هیس بازدیدکنندگان فریاد نمیزنند!
خاطرات آقای ظفرقندی، این قسمت: هیس! بازدیدکنندگان فریاد نمیزنند!
به گزارش گلونی، رنگ قرمز و آبی شیرهای آب سرویسهای بهداشتی شرکت جابجا نصب شده بود ولی بعد از این همه سال عادت کرده بودیم و هیچ مشکلی از این بابت وجود نداشت، تا روزی که آقای مدیرکل برای بازدید به شرکت آمد و فریادزنان از سرویس بهداشتی بیرون پرید.
فریادی که در هر هفت طبقه شرکت پیچید و همه را میخکوب کرد.
بعد از فریاد سوزناک مدیرکل، آقای فرهودی، مدیرعامل شرکت که برای عوض کردن خاک گلدانهای لابی هم جلسه هیأتمدیره تشکیل میداد، این بار بدون جلسه و بلافاصله به مدیر تأسیسات دستور داد جای شیرهای قرمز و آبی فورا عوض شود.
ولی ما به همان سیستم اشتباه عادت کرده بودیم و از فردای آن روز، هر چند دقیقه یک بار صدای فریاد از سرویسهای بهداشتی شنیده میشد.
هیس بازدیدکنندگان فریاد نمیزنند!
نزدیکیهای ظهر هم که میشد چندین صدای فریاد و ناله در هم میپیچید و آدم را به یاد گلههای کفتار دشتهای شمال تانزانیا میانداخت.
آقای فرهودی که با یک فریاد مدیرکل دستبهکار شد و وضعیت را تغییر داد، سه ماه فریاد کارمندان از هفت طبقه شرکت را شنید و هیچ اقدامی نکرد.
سه ماه بعد، مدیرکل برای پیگیری نتیجهی دستورات بازدید قبلی خود به شرکت مراجعه کرد و باز هم سرویسلازم شد.
طبق دستور مدیرعامل، شخصا خبر ورود جناب مدیرکل به سرویس را به ایشان دادم تا به اتفاق خانم فرهودی، قائممقام، به محل سرویس بهداشتی مراجعه کنند و به محض بیرون آمدن مدیرکل، گزارش تصویری مفصلی از اقدامات صورتگرفته در مورد اصلاح رنگ شیرهای آب و فرصتهای تاریخی ایجاد شده بر اثر فریاد ایشان ارائه کنند.
چیزی نگذشته بود که مدیرکل با فریادی به مراتب بلندتر و سوزناکتر از دفعه پیش از سرویس بهداشتی بیرون پرید.
من دستور مدیرعامل را فراموش کرده بودم و یادم رفته بود به جناب مدیرکل بگویم که مشکل حل شده است و میتوانند با خیال راحت از رنگ صحیح استفاده کنند.
ایشان هم برای پیشگیری از اتفاق ناگوار دفعه پیش شیر قرمز را برای استفاده آب سرد باز کرده بود و شد آنچه نباید میشد.
آقای مدیرعامل اینبار درخواست جلسه هیأتمدیره داد. تصمیم این شد که رنگ شیرهای آب به همان روال سابق برگردد ولی من هم ضمن توبیخ کتبی، موظف شدم برای حل مشکل بازدیدکنندگان، هر روز سه نوبت ظرف یخی که کنار شیرهای آب تعبیه شد را شارژ کنم تا در صورت بروز مشکل سوختگی قربانیان از آن استفاده کنند و داد و فریاد راه نیندازند.
فهمیدم وقتی مشکلی وجود دارد که همه به آن عادت کردهاند و من هم قرار است دیر یا زود به آن عادت کنم، داد و فریاد در موردش فقط خفت و خواری خودم و دردسر دیگران را به دنبال دارد.
پایان پیام
نویسنده: مسعود توکلی