گلونی

نویسنده ایرانی و تمسخر در خندوانه

بیکارتر از نویسنده ایرانی از کجا پیدا کنیم؟

بیکارتر از نویسنده ایرانی از کجا پیدا کنیم؟

نویسنده ایرانی و تمسخر در خندوانه

به گزارش گلونی خداداد عزیزی و فیروز کریمی در تازه‌ترین افاضاتشان فرموده‌اند: «نویسنده ایرانی از کجا پیدا کنیم؟» و «نویسنده‌های ایرانی بیکارند، ما به آنها زیاد نمی‌پردازیم».

نویسندگان ایرانی ترکیب مظلومی است وقتی رامبد جوان هم که ادعای فرهنگ‌دوستی و فرهنگ‌سازی دارد، از شیرین زبانی حضرات، از خنده روده‌بر می‌شود و خودش را روی کاناپه پهن‌تر می‌کند.

من نویسنده به معنای عام نیستم، یعنی هنوز خودم را در حدی ندیده‌ام که دست ‌نوشته‌ای را بسپارم به انتشاراتی برای چاپ و شماره فیپایش را ضمیمه یک نامه اداری ملتمسانه بفرستم برای اداره ارشاد تا دست کم تخفیفی در حق بیمه خویش‌فرما بگیرم.

اما با وجود این از سال ۸۸ برای صدا و سیما نوشته‌ام، از کمی قبل‌ترش در نشریات دانشجویی و ارگانی و … قلم زده‌ام.

خلاصه از ردیف‌ کردن کلمات و چیدمان جمله‌ها نان بخور و نمیرم را به دست آورده‌ام.

با این وجود من نه از خداداد عزیزی دلگیرم نه توقع بیشتری از همتایش دارم.

نویسنده ایرانی و تمسخر در خندوانه

نه اینکه بخواهم بگویم گلی به گوشه جمال‌شان که اهل فرهنگ و فرهیختگان جامعه را یک مشت بیکارالدوله بی‌اهمیت خوانده‌اند، نه!

به این خاطر که در این ۱۲ سال بارها این جمله را از عزیزان و نزدیکان و بدتر از آن از مدیران‌مان شنیده‌ام.

نویسندگی در این سازمان ردیف شغلی ندارد!

فهمیده‌ام که بیخودی نباید بابت تولید محتوای برنامه‌های رادیو و تلویزیون انتظار استخدام یا توقع حقوق ثابت و بیمه و مزایا و فوق‌العاده شغل و حق عائله‌مندی و حتی مرخصی استعلاجی، داشته باشم!

فهمیده‌ام اصلا نویسنده جماعت در حدی نیست که غزال تیزپای فوتبال مملکت نیازی به شناخت سه نفرشان داشته باشد.

فهمیده‌ام بی‌ارزش‌ترین کالا در وانفسای این روزگار و در همه روزگاران این سرزمین، کلمه و فرهنگ و کتاب است.

وگرنه دست کم آن ارزیاب و بازبینی که به نود درصد کلمات لغت‌نامه حساس است و قیچی سانسورش حسابی تیز و آماده، آن قهقهه‌های کذایی را از خندوانه حذف می‌کرد و دل جماعت بیکار نویسنده را به درد نمی‌آورد.

آقایان درست گفته‌اند ما نویسنده‌ها بیکاریم وگرنه دست کم نزدیکان‌مان تا به حال فهمیده بودند نوشتن، حتی اگر عاشقش باشی به سختی جان کندن است!

کار شاقی که اگر به چشم کسی می‌آمد، در تلویزیون به ریش نویسنده‌های این سرزمین نمی‌خندیدند، مهمان برنامه کتاب‌بازش فوتبالیست و خواننده و بازیگر نبودند و همه مردم، حال و روزگار بهتری داشتند.

پایان پیام

نویسنده: آرزو قدوسی

خروج از نسخه موبایل