آتشسوزیها به شدت نیازمند مدیریت اصولی هستند
جای خالی مدیریت اصولی در آتشسوزیهای گسترده طبیعت، همیارها و فعالان محیط زیست از نفس افتادند.
به گزارش گلونی در سالهای اخیر حضور فعالان و همیاران محیط زیست در آتشسوزیهای گسترده عرصههای طبیعی بسیار پررنگ و البته تاثیرگذار بوده اما در عین حال این مساله باعث آسیبهایی هم شده است.
جان و سلامت گرانبهای بسیاری از همیاران محیط زیست در این آتشسوزیها مورد تهدید جدی قرار گرفته و این در حالی است که بسیاری از این همیاران علیرغم آسیبدیدگیهای جدی همچنان شجاعانه مسیر خود را ادامه میدهند.
با این وجود متاسفانه سازمان جنگلها و سازمان حفاظت محیط زیست به واسطه همین حضور فعالان و همیاران از ایفای نقش اصلی خود فاصله گرفتهاند.
چنانچه در مورد مناطق حفاظت شده محیط زیست گاه آتشسوزیها دیرتر از زمان طلایی گزارش میشوند و این مساله یکی از مهمترین اقدامات و اولین گام برای برنامهریزی است.
برنامهریزی باید بر اساس دادههای صحیح و آمار درست صورت بگیرد. در کشور ترکیه سایت سازمان جنگلها به صورت روزانه و ساعتی بهروزرسانی میشود. آتشسوزیهای فعال، مهارشده همه نمایش داده میشود. این اقدام ضرورت افزایش دیدهبان، سنسور و استفاده از اطلاعات ماهوارهای را برای اطلاعرسانی به موقع آتشسوزیها نشان میدهد.
حضور فعالان و همیاران محیط زیست در موضوع آتشسوزیها میباید مستمر، آگاهانه و علمی و بر اساس توانمندی و امکانات و تجهیزاتی که دارند؛ باشد. نقش سازمانهای متولی، دولت و سازمان جنگلها و سازمان حفاظت محیط زیست در ساماندهی و برنامهریزی اصولی برای مهار آتشسوزیها بسیار مهمتر از حضور همیاران داوطلب محیط زیست است.
سازمان جنگلها و سازمان حفاظت محیط زیست، استانداریها، سازمان مدیریت بحران کشور و استانها میبایست از مدتها پیش کمبودهای نیروهای تخصصی، برنامههای پیشگیری و تجهیزات خود را در زمینه آتشسوزیها تکمیل میکردند.
اقدامات و هماهنگیهای بین سازمانی میبایست انجام شود تا بتوان از ظرفیت و توان سازمانهای مرتبط و در کنار آن همکاری داوطلبان استفاده کرد و این مساله ضرورت نگاه تخصصی به موضوع آتشسوزیها را بیش از پیش یادآور میشود.
آتشسوزی یک مسئله ملی است؛ همه اعضای کمیته بحران و سازمانهای مرتبط و متولی باید در کنار سازمان جنگلها و محیط زیست در این برنامه مشارکت کنند و اکنون فعالان و همیاران محیط زیست باید متوجه این نکته باشند که تا زمانی که بخواهند همه کارها را دست تنها انجام دهند، بدون اینکه اقدامات مهم و اصولی برای اطفا حریق توسط سازمانهای متولی پیشبینی شود؛ کار بر اساس اصول پیش نخواهد رفت.
با توجه به روند رو به گسترش آتشسوزیها و ذکر این نکته که این مشکل میتواند سالها ادامهدار باشد، از سازمان جنگلها، سازمان حفاظت محیط زیست و کلیه سازمانهای متولی و مدیریت بحران و استانداری انتظار میرود که هر سال از سال قبل برای مهار آتشسوزی آمادهتر و مجهزتر باشند و مهمتر از همه این که برنامههای اصولی بیشتری را هم جهت مدیریت یکپارچه عرصههای طبیعی مدنظر داشته باشند.
بحث آمار و تجزیه و تحلیل بر اساس دادهها را برای یک برنامه مدیریت جامع، جدی بگیرند و مطالبه فعالین محیط زیست هم بهتر است که بر روی این خواسته باشد.
جای خالی مدیریت آتش سوزی ها بر مبنای دادهها و نقشهها
در حال حاضر یکی از نقاط مغفول مانده در مساله آتشسوزیهای هر ساله ارائه نقشه و تحلیل درست آنها توسط کارشناسان محیط زیست مسلط بر GIS است.
