گلونی

روایت روز سوم جشنواره 38 جهانی فجر

روایت روز سوم جشنواره 38 جهانی فجر

روایت روز سوم جشنواره 38 جهانی فجر

روایت روز سوم جشنواره 38 جهانی فجر

به گزارش گلونی روایت روز سوم از جشنواره ۳۸ جهانی فجر را بخوانید:

پیش سکانس؛ تیتراژ

جل و پلاس را جمع کرده و آماده می‌شوم تا فیلمی از سینمای بلاروس ببینم، اثری با نام شهامت و تولید سال دو هزار و بیست و به مدت نود دقیقه.

خیلی دارم به خودم دلداری می‌دهم که حتما فیلم خوبی است و نود دقیقه را احساس نخواهم کرد، با همین خیال وارد سالن می‌شوم.

سالن شماره یک، ردیف پنج، صندلی ده.

گزارش روز سوم با صدای نیما نعمتی زاده

https://dl.golvani.ir/radio/38th_Fiff_03.mp3?_=1

سکانس یک؛ میترا حجار و معرفی شهامت

پیش از شروع فیلم، میترا حجار به صورت حضوری، روی صحنه آمده و مقدمه ای را درباره فیلم میگوید و مترجم نیز همان‌ها را به زبان انگلیسی برای تماشاگران ترجمه می‌کند.

سرم را به پشت می‌چرخانم، یک، دو، سه … سرها را می‌شمارم، پانزده نفر روی صندلی‌هایشان نشسته و منتظر شروع فیلم هستند.
فیلم شروع می‌شود، تیتراژ می‌آید.

شهامت
کارگردان: آلیاکسی پالویان
بازیگران: مارینا یاکوبوویچ، پاول هارادنیزکی و دنیس تاراسنکا

روایت روز سوم

سکانس دوم؛ داستان شهامت

با توضیحات میترا حجار و پژوهشی که خودم پیش از تماشای فیلم انجام داده بودم، همچنین زیر نویس فارسی و انگلیسی، داستان شهامت را در ذهن و خیالم جفت و جور می‌کردم.

ماریانا، پاول و دنیس اعضای یک گروه تئاتر زیرزمینی در مینسک بلاروس هستند. در جریان مبارزات انتخاباتی ریاست جمهوری دو هزار و بیست، آنها به هزاران نفر در یک تجمع اعتراضی صلح آمیز، ملحق میشوند. به سختی از دستگیری و شکنجه فرار می‌کنند

آنچه آنها را در کنار هم نگه میدارد، امید دستیابی به آزادی بیان و دموکراسی است.

شهامت مستندی اجتماعی سیاسی و الهام بخش درباره اعتراضات صلح آمیز و حرکت های دموکراسی خواهانه مردم بلاروس علیه بی‌عدالتی سازمان یافته حکومتی در عرصه های گوناگون است.

همزمان با تماشای شهامت، در ذهنم، آنچه که خوانده بودم را مرور می‌کردم.

آلیاکسی پالویان کارگردان فیلم، متولد هزار و نهصد و هشتاد و نه در بلاروس است. سال دو هزار و دوازده به آلمان مهاجرت کرده و در آنجا کارگردانی سینما و تلویزیون خوانده است.

او چند فیلم کوتاه مستند داستانی ساخته و شهامت نخستین فیلم بلند اوست.

یکهو یادم می‌آید که سی و هشتمین جشنواره جهانی فیلم فجر دو بخش مستند و فیلم‌های کوتاه نیز دارد اما من هنوز هیچکدام را ندیده‌ام. اندکی خودم را سرزنش می‌کنم که دو گونه از تولید فیلم که بسیار مهم‌اند را هنوز ندیده‌ام.

از سویی خودم را دلداری می‌دهم که در جشنواره فیلم‌های خارجی بسیاری حضور دارند و آدم وسوسه شده و در کل انتخاب خیلی سخت است.

فیلم با نشان دادن شعار زنده باد پیروزی، بر بالای یک ساختمان شهری و بعد پیانو و ترانه کوتاه بلاروسی آغار می‌شود.

فیلم از صحنه‌های واقعی و مستند تظاهرات بهره برده و جنس کار را در ابتدا معرفی می‌کند.

ترجمه و زیر نویس فیلم یکهو توجه‌ام را به خودش جلب می‌کند!

بازیگر به زبان بلاروس می‌گوید: «لعنتی» و زیر نویس نوشته می‌شود: «مای گاد!»

مترجم چرا اینقدر مای گاد بوده است؟!

ریتم کند و به مستند بسیار نزدیک است. آها یادم رفته بود که فیلم شهامت، مستند داستانی است.

