روایت روز چهارم جشنواره ۳۸ جهانی فجر
روایت روز چهارم جشنواره ۳۸ جهانی فجر
به گزارش گلونی روایت روز چهارم از جشنواره ۳۸ جهانی فجر را بخوانید:
سکانس اول: گلونی وارد کاخ میشود!
ایستادهام بر روی پله برقی، خود به خود بالا میروم و به طبقه ششم میرسم (تا به حال به این موضوع دقت کرده بودید یا این از کشفیات من تنها است؟!)
گوینده کاخ جشنواره فیلمهای پیشروی را فقط به زبان فارسی اعلام میکند، آنهم در جشنواره جهانی! فیلم فجر.
از خودم میپرسم اصلا آیا مهمان خارجی هم آمده است که گوینده حتما به زبان انگلیسی هم فیلمها را اعلام کند؟
اطراف را به دقت نگاه میکنم، چیزی مانند وارسی؛ خیر، همه هموطن هستیم، آها مهمانانی از افغانستان را میبینم و یک خبرنگار از آسیای شرقی با چشمهای بادامی که خبرنگار است و روبهروی دوربین ایستاده و در قامت مجری چیزهایی میگوید و روسریاش هی میفتد روی شانههایش، به عنوان یک خانم ایشان را درک کردم که پوشیدنش را مانند ما به خوبی بلد نیست.
تصویر بردار چند بار کات داده و از نو میگیرند، واژه فستیوال را از حرفهای همکار چشم بادامی شکار میکنم.
گزارش روز چهارم با صدای نیما نعمتی زاده
سکانس دوم: تماشای فیلم موفقیت بزرگ با رایحه سوختگی در سالن!
برای تماشای فیلم موفقیت بزرگ وارد سالن شماره شش شده و در ردیف مربوط روی صندلی خودم مینشینم.
هنگام ورود، محو تماشای ویژگیهای این سالن شده و عکس میگیرم، عکسها را همینجا ببینید، نظر شما چیست؟
در ورود به سالن، کنار پرده سفید است. به چپ که میچرخم، شیب چشمگیر صندلیها به رنگهای زرد و سبز سدری و قرمز میبینم، سقف طرحی مدرن از فلزات قرمز رنگ داشته و دیوارهها نیز مشکیاند.
هفت هشت تماشاگر در سالن نشستهاند.
یک خانم آن پایین، میکروفن به دست آمده و فیلم موفقیت بزرگ را معرفی میکند.
یک بازیگر از سر ناچاری و نیاز مالی، تصمیم میگیرد که با زندانیان، نمایش در انتظار گودو را کارگردانی کرده و روی صحنه ببرد.
روایت روز چهارم جشنواره
معرفی تمام فیلم آغاز میشود.
فیلم به دلم مینشیند. ریتم خسته کننده نیست.
اواسط فیلم بوی سوختگی از جنس برق و سیم و از اینجور چیزها به مشامم رسیده و لحظه به لحظه بیشتر میشود.
هنگام تماشای موفقیت بزرگ اصواتی اضافی مانند کف زدن و موسیقیهای بیربط میشنوم.
روی برگردانده و پشت سرم را وارسی میکنم، صدا از سالن کناری یا پشت سری است؟!
به تماشای فیلم ادامه میدهم، فیلم به جایی میرسد که تماشاگران روایت کف میزنند و موسیقی اوج میگیرد، این اصوات برای من آشنا هستند، آخر من چند دقیقه پیش همینها را شنیده بودم!
معما زمانی حل شد که فهمیدم خطوط باندهای صدا دچار اشکالاند و تماشاگران این اصوات را زودتر شنیده بودند.
اشکال صدای پخش موفقیت بزرگ تا پایان، چند مرتبه تکرار شد.
فیلم تمام شد و من هنگام ترک سالن با یک تاریکی غیر منتظره و یکهویی مواجه شدم! بله درست است، برق رفت.
در تاریکی از یکی از عوامل جشنواره که نمیدانم دقیقا کجا ایستاده میپرسم: «اگر وسط فیلم برق قطع شود چه میشود؟» و او پاسخ میدهد: «برق سالن و پخش فیلم جوری است که هرگز قطع نمیشود.»
از اطمینانش تعجب میکنم، و میپرسم: «برق کاخ جشنواره کی میآید؟»
برق اضطراری داریم، به زودی میآید.
در تاریکی به دنبال راه خروج هستم که برق سر و کلهاش پیدا میشود.
سکانس سوم: عوامل فیلم شهربانو به عکاسان رخ میدهند
گلاره عباسی با خانوادهاش وارد طبقه ششم پردیس سینمایی چارسو شده و عکاسان دورش جمع میشوند.
عباسی به سمت راه پله سفید رنگ رفته و با فاصله زیاد میایستد و به عکاسان رخ میدهد. به سبب همین فاصله درست، ماسکش را درآورده و ژست میگیرد.
به محض نگاه به لنز دوربینم، از ایشان عکس گرفتم. این عکس را هم همینجا ببینید.
سکانس چهارم: تماشای شهربانو
برای تماشای فیلم شهربانو به کارگردانی مریم بحرالعلومی وارد سالن شماره یک شده و روی صندلی مربوط مینشینم.
تماشاگران یک صندلی درمیان نشستهاند.
فیلم دیر شروع میشود، علت را جویا میشوم، منتظر فرشته صدرعرفایی هستند که یکهو میآید و چراغها خاموش و فیلم شروع میشود.
سکانس پنجم: نشست و ایستایی خبری شهربانو
پس از تماشای شهربانو به نشست خبری میرویم. بیشتر ایستادهایم و عکس میگیریم و یادداشت برمیداریم.
مریم بحرالعلومی، فرشته صدر عرفایی، گلاره عباسی، سامان صفاری و بهرنگ علوی یکی پس از دیگری با اهالی رسانه حرف میزنند.
جلسه بدون حاشیه و تر و تمیزی است، اساسا جشنواره تا اکنون بدون حاشیه و سر و صدا بوده است.
حالا روی تیتراژ، در طبقه پنجم، یک دل سیر نشسته و استراحت کرده و شام میخورم.
ادامه تیتراژ پایانی…
پایان پیام
نویسنده و عکاس: ملیکا طاهری عطار
کد خبر : 228172 ساعت خبر : 1:56 ق.ظ