مدیریت بحران، آمادهسازی و پیشبینی درست در کنار کاهش تهدیدها جزو مهمترین چالشهای دستاندرکاران امر آتشسوزیها هستند و سامانه اطلاعات جغرافیایی (GIS) میتواند در این زمینه بسیار کمککننده باشد.
سامانه اطلاعات جغرافیایی به برنامهریزی اصولی، آمادهسازی، کاهش خطر، پاسخگویی به موقع و مدیریت آنی کمک میکند و مهمتر از همه GIS دادههای لازم را در این راستا که آتشسوزی کی، کجا و چگونه رخ میهد؛ در اختیار مدیران قرار میدهد.
اما سامانه اطلاعات جغرافیایی چیست؟
سامانه اطلاعات جغرافیایی (GIS) یک فناوری کامپیوتری است که دادههای جغرافیایی (جایی که عوارض هستند) را با دادههای تشریحی (عوارض چگونه و چطور هستند) با هم ترکیب میکند.
این فناوری با استفاده از لایههای مختلف از یک مکان، درک درستتر و بهتری را در اختیار مدیران میگذارد یعنی با استفاده از آن شما میتوانید خودتان را در آن موقعیت تجسم کنید، شرایط را آنالیز کرده و بر اساس آن صحنه آتشسوزی و نیروهای حاضر در منطقه را مدیریت کنید.
تصور کنید که آتشسوزی در یک عرصه طبیعی گسترده رخ داده و شما میتوانید مکانهایی که بیشترین آسیبپذیری را دارند، از پیش مشخص کنید. این کار چطور ممکن است؟
شما مناطق آتشسوزی شدید (مناطق با پوشش گیاهی قابل اشتعال زیاد) را با کمک نقشههای پوشش گیاهی مشخص میکنید و فاصله آن را با منابع آتشسوزی اولیه تخمین میزنید و سپس با کمک نقشههای آتشسوزی در گذشته مسیر حرکت آتش را پیشبینی کرده و نیروها و تجهیزات را در نقاط پرخطر (نقاط قرمز) نقشه متمرکز میکنید؛ تحت این شرایط است که پیش از گسترش آتشسوزی میتوان آن را تا حد زیادی مهار کرد.
برای درک بهتر این مساله به نقشه ۱ توجه کنید؛ با کمک این نقشه میتوان مناطقی که احتمال آتشسوزی در آنها زیاد است را بر اساس نوع کاربری، میزان دخالت انسانی در فعالیتهای طبیعی و حتی فاصله محل را با رودخانهها و مسیرهای آبی تخمین زد و مدلسازی کرد. بر همین اساس میتوان استراتژیهای پیشگیرانه اعم از آموزش، تجهیز و مهندسی را هم اعمال کرد.
حتی بر همین اساس میتوان احتمال آسیب رسیدن به کاربریهای حساس را هم پیشبینی کرد و اگر آتشسوزیها چندین سال ادامه پیدا کند، کمکم میتوان الگویی برای آنها ترسیم و بر اساس آن هزینه و عمل کرد.
همه اینها یادآور میشود که با بودجههای کم و برنامهریزی صحیح میتوان دامنه و ابعاد آسیب آتشسوزیهای طبیعی را به حداقل رساند. حال پرسش این است که سازمان منابع طبیعی و سازمان حفاظت محیط زیست تا کی قرار است اهمیت این مساله را نادیده بگیرند؟
آیا زاگرس بعد از آتش سوزیها به سرعت احیا میشود؟
واقعیت این است که آتشسوزی در عرصههای طبیعی مانند زاگرس که به طور طبیعی رشد میکنند، دور از انتظار نیست. اما پراکنش آتشسوزی در یک عرصه جنگلی همیشه متفاوت است و آنچه که پس از هر آتشسوزی در طبیعت رخ میدهد، به شرایط و موقعیت آن منظر طبیعی بستگی دارد.
اما تجربه نشان میدهد که احیای جنگلهای بلوط زاگرس بسیار دشوار خواهد بود؛ چنانچه مهم کاشتن تعداد زیاد بلوط نیست بلکه مهم آبیاری، مراقبت و از آن در برابر چرای دام است.
