پدر و مادر نازنین خود را به این حادثه تعمیم ندهیم
به گزارش گلونی مادرم یک قصه معروف ترکی دارد که همیشه برایم تعریف میکند:
روزی برای دختری به اسم کلاه قرمزی (شاید همان عمقزی معروف شعر اتل متل) خواستگار میآید و دختر درحالی که درمورد ازدواج با مادرش مشورت میکرده به او میگوید: «اگر من ازدواج کنم و بچهدار شوم و بچهام به پشت بام برود و از آن بالا بیفتد و دستش بشکند من میمیرم، حالا که اینطور است اصلا نمیخواهم ازدواج کنم.»
پدر و مادر نازنین خود را به این حادثه تعمیم ندهیم
این قصه همه دختران است، مهر پدر و مادری نه برای امروز و دیروز است، نه برای مسلمان و ایرانی و نه حتی برای کسانی که تجربه پدر و مادری دارند.
این مهر و محبت از آن دست احساسات غریزی است که آدم تا خودش را میشناسد دلش برای بچه نداشتهاش هم ضعف میرود و روزی هزار بار جانش را قربان فرزند میکند که نکند حتی در دنیای خیالی هم اتفاقی برایش بیفتد.
حالا که ماجرای قتل بابک خرمدین نقل مجلسمان شده و داستانسراییها و اظهار نظراتمان وسیلهای برای فیواستار شدن حواسمان باشد اینگونه نباشد که یک در هزار که نه یک در میلیون پدر و مادری را که نه تنها از عاطفه پدر و مادری که از انسانیت بویی نبردهاند را به همه پدر و مادرهایی تعمیم دهیم که اخم ما برایشان پایان جهان است و لبخندمان بهشت برین و بدون اینکه اصلا خبری داشته باشیم گاهی آنها جان و مال و کل داراییشان را با خدا معامله کردهاند تا ما سلامت باشیم.
با این حال به این هم فکر کنید که به همین اندازه که خشونت به قاتلان بابک و خواهرش، رومینا و صدها دختر قربانی تجاوز نزدیک بوده و گریبانشان را گرفته به ما هم نزدیک است، مایی که با صد کاراکتر توییتر میتوانیم دنیایی از نفرت و بیزاری را از خانواده خلق کنیم، مایی که با چند کلمه یا حتی یک هشتگ انزجار و توهین منتشر میکنیم، مایی که با وایرال کردن فیلم حمل جسد و … به فکر کودکانمان، که از قضا این روزها به راحتی به فضای مجازی دسترسی دارند، نیستیم.
هیچ کدام از ما از این افراد و خشونتی شبیه خشونتشان فاصله چندانی نداریم و گاهی کافی است فقط ده دقیقهای در صف نانوایی یا پشت ترافیک و صف بانک بایستیم.
پایان پیام
نویسنده: فاطمه زهدی