غزاله علیزاده و آن مرگ خودخواسته‌

سالروز فوت غزاله علیزاده نویسنده کمتر شناخته شده

به گزارش گلونی بیست و یکم اردیبهشت ماه سالروز از دست رفتن زنی‌ است که پس از گذشت ۲۵ سال از مرگ خودخواسته‌اش همچنان در ادبیات فارسی ناشناخته یا حداقل کم‌تر شناخته شده، باقی مانده است.

غزاله علیزاده در ۲۷ بهمن سال ۱۳۲۷ (۱۹۴۹ میلادی) در مشهد متولد شد. تنها فرزند خانواده‌اش بود و از همان کودکی تنهایی انبوه اطرافش را به خوبی احساس می‌کرد و چون به آن ارتباط موثری که مورد نیازش بود، دست نیافت به قصه روی آورد.

قصه همان عنصر نجات‌بخش انسان از سال‌های غارنشینی در ماقبل تاریخ تا این روزهای خاکستریِ انسانِ به خویشتن وامانده عصر مدرن، مامن او بود.

اولین داستان خود را در ۱۴ سالگی در مجله‌ای محبوب به چاپ رساند و در همان سال‌های نوجوانی کارهای مختلفی را چاپ کرد و به شهرت دست یافت.

سال‌ها بعد رمان‌های شب‌های تهران (در دو جلد)، ملک آسیاب، دومنظره و خانه ادریسی‌ها (در دوجلد به سال ۱۳۷۰شمسی) را به چاپ رساند. درباره نوشتن رمان خانه ادریسی‌ها می‌گوید: «در بحبوحه موشک‌باران تهران هربار که از خانه خارج می‌شدم دست‌نویس خانه ادریسی‌ها را با خود می‌بردم مبادا که در غیابم خانه مورد اصابت موشک قرار بگیرد و این رمان ناتمام بسوزد و نابود شود».

در جمله‌ معروفی در همین رمان هم می‌گوید: «در گریختن رستگاری نیست. بمان و چیزی از خودت بساز که نشکند.»

با این حال خودِ علیزاده دست در دستِ «دلایلی که جامعه در اختیار او گذاشته بود» از سرطان، افتادگی و پیرشدن گریخت.

سالروز فوت غزاله علیزاده

از غزاله علیزاده داستان‌های کوتاهی نیز برجای مانده است؛ سفر ناگذشتنی، بعد از تابستان و چهارراه که به عنوان بهترین مجموعه داستانی شناخته شده و جایزه قلم طلایی را به عنوان بهترین داستان کوتاه از آن خود کرده است.

شخصیت‌های غزاله به نوعی با سایر شخصیت‌هایی که بیشتر با آن‌ها آشنا هستیم، متفاوت‌اند. این شخصیت‌ها از خانواده‌هایی اشرافی آمده‌اند و بحران‌های این طبقات را نشان می‌دهند.

احتیاجات اولیه زندگی را ندارند اما آزاد هم نیستند. بندی هست که روح آنان را می‌خراشد بندی که شاید نامش ناکامی‌ است.

زندگی خصوصی نویسنده خانه ادریسی‌ها هم مانند نحوه مرگش دستخوش داستان‌پردازی‌ها و بی‌عدالتی‌های زیادی شده است و گاهی چنین بی‌انصافی‌هایی را از مستند آقا مرتضی گرفته تا اعتراض‌‌‌های وارد شده به این مستند شاهد هستیم. با این وجود گذشته ساکن و ثابت است و سوگیری‌های ما نمی‌تواند تغییری در آن ایجاد کند.

علیزاده ۲۱ اردیبهشت سال ۱۳۷۵ (۱۹۹۶ میلادی) در روستای جواهرده رامسر و آن طور که خودش می‌گفت تنها و خسته به زندگی‌اش پایان داد.

در ادامه بخشی از یادداشت پیش از مرگ او را می‌خوانیم و ختم کلام: «…از هیچ‌کس متنفر نیستم. برای دوست داشتن نوشته‌ام. نمی‌خواهم، تنها و خسته‌ام برای همین می‌روم. چقدر کلید در قفل بچرخانم و قدم بگذارم به خانه‌ای تاریک. من غلام خانه‌های روشنم».

پایان پیام

نویسنده: کیمیا قنبری

کد خبر : 224899 ساعت خبر : 11:26 ق.ظ

لینک کوتاه مطلب : https://golvani.ir/?p=224899
اشتراک در نظرات
اطلاع از
0 Comments
Inline Feedbacks
نمایش تمام نظرات