سال گذشته نهضت سبز زاگرس در جنگلهای سوخته دمچنار طی ۲۵ روز با تعداد ۱۶ نفر حدود ۵.۵۰۰ نهال بلوط کاشت و منطقه را حفاظت کرد تا دامی وارد نشود، حتی با دامداران صحبت شده تا دام خود را به این منطقه نیاورند و کار آبیاری هم در تابستان انجام میشود اما حقیقت این است که تعدادی از نهالها علیرغم تلاش بسیار در این فرایند خشک میشوند.
برخی از این نهالها دچار تنش آبی میشوند چرا که بلوطهای دست کاشتی که در نهالستان رشد کردهاند، باید در فصل گرم تابستان آب داده شوند. طبیعی است که این نهالها در زمان کم بارشی دچار بحران میشوند، چالشهای بلوطهای دست کاشت و خودرو هم زیاد است.
برخی از آنها را دام آسیب میزند، برخی را گرما از بین میبرد و برخی در گلخانه بیش از حد آب میبینند و البته خطر آتشسوزی هم این نهالها را به شدت تهدید میکند.
علاوه بر همه اینها باید شرایط اقلیمی، چرای بیش از حد دام، کوبیده شدن خاک و رطوبت خاک در زاگرس را نیز در نظر داشت. بلوط بسیار دیر رشد است، بلوط ایرانی در زاگرس هر سال تنها ۶ تا ۱۰ سانتیمتر رشد میکند و احیا جنگل بلوط خیلی بیشتر از آنچه تصور میشود سخت است.
شاید بهتر است بگوییم که در عمل غیرممکن است مگر اینکه شرایط در اکوسیستم مهیا شود و اکوسیستم احیا شود. بنابراین سادهانگاری در این قبیل موارد بسیار نگرانکننده است. تک درخت بلوط زاگرس یک سرمایه است و باید برنامههای حفاظت جدی برای آنها در نظر گرفته شود.
از طرف دیگر روند اتفاقهای بعدی معمولا توالی تغییرات را چه در گیاهان، میکروبها، قارچها و حتی در کلونی-های میکروارگانیسمها در برمیگیرد. با رشد مجدد درختان و دیگر گیاهان، نور و دیگر عوارض طبیعی و در نتیجه نوع زیستمندان دستخوش تغییر میشود.
حتی نهرها و دیگر بدنههای آبی که پس از آتشسوزی در محیط جاری میشوند نیز تغییر میکند. میزان جریان آب و کدر بودن آن، ترکیب شیمیایی و حتی ساختار هم دستخوش تغییر میشود.
از طرفی نبود کوتاهمدت بیمهرگان آبزی میتواند بر حیات دیگر حیوانات خشکی موثر باشد. مساله اینجاست که آب و خشکی بسیار به یکدیگر وابسته هستند و کوچکترین تغییر در یکی بر دیگری تاثیر خواهد گذاشت.
پرسش اینجاست که آیا باید اجازه داد آتشسوزی کل محیط را ویران کند تا زیستگاهی جدید شکل بگیرد یا باید جلوی آن را گرفت و از تخریب بیشتر ممانعت کرد؟
در وهله نخست میبایست بین آتشسوزی طبیعی و آتشسوزی ناشی از سهو انسانی تفاوت قائل شد. چرا که آتشسوزی ناشی از عامل غیرطبیعی میتواند به شدت اکوسیستم را تغییر دهد، لذا نیاز به مهار هرچه سریعتر دارد.
تحقیقات محققان دانشگاه ایالتی اوهایو نشان میدهد که در آتشسوزیهای طبیعی برخی گونههای جانوری و حتی برخی گیاهان به واسطه تکامل و سازگاری با شرایط محیطی توانستهاند تاحدی ضریب مقاومت خود را بالا ببرند یا حتی از آن منفعت ببرند اما در مقابل آتش.سوزیهای غیرطبیعی، توان سازگاری را از گیاهان و جانوران میگیرد.
جالب است بدانید که برخی گونهها به عنوان جزئی از تاریخچه حیات خود به آتشسوزیهای طبیعی نیاز دارند. به عنوان مثال گرمای شعلههای آتش میتواند عامل محرک رشد برخی قارچها نظیر قارچ مورل باشد.
قارچ مورل نوعی قارچ فنجانی خوراکی است. این قارچ دو تا سه سال بعد از آتشسوزی به وفور در برخی جنگلها رشد میکند. آتش سوزی باعث رهاسازی هاگهای این قارچ میشود.
