سریال ملکه گدایان و کشمکش های کاذب

سریال ملکه گدایان و کشمکش های کاذب

به گزارش گلونی حسین سهیلی‌زاده پس از مانکن، دومین سریال نمایش خانگی‌اش را با نام ملکه گدایان ساخته که هنوز به پایان نرسیده و هر هفته شاهدش هستیم.

مانکن سریالی که داستانش بر اساس الگوی سریال‌های ترکیه‌ای کشش عوامانه‌ای داشت، سریالی که می‌توانست با ساختار کلامی عمیق، دوری از قاب‌بندی‌ و زاویه دوربین نادرست و غیر روانشناسانه، بازی‌های خوب و پایان‌بندی مناسب، به سریالی قانع‌کننده و قابل تحمل تبدیل شود که این اتفاق نیفتاد.

هنوز یادآوری سه قسمت پایانی و کش‌ آمدن‌های حیرت‌آور و تاکیدات غیرمنطقی روی تنهایی آدم‌ها و تاثرشان و کلیپ بستن به دل مدت، داغ دل بیننده‌ها را تازه می‌کند.

سهیلی‌زاده بسیاری از ویژگی‌های خود را همچنان در ملکه‌ گدایان ادامه داده ‌است.

قاب‌بندی‌های غیر اصولی و به دور از معنی و تنها با نیت زیبایی‌شناسی که به آن‌هم دست نیافته و اثر معکوس گرفته است.

برای نمونه استفاده زیاد از لو‌لول (زاویه دوربین و دید از پایین) که برای قهرمان‌سازی و ابهت‌بخشی مورد استفاده قرار می‌گیرد، برای کارگردان سریال‌های مانکن و ملکه گدایان معنی دیگری دارد که اگر هدف ساختار شکنی‌ است، به جز به خطا رفتن، سودی برای او و اثرش ندارد.

نمای از پایین یا لو‌لول، آن‌هم برای زمانی که شخصیت یا تیپ به انزوا رفته، شکست خورده و له شده مورد استفاده قرار نمی‌گیرد، چراکه این نوع از زاویه دوربین، شخصیت را درشت‌اندام‌تر نشان می‌دهد.

به جای آن زاویه دوربین از بالا، کاراکتر را کوچک و خرد شده نشان می‌دهد. همچنین کشمکش‌های کاذب در فیلمنامه که سر مخاطب را آگاهانه شیره می‌مالد.

سریال ملکه گدایان

هرچند که همین گره‌های پی‌‌در‌پی تا جایی موفق عمل کرده و بیننده را موقتا به دنبال خود می‌کشاند، اما با گذشت زمان و آمدن رویداد‌های تازه و باز شدن همان گره‌ها، آب سردی روی وجود مخاطب ریخته می‌شود.

ملکه گدایان، فریب برخی از بازیگران چهره‌اش را می‌خورد، و بیننده نیز. به جز چهره‌های نابازیگر و ناآشنا، این سریال کم ستاره ندارد. سوال این‌جاست که کارگردان چگونه از داشته‌هایش به خوبی استفاده نکرده است؟

در آثار سهیلی‌زاده، بازیگران تصنعی، سطحی و مکانیکی ظاهر می‌شوند، از عمق در ساختار کلامی خبری نیست.

کما اینکه هر کدام از چهره‌های سینمایی حاضر در این سریال نمایش خانگی، در سایر آثار خود، خوب و قابل قبول ظاهر شده‌اند.

چه اتفاقی می‌افتد که یک کارگردان به جنس و منطق بازی بازیگران، اینگونه آسیب می‌زند؟

ملکه‌ گدایان هر چه تلاش می‌کند بیشتر ما آن را باور نمی‌کنیم و ساختار کلامی تصنعی، آتش بیشتری به جان ناباوری‌مان می‌اندازد.

آیا آدم‌ها در جامعه ما اینگونه حرف زده و رفتار می‌کنند؟

سریال درباره کودکان کار حرف می‌زند اما اصلا شبیه خیابان و پیرامون ملموس ما نیست. هر چند می‌توان تنها نقطه قوت‌اش را همین پرداختن به کودکان کار دانست.

مدت‌هاست که برای جذب مخاطب و فاصله گرفتن آن‌ها از ماهواره، یقه سریال‌های ترکیه‌ای را چسبیده‌ایم، الگویی نادرست که آن را هم به خوبی انجام نداده‌ایم.

مدت‌هاست که از سریال اقتباسی و ادبیات مال خودمان خبری نیست، هنوز دل‌مان برای شهرزاد تنگ است.

داریم خودمان را الکی الکی سرگرم می‌کنیم تا حسن فتحی هر چه زودتر از مولانایش برایمان حرف بزند. یک وقت زودتر از فتحی اشتراک پلتفرم‌مان تمام نشود، بلا به دور!

پایان پیام

نویسنده: نیما نعمتی‌زاده

کد خبر : 217724 ساعت خبر : 9:30 ق.ظ

لینک کوتاه مطلب : https://golvani.ir/?p=217724
اشتراک در نظرات
اطلاع از
1 دیدگاه
چیدمان
اولین نظرات آخرین نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام نظرات

درود تحلیل خوبی بود واقعا دیگه جذابیت اولیه رو نداره و آدم تا هفته‌ی بعد یا حتی هفته‌های بعد راحت ندیدن سریالو تحمل میکنه