نوری که نمی ببینیم داستانی زیبا درباره سرنوشت و اراده
به گزارش گلونی کتاب نوری که نمی ببینیم اثر آنتونی دوئر از کتاب های پرفروش و برنده جایزه پولیتزر داستان سال 2015 است.
این اثر 4 هفته جزو لیست پرفروشترینهای نیویورک تایمز و برنده جایزه بوک بروز سال 2014 است.
درباره کتاب
ماری لاورا به همراه پدرش در نزدیکی موزه تاریخ طبیعی پاریس زندگی میکند.
او در شش سالگی نابینا میشود و پدرش، مینیاتوری بسیار نزدیک به واقعیت از ساختمانها و راههای محل زندگیشان برای ماری لاورا میسازد تا او بتواند با لمس این مدل کوچک، مسیر بازگشت به خانه را در ذهن داشته باشد.
در دوازده سالگی ماری لاورا، پاریس به اشغال نازیها درمیآید و این پدر و دختر به شهری به نام سنت مالو میروند که محل زندگی یکی از خویشاوندان منزوی و گوشهگیر آنهاست.
آنها چیزی را با خود به همراه آوردهاند که احتمالا با ارزشترین و خطرناکترین جواهر موزه است.
نوری که نمی ببینیم، بلندپروازانه و باشکوه
پسری یتیم به نام ورنر به همراه خواهر کوچکترش در شهری کارگری در آلمان بزرگ میشود.
روزی ورنر، رادیوی بسیار سادهای پیدا میکند و همین اتفاق، مسیر زندگیاش را تغییر میدهد.
او رفته رفته، در ساخت و تعمیر وسایل رادیویی خبره و متخصص میشود و همین توانایی منحصر به فرد، او را وارد سازمان جوانان هیتلر و مأموریتی ویژه برای ردیابی مخالفین میکند.
ورنر که بیشتر و بیشتر از هزینهها و بهای انسانی هوش خود آگاه میشود، به نقاط مختلف مناطق جنگزده سفر میکند و در نهایت به سنت مالو میرسد و داستان زندگیاش با زندگی ماری لاورا در هم میآمیزد.
در بخشی از این کتاب میخوانیم:
« انگشتانش به سمت کلیسای جامع مخروطی به عقب بازمیگردد.
تمام بعدازظهر انگشتانش بر روی ماکت در حرکت بودند.
عمویش همان کسی بود که او تمام شب را منتظرش شده بود.
کسی که این خانه متعلق به او بود و همان کسی که شب گذشته از خانه خارج شده بود.
آن هم وقتی ماری لاورا خواب بود و هنوز بازنگشته است و حالا دوباره شب شده است.
یک گردش کامل دیگر ساعت.
حالا همه خواب هستند اما او نمیتواند بخوابد. »
برای خریداری این کتاب به اینجا مراجعه کنید.
کیفیت زندگی شما را دو چیز تعیین میکند: کتابهایی که میخوانید و انسانهایی که ملاقات میکنید.
پایان پیام
نویسنده : نگار شاه وار