از طرف دیگر بذر برخی گیاهان تنها پس از آتش سوزی رشد میکند. در نتیجه چنین گیاهانی بدون آتش سوزی بازتولید نمیشوند و نبود آنها نیز دیگران را متاثر خواهد کرد. چکاوک کیرتلند یکی دیگر از گونههای در معرض خطر در قاره آمریکا است که از تاثیرات ناخواسته آتش سوزیها دور نمانده است. اینگونه عادت به لانهسازی بر روی درختان جوان کاج جَک دارد.
تا سال ۱۹۹۵ میلادی تنها گزارشهایی از حضور این پرنده در مناطق پاییندست شمال میشیگان وجود داشت اما از سال ۲۰۰۷ به بعد این پرنده در ویسکانسین و کانادا نیز مشاهده شد چرا که بذر کاجهای موسوم به جَک تنها هنگام آتش سوزی آزاد میشود. در نتیجه اگر آتش سوزی در کار نباشد، زیستگاههای خاصی که این پرنده میتواند در آنها لانهسازی کند نیز وجود نخواهد داشت.
اما سوال این است که آیا بازگشت به نقطه صفر یا زیر صفر برای همه گونهها و زیستمندان مفید است؟ خیر.
به عنوان مثال جنگلهای کاج سفید ایالت میشیگان از این نظر یک نمونه قابل تامل است. در فاصله زمانی بین سالهای ۱۸۴۰ تا ۱۹۲۰میلادی حدود ۷.۷ میلیون هکتار از این جنگلها بریده شد.
تصور بر این بود که این منابع چوبی هرگز به پایان نمیرسد و حتی اگر آخرین هکتار این جنگلها هم بریده شود، اولین هکتار آن دوباره رشد مجدد خود را از سر خواهد گرفت.
اکنون فقط ۲۰ هکتار از درختان کاج سفید اولیه بریده نشده و فقط بخش کوچکی از همان جنگلهای اولیه دوباره رشد کرده است.
یک نکته مهم که در این جنگلها تاثیر خود را به خوبی نشان داد، این بود که در جریان قطع درختان؛ شاخه، تنه و برگ بسیاری از آنها در منطقه بدون استفاده باقی گذاشته شد و این مساله خود زمینه را برای آتشسوزیهای تصادفی و مکرر فراهم ساخت.
در جنگلهای کاج سفید پاکتراشی کامل، به حذف درختان مولد بذر منجر شد و همچنین آتشسوزی نیز مواد آلی خاک را از بین برد.
مجموع این اقدامات سبب شد مناطق وسیعی از میشیگان شمالی امروز به صورت برهوت پوشیده از تنههای خشک درآمده و رشد دوبارهای نیز مشاهده نشده است.
جنگلهای کاج سفید که امروز از آنها تحت عنوان «برهوت تنه» یاد میشود، نمونهای از جنگلهای پاکتراشی شدهای هستند که آتش را به طور مکرر تجربه کردهاند.
متاسفانه شرایط در جنگلهای بلوط زاگرس هم به شدت نگرانکننده است. بهرهبرداری بیرویه از چوب یکی از دلایل آتشسوزیهای تصادفی است.
در نتیجه برخلاف باور عدهای حتی در آتشسوزیهای تصادفی و غیرعمدی نیز رد پای انسان دیده میشود.
آتشسوزیهای مکرر که در آنها رد پای انسانی مشاهده میشود، اغلب نه تنها مثمر نیستند بلکه میتوانند بسیار هم زیانبار باشند.
از آنجایی که اکوسیستمهای تغییر شکل یافته تا مدتهای مدید آسیبپذیر هستند لذا مدیریت جامعی هم باید در مورد آنها اعمال شود.
به هیچوجه نمیتوان انتظار داشت که یک اکوسیستم به کرات دستخوش آسیب شود یا یک جنگل به کرات آتش بگیرد اما توان طبیعی خود را کماکان حفظ کند. هر آتشسوزی در جای خود و به شکل طبیعی خود میتواند مفید و درمانگر باشد اما همان آتش در جای دیگر میتواند بسیار زیانبار باشد.
پایان پیام
نویسندگان: امید سجادیان – فرناز حیدری
خرید از سایتهای معتبر با کد تخفیف گلونی
کلیک کنید