گلونی

حرفی برای گفتن نمانده است؛ سیاستمداران ایران چشم و گوش باز کنند

حرفی برای گفتن نمانده است؛ سیاستمداران ایران چشم و گوش باز کنند.

حرفی برای گفتن نمانده است؛ سیاستمداران ایران چشم و گوش باز کنند

حرفی برای گفتن نمانده است؛ سیاستمداران ایران چشم و گوش باز کنند

به گزارش گلونی دکتر نعمت‌الله فاضلی در یادداشتی در کانال خود نوشت:

مدتی است که درباره ایران نمی‌توانم بنویسم. در حالی که آشکارا حال ایران و ایرانی خوب نیست و نیازمند گفتگو هستیم.

بخشی از ناتوانی‌ام در نوشتن درباره ایران برای این است که حرفی هم برای گفتن نمانده است. موقعیت بحرانی و ویرانی ایران آشکارتر و عینی‌تر از آن است که بخواهیم با کمک مفاهیم و ذره‌بین‌های دانشگاهی آن را توضیح دهیم. فهرست کردن بحران‌ها هم دردی دوا نمی‌کند.

عینی‌تر از بحران‌های لاینحل، اصرار و سماجت حکومت در بی‌توجهی آشکار به دانش و دانشگاهیان است.

خطاهای ساختاری حکومت در سیاست‌هایش چیزی نیست که پنهان باشد. امروز مردم کوچه و بازار هم می‌دانند که حکومت ایران چقدر در تحقق ادعاهایش ناتوان است، و می‌دانند خطاهای فاحش سیاست‌های خرد و کلان حاکمیت کدام است. به هر گوشه این ویرانه دست بزنیم درد فریاد می‌زند.

بحران کرونا در ایران با مرگ و میرها و دست و پنجه نرم کردن جمعیت زیادی از مردم با بیماری بیداد می‌کند و ناتوانی حکومت ایران در مدیریت کرونا داغ این دردها و داغدیدگی ها را صد برابر می‌کند.

مساله کاملا روشن است. خط و مشی حکومت برای جلوگیری از واردات واکسن اشتباه فاحش بود. به همین سادگی.

همچنین بحران‌های زیست‌محیطی هر سال ویرانگرتر می‌شوند و پیامدهای مخرب آن آشکارتر می‌گردد. سال‌هاست که از ضرورت قرار گرفتن محیط زیست در مرکز اولویت‌های سیاستگذاری سخن گفته می‌شود. اما محیط زیست هیچگاه اولویت سیاستگذاری عمومی حکومت در ایران نشد.

دیروز بحران هوای آلوده، امروز بحران آب، فردا بحران‌های دیگر جان ملت و جامعه را به ستوه آورده و خواهد آورد. چه می‌توان گفت که هنوز حکومت در پی مساله‌سازی‌های کاذب مانند جلوگیری از سگ‌های خانگی، حجاب و موی زنان یا کنترل فضای مجازی است.

همچنین سال‌هاست که محققان، روشنفکران و فعالان جامعه می‌گویند با موعظه کردن، نمی‌شود جامعه را اداره کرد.

اما حاکمان همچنان به خطابه‌پردازی و موعظه‌گری ادامه می‌دهند. حتی دانشگاهیان، روزنامه‌نگاران و فعالان مدنی را نیز تحت فشار قرار می‌دهند که آنها نیز صرفا به موعظه‌گری پرداخته و مردم را نصیحت و یادآوری کنند که آدم‌های خوب، امیدوار و صلح‌جویی باشند و به ایران و ایرانی بودن خود افتخار کنند و به خود ببالند که حکومت‌شان اسلامی است.

سیاستمداران ایران چشم و گوش باز کنند

حکومت هنوز بعد از ۴۳ سال نپذیرفته است که اداره مملکت را باید به دست متخصصان و بر اساس دانش عقلی و علمی انجام داد. اینها حرف‌های ساده و دم دست و روشن است که از بدیهیات عقلی هستند.

دیگر در واقع، حرفی برای گفتن باقی نمانده است. اوضاع هر سال و هر ماه بحرانی‌تر می‌شود. اما گوش‌های حکومت هم ناشنواتر از همیشه است.

با فروپاشی افغانستان و برآمدن دوباره فرقه وحشی و خونخوار طالبان، اوضاع منطقه ما ناآرام تر می‌شود. انتخابات اخیر ایران نیز ضربه‌ای سخت و مهلک بر تن نیمه‌جان دموکراسی در ایران زد و فضای دلمرده‌ را در جامعه گسترش داد.

فقر و فساد و نابرابری سال‌هاست بیداد می‌کند و حکومت از بهبود بخشیدن به اوضاع ناتوان‌تر از همیشه بوده است.

هر روز عده بیشتری از افراد صاحب سرمایه، دانش، هنر و توانمندی به خارج مهاجرت می‌کنند. نظام آموزشی و آموزش عالی هر سال با افت کیفیت بیشتری روبه‌رو است. وضعیت سایر نظام‌های تخصصی و خدماتی، تولیدی و اجتماعی کشور نیز رو به ویرانی و فرسودگی است.

برای تمام این مسائل سال‌هاست که دانش تولید شده و متخصص و صاحب‌نظر تربیت کرده‌ایم. اما دریغ از اندکی توجه به این دانش‌ها و متخصصان. حکومت همچنان اندر خم موعظه‌گری، لفاظی و سخن‌پردازی‌های ایدیولوژیک و خیال‌پردازانه است.

واقعا حرفی برای گفتن نمانده است. مانده است؟! در این شرایط از ما دانشگاهیان کاری بر نمی‌آید. حرف‌ها را سال‌هاست زده‌ایم. بهتر است مدتی مردم فقط مستقیم از سیاستمداران ایران بخواهند که سخن بگویند و عمل کنند و پاسخگوی سیاست‌های خود باشند.

از دانشگاه راه حل نخواهید. سال‌هاست که راه حل‌ها روی میز سیاستمداران است. آنها را بخواهید که تامل کنند و گوش‌ها و چشم‌هایشان را بگشایند. تا دیر نشده است.

امید در ایران یک اضطراب همیشگی است؛ چه باید کرد؟

پایان پیام

خرید از سایت‌های معتبر با کد تخفیف گلونی
کلیک کنید

خروج از نسخه موبایل