اقامتگاه بوم گردی نار تی تی در شهر زیبای تفت
به گزارش گلونی آوازه خانه خدارحم و مخمل را شنیده بودم؛ تینا و رامتین.
صاحبان آن خانه را از تلویزیون دیده بودم و به گونهای شیفته میزبانی آن دو شدم که از سرم گذشت روزی مهمان آنها شوم.
یک شب ناگهانی تصمیم گرفتم بروم یزد و متعاقبا نه جایی را برای سکنا گزیدن زیر سر داشتم و نه فرصتی بود تا مکانی برای خود رزرو کنم.
فردای آن شب در یزد بودم. همراه رفیقم حدودا پانزده کیلومتر را با ماشین میان کوهها بالا رفتیم و سُر خوردیم تا رسیدیم به نار تی تی.
نامی که زوج خوش ذوق و خوش حالی روی خانه جد پدری خود گذاشتهاند.
خانه بومگردی امروز که محل استقرار گروههای توریستی داخلی و خارجی است، گویا روزی منزلِ ساده و سنتی پدربزرگ رامتین بوده است.
از همان ابتدای ورود، یک چیز مهم نگاه آدم را به خودش جلب میکند و آن هم صمیمیت فضا و آدمهای آن خانه است.
ظاهر و وسایل آن خانه مانند دیگر خانههای بومگردی است.
اقامتگاه بوم گردی نار تی تی
چیزی که نارتی تی را از دیگر خانهها جدا میکند، آدمهای درون خانه است.
از صاحبان آن خانه گرفته تا مهمانان، همه با هم دوست هستند.
خوشآمد گویی میزبانان مطابق آیین زرتشتی است.
یک نفر آینهای مقابل شما میگیرد و دیگری روی دست شما گلاب میریزد و میگوید: «خودت را در آینه ببین. هدیه ما به شما روی ماه شماست.»
اینگونه است که از همان ابتدا آدم میداند قرار است در این خانه احساس خوبی داشته باشد.
شبها رامتین اهالی خانه را دور یکدیگر جمع میکند و برایشان قصه میگوید.
قصههایی که انتخاب میکند و روایت جذاب و شیرین آنها از زبان او نشستن صمیمانه مهمانان کنار یکدیگر و سماور و قوری گوشه اتاق، از دیگر جذابیتهای این خانه بومگردی است.
حیاط بزرگ و صندلیهای چوبی، بازیهای فکری که روی طاقچه چیده شده، میز پینگ پنگ، چند عدد دوچرخه و یک تاب درختی، این خانه را به محلی برای پیدا کردن آرامشهای بزرگ و شادیهای کوچک دلنشین تبدیل میکند.
تینا برای مهمانهایش غذا بار میگذارد، رامتین اتاقها را مرتب میکند و با تک تک مهمانان گپ میزند.
از زیباییهای معنوی این خانه دیواری است مانند دلق مرقع صوفیان؛ پوشیده شده از تکههای اشیا مهمانان.
هر کس دوست دارد یاد و یادگاری از خود به جا بگذارد، میتواند ردی از حضور خود روی دیوار خانه بکوبد.
دیواری همچون کتاب تاریخ که مردمانی از جغرافیای دور و نزدیک آمدهاند، روزگاری را آنجا سپری کردهاند و در نهایت رفتهاند و از آنان تنها نقشی بر دیوار مانده است.
همان طور که در نیمه شب، شنونده صدای تینا و رامتین برای خوشآمدگویی مهمانان جدید بودم، روزی که قصد بازگشت از نار تی تی را داشتم، شاهد مشایعت آنان و ریختن آب پشت سر خود بودم.
باشد که روزی دوباره با لبخند و خوش دلی به آنجا وارد شوم.
پایان پیام
گزارشگر: فرشته ثابت