روایت روز دوم از جشنواره ۳۸ جهانی فجر

روایت روز دوم از جشنواره ۳۸ جهانی فجر

به گزارش گلونی روایت روز دوم از جشنواره ۳۸ جهانی فجر را بخوانید:

سکانس اول

در کاخ جشنواره، پردیس سینمایی چارسو، خیلی راحت از دستگاه بلیط گرفته سپس از درگاه رد می‌شوم. کارتم را روی دستگاه می‌گذارم و جمعیت را می‌سنجم؛ نسبت به روز اول بیشتر استقبال کرده‌اند.

این بار سانس بلیطم برای ورود به کاخ جشنواره چک می‌شود!

در طبقه ۶، محل بخش اداری جشنواره و استقرار خبرنگاران می‌نشینم تا نفسی چاق کنم. ساعت ۱۳ است.

۲۰ دقیقه تا شروع فیلم پس از مرگ، زمان باقی دارم.

رایحه قهوه اسپرسو از غرفه کوچک رو‌به‌رو به مشام می‌رسد.

دلم ضعف می‌رود و اذیت می‌شوم، حساسیت به بوی قهوه چیز عجیب و غریبی است.

پس کم‌کم به طبقه ۷ می‌روم. (آها باید سکانس ۷ را شروع کنم، آخر مکان تغییر می‌کند).

گزارش روز دوم با صدای نیما نعمتی زاده

سکانس دوم: فرار از بوی قهوه و رسیدن به پس از مرگ

گوینده کاخ جشنواره، هم همزمان عنوان فیلم را اعلام می‌کند.

فیلم پس از مرگ ۵ دقیقه دیگر شروع می‌شود.

به طبقه ۷ رسیده و به سمت سالن ۱ ردیف ۶ صندلی ۹ می‌روم.

در تاریکی و سکوت سر جایم می‌نشینم.

سرکی به اطراف می‌کشم؛ حدود ۳۰ تماشاگر در جاهای خود نشسته و وول می‌خورند.

مستند روایت روز دوم

سکانس سوم؛ پرش زمان تا شروع فیلم

فیلم پس از مرگ در سال ۱۹۱۸ با جنگ و صحنه‌های اکشن و رعب‌آور و انفجاری شروع می‌شود.

آخ فراموش کرده‌ام که این را بگویم؛ ژانر فیلم وحشت است.

چشم‌هایم زیرنویس فارسی و انگلیسی را دنبال می‌کند، تلاش می‌کنم چیزی را از دست ندهم.

توماس نقش اصلی، یک سرباز آلمانی است.

فیلم محصول گرجستان و ریشه زبان آن بیشتر ترکی و کمتر آلمانی است.

صداهای فیلم با صداگذاری‌های بسیار خوب و دقیق نمی‌گذارند آدم حواسش پرت شود.

مدتی از فیلم می‌گذرد، دلم می‌خواهد از ترس جیغ بکشم، نه به سبب وحشت بلکه لذت تماشای گونه آن.

صدای نفس‌های تماشاگر پشت سری توجه‌ام را جلب می‌کند، دختری از ترس نفس‌هایش به شماره افتاده و عن‌قریب است که سکته کند!

جلوه‌های ویژه و چهره‌پردازی آنقدر خوبند که آدم در یک همزادپنداری عجیب و غریب هر از گاهی دست به صورتش کشیده و سلامت خود را می‌آزماید؛ نه، همه چیز خوب است، من سالمم.

همچنین نورپردازی‌های در خدمت ژانر.

صدای جیغ یکی از تماشاگران، آن بالاتر، باعث می‌شود همگی برگردیم و به عقب نگاه کنیم، یعنی پیش از انتخاب فیلم و تهیه بلیط، نمی‌دانسته که شاهد ژانر وحشت خواهد بود؟!

سکانس چهارم؛ فیلم پس از مرگ تمام شد

ساعت پانزده و سیزده دقیقه است و ته مانده تیتراژ را نگاه می‌کنم و سپس سالن را ترک می‌کنم.

پایان‌بندی فیلم چقدر خوب بود، آن‌ هم فیلمی که برائت استهلال دارد، یعنی در ابتدای آن اعلام شد که پایانش چه خواهد شد! ریتم دارای کشش و خوب بود.

آها چهره قهرمان اصلی، تلفیقی از راسل کرو، نیکلاس کیج و نیما شعبان نژاد بود! این موضوع، بیشتر در هنگام خروج حواسم را به خودش متمرکز کرد.

به هر حال دیدن این فیلم به شدت برای ترشح آدرنالین توصیه می‌شود!

سکانس پنج و پایانی

جمعیت بیشتر شده و ماسک‌ها روی صورت است.

از سالن که بیرون آمدم، خبرنگاران و بعضا تماشاگران بیشتری را دیدم. ماسک‌ها روی صورت بود و هر کس به طرفی می‌رفت.

راستی فیلم بعدی را باید انتخاب کنم، چه ببینم؟ آها بلیطش را پیشتر تهیه کرده‌ام.

تیتراژ

پایان پیام

نویسنده: ملیکا طاهری عطار

کد خبر : 227930 ساعت خبر : 5:14 ب.ظ

لینک کوتاه مطلب : https://golvani.ir/?p=227930
اشتراک در نظرات
اطلاع از
0 Comments
Inline Feedbacks
نمایش تمام نظرات