اجتماعی برگرداند.
این زن در عین داشتن زندگی نه چندان رضایتبخش، به همان نیز قانع است و با روزگار خود سرسازگاری دارد، درست برعکس پسرش احسان.
فیلم اینجا بدون من
احسان (صابرابر) شخصیتی دلمرده و حلشده در روزمرگیهاست که از همه چیز فعلیاش بیزار است.
او که خود را اسیر خانوادهاش میداند مدام در نشخوار فکری به سر میبرد که چطور از این شرایط بگریزد و بتواند جایی دور از اینجا به علاقهاش یعنی سینما و فیلمنامهنویسی مشغول شود.
اما یلدا دختر خانواده، فردی از جامعه گریزان که بخاطر معلولیت پایش ترجیح میدهد در دنیای فرازمینیاش به همراه حیواناتی شیشهای زمان سپری کند.
در واقع هرکدام از این شخصیتها نماد نوعی جهان بینیاند که در تعامل باهم گاهی دچار اصطکاک ذهنی میشوند.
همهچیز در این خانواده با شیبی ملایم پیش میرود و هرکس در دنیای خود گم است تا زمانی که پای شخص چهارم یعنی رضا، دوست و همکار احسان به این خانواده باز میشود.
از اینجا به بعد در خانواده طوفانی با عاشق شدن یلدا شکل میگیرد و هرکدام از آنها را به لرزه میاندازد.
این فیلم در کنار نقاط قوتش ضعفهایی نیز دارد اما محتوا و مفهوم آن اینقدر در درجه بالایی است که حتی اگر کاستیهایی در ساختار وجود داشته باشد، در محتوای آن حل شدهاست.
پایان بندی فیلم اما ابهامگونه است، مخاطب در بین اینکه آیا همهچیز ختم به خیر شدهاست یا این وضعیت تنها زاییده ذهن احسان است مردد میماند.
اما همین گیجی و عدم قطعیت نیز دارای جنبه مثبت است چراکه آن را از دیگر آثار که وصال همهچیز و همهکس را به همراه دارند متمایز میکند.
پایان پیام
نویسنده: هانیه شریعتی