ایلیاد هومر و شاهنامه فردوسی و تفاوت در حماسه

مقایسه میان ایلیاد هومر و شاهنامه فردوسی

به گزارش گلونی دکتر جلال خالقی مطلق درباره تفاوت‌های میان دو حماسه ایلیاد و شاهنامه نکاتی را بیان کرده است.

مقایسه میان ایلیاد هومر و شاهنامه فردوسی

حماسه ایلیاد

مقایسه میان ایلیاد هومر و شاهنامه فردوسی

آشیل \āšīl\، (در یونانی: آخیلِّئوس)، جنگجوی افسانه‌ای یونان و قهرمان کتاب حماسی هُمر، ایلیاد، که به‌علت شهرت و اهمیتی که در جهان یونانی پیدا کرد، سایر سرایندگان و تراژدی‌‌نویسان نیز به زندگی او پرداختند.

پدرش، پلئوس، پادشاه شهری در تسالی و مادرش، تتیس، یک پری دریایی بود. آشیل که خود از سرکردگان سپاه یونانی در جنگ با ترویا /تروا بود، دلیرترین و خوش‌سیماترین جنگجوی سپاه آگاممنن به ‌شمار می‌آمد.

به‌روایت همر، او شخصیت پیچیده‌ای داشت: پایبند به عشق، اما کینه‌توز؛ شجاع، اما بی‌رحم؛ و دارای خشمی ویرانگر.

بنابر افسانه‌های پس‌ از عصر همر، تتیس آشیل را در نوزادی، در آب رود استوکس فروبرد تا نامیرا و رویین‌تن شود، و چون او را از پاشنه پا در دست گرفته بود، همان نقطه آسیب‌پذیر باقی مانـد.

تتیس کـه می‌دانست سرنوشت آشیل کشته‌شدن در جنگ ترواست، برای جلوگیری از ورودش به جنگ، خدعه‌ای به‌ کار بست، اما اُدوسئوس/ اُدیسه او را یافت و متقاعد کرد که برای جنگ با تروا به سپاه یونان بپیوندد.

آشیل در رأس گروهی از مورمیدنها، با ۵۰ کشتی، سپاه یونان را برای محاصره تروا همراهی کرد.

آشیل در ۹ سال نخست جنگ، مناطق پیرامون تروا را ویران، و ۱۲ شهر را تسخیر کرد، اما در دهمین سال، بین او و آگاممنن منازعه‌ای رخ داد که موجب عصبانیت آشیل شد.

او آشیل را از بریسئیس ــ کنیز جوانی که مورد علاقه آشیل بود ــ محروم کرد، چرا که به‌اصرار آشیل، آگاممنن خروسئیس، دختر کاهن آپولون را از زندان به‌نزد پدرش بازگردانده بود.

براثر این اختلافات، آشیل از جنگیدن بازایستاد و این امر موجب پریشانی یونانیان شد.

پس‌ از مدتی آنها آشتی کردند و جنگ ادامه یافت. در این میان پاترکلوس، دوست آشیل، که خود را به‌جای او وانمود می‌کرد، در جنگ به‌دست هکتور (بزرگ‌ترین پسر پادشاه تروا) کشته شد.

آشیل بازگشت و در نبردی تن‌به‌تن، هکتور را کشت. روایت ایلیاد همر درباره آشیل با این ماجرا پایان می‌یابد. بنابر روایات دیگر، وی ملکه آمازونها، پنتسیلیا، و ممنن اتیوپیایی را کشت.

چند حکایت هم از نحوه کشته‌شدن آشیل وجود دارد، اما وجه مشترک آنها این است که وی به‌دست پاریس و با تیری که به پاشنه پای او زد، کشته شد.

چگونگی سوگواری برای آشیل در ادیسه آمده است. در افسانه‌ها، وی کم‌وبیش الٰهی دانسته شده است، چرا که در نقاط مختلف یونان، ازجمله در اسپارت، کیش پرستش او وجود داشت.

شخصیت مهم آشیل را می‌توان در اثر برجسته ائورپیدس / اوریپید (۴۸۵-۴۰۶ ق‌م)، شاعر تراژدی‌سرای یونانی، به ‌نام ایفیگنیا / ایفیژنی در آوْلیس نیز مشاهده کرد.

زندگی فردوسی

مقایسه میان ایلیاد هومر و شاهنامه فردوسی

فردوسی، ابوالقاسم منصور (ح ۳۲۹ يا ۳۳۰-۴۱۱ يا ۴۱۶ق / ۹۴۱ يا ۹۴۲-۱۰۲۰ يا ۱۰۲۵م)، شاعر حماسه‌سرا.

استاد ابوالقاسم منصور ابن حسن، در قريه باژ از قرای طابرانِ طوس در خانواده‌ای از خاندان دهقانان زاده شد.