فیلم تا دقیقه سی و هشت، پر از صحنه های مستند و واقعی تظاهرات و درگیری های خيابانی مردم و نیروهای پلیس شورشی است که تقریبا تا پایان هم ادامه دارد.

فیلم‌های خیابانی و تظاهرات من را به یاد آنچه در فضای مجازی و در خیابان‌های خودمان دیده بودم می‌اندازد، ماجراهای چند سال پیش و بخشی نیز دو سال پیش!

خانواده ها نگران و مضطرب و بی خبر از عزیزان دستگیر شده‌شان، گریان پشت در مقر پلیس منتظر ایستاده‌اند.

نیروهای امنیتی پلیس حالا ساکت و فقط نظاره گر هستند!

در جایی از شهامت، تظاهرات صلح آمیز و در سکوت، برای اعتراض به عدم دموکراسی و تقلب در آرای انتخاباتی و خفقان و سانسور دیده می‌شود. مردم نگران وقوع جنگ داخلی هستند.

در خروجی مقر پلیس باز شده و تعدادی آزاد میشوند و در آغوش خانواده‌هایشان می‌روند.

گروه نمایشی موافق با جریان اعتراضات، نمایشی به روی صحنه می‌برند که کارگردانش پناهده سیاسی در لندن است و با اسکایپ هدایتشان کرده!

نمایش آنها چیست؟

زن‌ها و زندان.

تظاهرات صلح آمیز با گل و با شعار زنده باد بلاروس! ارتش با مردمه! ادامه می یابد.

مردم نیروهای پلیس را در آغوش گرفته و پلیس ها هم گل‌ها را از مردم قبول می‌کنند.

مردم حکومت را دیکتاتور و ظالم و جنایتکار می‌دانند.

پلیس ساکت است.

اعضای گروه نمایشی هم در این اعتراضات هستند.

کارگردان با اسکایپ به یکی از اعضای گروه می‌گوید که؛ مسائل روز حاکم بر جامعه را در کارهایشان منعکس کنند.

یکی از بازیگران معترض قبل ترها ممنوع التصویر شده و حالا صافکاری ماشین انجام می‌دهد!

دوباره اعتراضات و درگیری‌های شدید آغاز می‌شود.

یکی از بازیگران به نامزدش می‌گوید: «یا بلاروس بمانند یا به لندن پناهنده شوند.»

می‌گوید هر چه بشود تئاتر از بین نمیرود و بازتاب افکار نو خواهد بود.

مدام با کارگردان در ارتباط است و در پی نقشه!

گویا تعدادی از بازیگران در جریان اعتراضات، دستگیر شده اند و بقیه هم نگرانند. آنها دوباره نمایشی متناسب با اوضاع، به شکل زیر زمینی اجرا می‌کنند.

فیلم به جز دو سه ترانه از زبان بازيگران و موسیقی روایی نمایش، موسیقی متن ندارد!

این رویکرد را می‌پسندم.

سرانجام با این نمایش فیلم تمام می‌شود. چه پایان دلنشینی.

شهامت می‌گوید که مبارزه برای آزادی ادامه دارد…

ساعت هفده و سه دقیقه است و تیتراژ پایانی می‌آید.

این فیلم به تظاهرکنندگان و سیاستمداران داخلی بلاروس تقدیم شد که طی بیست و شش سال دیکتاتوری لوکاشنکا، ربوده و دستگیر شدند.

همچنان سکانس دوم؛ یخ زدم

هنگام تماشای فیلم شهامت، یخ زدم، سالن بسیار سرد بود و ریتم فیلم نیز کند و واویلا. از سرمای سالن سینما، یخ زدم!

روایت روز سوم؛ سکانس سوم و پایانی

از سالن بیرون آمده و از تماشاگران هنگام خروج سوالاتی می‌کنم و مردم یکی پس از دیگری جواب می‌دهند؛ فیلم چطور بود؟
-خسته کننده
-خوب بود
-موضوع و مستندات فیلم خیلی آشنا بود
-انتظار دیدن همچین فیلمی رو نداشتم!

نفر آخر این را گفت و رفت تا به تماشای فیلم بعدی بنشیند.

من از حرف‌هایش متوجه نشدم که از فیلم تعریف می‌کند یا چیز دیگر!

سکانس پس از پایان؛ فودکورت و استراحت

به طبقه پرطرفدار اهالی رسانه یعنی پنجم می‌روم تا صدای غرش شکمم را خاموش کرده و خستگی در کنم.

حالا تیتراژ می‌چسبد.

تیتراژ

پایان پیام

نویسنده: ملیکا طاهری عطار

خروج از نسخه موبایل