درباره نام او و پدرش اختلاف وجود دارد.

گويا پدرش باغبان چهارباغ به نام فردوس بود و به همين سبب، چون پسرش به شاعری روی آورد، تخلص فردوسی را برگزيد.

او نيز در جوانی مانند پدر خود مال و مكنت داشت و از اقران بی‌نياز بود. در آغاز ادب عربی و فارسی را آموخت.

به داستان‌های كهن رغبت خاصی داشت و به ويژه به تاريخ گذشته ايران عشق می‌ورزيد و همين علاقه سرانجام او را به سرودن شاهنامه كشاند.

در آن روزگار خاندان‌های دهقانان كوشش داشتند تا سنت‌ها و مآثر قومی و طبقاتی خود را در برابر ارزش‌های جديد كه اسلام به فضای زندگی آنها آورده بود، حفظ كنند.

فردوسی با بانويی با سواد، هنرمند و مهربان كه با نواختن چنگ و زبان پهلوی آشنا بود، ازدواج كرد و آن زن مددكار او در سرودن برخی از داستان‌های شاهنامه، مانند داستان بيژن و منيژه بود.

حاصل اين ازدواج يك پسر و يك دختر بود كه پسرش در سی و هفت سالگی از دنيا رفت.

 فردوسی حدود ۳۷۰ق / ۹۸۰م به نظم شاهنامه پرداخت.

پيش از او چند تن شاهنامه را به نظم و نثر آغاز كرده، اما آن را به انجام نرسانيده بودند. در اين راه، شماری از بزرگان و امرای طوس فردوسی را ياری دادند و او پس از ۳۵ سال رنج، شاهنامه را به پايان رسانيد.

 درباره چگونگی آشنايی شاعر با سلطان محمود غزنوی (حك ۳۸۹-۴۲۱ق / ۹۹۹-۱۰۳۰م) و تقديم اين اثر به او تذكره‌نويسان روايات گوناگونی آورده‌اند.

بنابر افسانه‌ای مشهور، ‌عنصری او را با سلطان محمود آشنا كرد.

همچنين بنا بر روايتي فردوسي كه ثروت خود را صرف شاهنامه كرده و تهيدست شده بود، با معرفی ابوالعباس فضل بن احمد اسفراينی (د ۴۰۴ق / ۱۳۰۳م)، وزير محمود، اثر خود را به آن سلطان تقديم كرد.

اما چون پاداش سلطان را در خور خود نديد، او را هجو گفت و از غزنين رهسپار خراسان شد و شش ماه در خانه اسماعيل ورّاق پدر ازرقی (د ۴۷۶ق / ۱۰۸۳م) شاعر به سر برد.

 پس از آن به طبرستان نزد سپهبد شهريار از آل باوند، رفت. بنا بر نقل چهار مقاله شهريار، ‌فردوسی را مورد لطف و محبت خود قرار داد و صد بيتی را كه او در هجو محمود سروده بود، به صد هزار درم خريد و با آب شست و جز شش بيت از آن باقی نماند.

سپس فردوسی از مازندران به خراسان بازگشت و تا پايان حيات در زادگاه خود به سر برد.

به روايتی بعدها، احمد بن حسن ميمندی، ملقب به شمس‌الكفاة (د ۴۲۴ق / ۱۰۳۳م)، ‌دومين وزير سلطان محمود، در راه بازگشت از سفری كه با سلطان به هند رفته بود، ‌ناسپاسی محمود را به فردوسی به او يادآور شد و سلطان را به جبران آن برانگيخت.

 محمود غزنوی وقتی در پی دادن صله به فردوسی برآمد كه استاد طوس به پايان عمر خويش رسيده بود و در حالی كه در شهر طابران از يك در صِله سلطان محمود می‌رسيد، ‌از در ديگر جنازه فردوسی به بيرون می‌رفت.

پس از مرگ شاعر، اطرافيان او خواستند تا جسدش را در گورستان مسلمانان طابران به خاك بسپارند، اما به اتهام يكی از متعصّبان به رافضی بودن فردوسی مانع اين خاكسپاری شدند.

لذا پيكرش را درون دروازه رزان، در باغی كه ملك خود شاعر بود، به خاك سپردند.

از آثارش به جز شاهنامه می‌توان به برخی ابيات و قطعات پراكنده در زمينه انواع شعر فارسی اشاره كرد.

منظومه يوسف و زليخا را نيز به اشتباه به وی نسبت داده‌اند.

پایان پیام

کد خبر : 225368 ساعت خبر : 6:57 ب.ظ

لینک کوتاه مطلب : https://golvani.ir/?p=225368
اشتراک در نظرات
اطلاع از
0 Comments
Inline Feedbacks
نمایش تمام نظرات