روایتی مستند از اکران فیلم کوتاه کلید
روایتی مستند از اکران فیلم کوتاه کلید
به گزارش گلونی سه شنبه پنجم مرداد هزار و چهارصد در برجی با نام نهصد و یازده در بلوار آرش تهران، یکی از فرعیهای بزرگراه مدرس به جنوب، در سالنی جمع و جور و دنج و تر و تمیز، فیلم کوتاه کلید به کارگردانی سینا قویدل با حضور اهالی سینما، رسانه و عوامل اثر اکران شد.
سالن یاد شده جایی است برای سینمای مستقل و کوتاه و قرار است در روزهای آینده اکرانهایش را جدیتر شروع کند.
آنچه از نظر میگذرد، نقد نبوده و تنها یادداشت و روایت مستند و برداشتهای شخصی من است که با قائل شدن استثنایی کوچک، یادداشت، از عبارت؛ نگارنده بر این باور است، به من بر این باورم، تغییر مسیری موقت دادهام.
وارد میشوم
از اینجا گونه روایت تغییر کرده و نگارنده را بیشتر پیش خود حس میکنید.
وارد فضای ورودی میشوم، چیزی مانند لابی یک ساختمان شیک که پیشخوان نیز دارد و روی آن آبمعدنی و تکههای رنگین کیک است.
البته پیش از اینها، چشمم به تابلوهای روی دیوار میافتد که در دوسوی ورودی و طراحی داخل، تصاویری از زندهیاد داوود رشیدی، زندهیاد جمشید مشایخی و دیگر ستارگان فقید سینمای ایران نقش بسته است.
بیشتر که سر میچرخانم، چشمهایم نمیتوانند تصاویر فیلمهای هامون داریوش مهرجویی (که آدم دلش میخواهد، خودجوش از خوشحالی سکته کند)، خانه دوست کجاست زندهیاد عباس کیارستمی و دونده امیر نادری را نبیند.
عوامل فیلم از قبیل سینا قویدل کارگردان و مهران نائل بازیگر و محمدرضا مقدسیان منتقد و اهالی سینما و رسانه را میبینم. صدای چیلک و چلک عکاسها هر از گاهی بلند میشود.
پیشتر اعلام شده بود که فیلم ساعت بیست اکران میشود اما هشت را رد کرده و هنوز وارد سالن نشدهایم. وقتی دلیل را میپرسم، میگویند کلید ساعت هشت و نیم اکران میشود و الان فیلم دیگری در حال پخش است.
ساعت بیست وسی
وارد سالن شده و تماشاگران یکی درمیان مینشینند تا کرونا به سرش نزند حالمان را بیشتر از این بگیرد.
سینا قویدل خیلی کوتاه روی صحنه آمده و حضار را به تماشای کلیدش دعوت میکند.
کلید شروع میشود
در تاریکی مطلق سالن، شعری از مولانا نقش میبندد، بله، تیتراژ است و کلید شروع میشود:
چه کسم من چه کسم من که بسی وسوسه مندم
گه از آن سوی کشندم گه از این سوی کشندم
با دیدن این شعر، ذهنم میرود ذهنم میرود عرفان شرق و خودشناسی توی سرم میچرخد و یکهو نماهای پشت سر هم و رنگ و نور قرمز و اصوات با ضرباهنگ تند نمیگذارد بیشتر در افکارم سیر کنم.
شروع کلید میگوید که فیلمی عرف و عادی نیست. متمرکزتر میشوم که آیا میخواهد داستان بگوید یا با دگرگویی در روایت طرف هستم.
فضاسازی و استفاده از طراحی لوکیشن رایانهای، یادم میاندازد که در پوستر یا چیزی شبیه دعوتنامه یا بروشور فیلم به همین نکته اشاره شده است؛ تمامی لوکیشنهای این فیلم توسط کامپیوتر ساخته شدهاند.
شاید بتوان گفت این نخستین فیلمی است که همه لوکیشنهایش با این تکنیک طراحی و تولید شده است.
فضای داخلی و خارجی تمام کروناکی (پرده سبز)، انتخاب جسورانهای است که تماشاگر حرفهای، غیرقابل باور بودن مقاطعی از اجرای آن را میبخشد، به ویژه تراشههای پرده کروماکی که گاه از محیط اندام بازیگر بیرون میزند. با اینحال، جسارت اجرای آن غیرقابل انکار است.
مهران نائل را در نقش آدم میبینم. البته ایشان در چند نقش بازی میکند. مجموعه آدمهایی که همگی در معنا یکی هستند و تلاش برای شناختن خود دارند و یکی، دیگری را با زخم، کامل کرده و این چرخه تا پایان ادامه دارد. هر کدام نیز گویی با عذاب وجدانی زیستی و رفتاری گریبانگیرند.
علاقهمندان را دعوت میکنم به گشت و سیر و پژوهش اندیشه و ضرباهنگ شعر حضرت مولانا، عرفان شرقی و تحلیل شعر یاد شده.
فیلم به پایان میرسد و تماشاگر کف میزند.
به بازی مهران نائل میاندیشم.
اندام یا همان بدن (دستها، پاها، سر، صورت و استفاده از میمیک) نه به صورت کامل اما تا اندازهای قابل قبول و در خدمت نقش و اندیشه نویسنده است.
بیان اما به نقش و معنی کمک نکرده و حجم و توان نداشته و مغلوب تکنیک رایانهای طراحی لوکیشن شده و با هم متناسب و یکدست نیستند.
روی هم رفته نائل نقش دشواری را برای بازی انتخاب کرده است، رویارویی خودش با خودش و این نمیتواند ساده و هموار باشد. شاید وسعت استفاده از طراحی کامپیوتری، تواناییاش را قورت داده است.
اینها چیزهایی است که دائم در سرم میچرخد.
گفتگوی پس از اکران
پس از اکران کلید، اسماعیل باستانی، منتقد سینما، شاعر و مجری رادیو و تلویزیون ایران، روی صحنه آمده و سینا قویدل کارگردان و محمدرضا مقدسیان منتقد سینما را دعوت میکند که برای جلسه نقدوبررسی موجز و مفید، روی صحنه بیایند که میآیند و نشست آغاز میشود.
اسماعیل باستانی در ابتدا به داستانگو نبودن کلید اشاره میکند، قویدل و مقدسیان تایید میکنند که اثرش سینمای «فیلمنامه» نیست.
سپس مقدسیان در پیشانی کلامش، روان و قابل فهم، مقدمه و گزیدهای از عرفان شرقی و مولانا و در پی آن، زخم دیدن برای رشد آدمی میگوید.
اما به باور من، آنچه در کلید وجود دارد، متن و به ویژه کارگردان، در انتقال این مفهوم ناتوان است.
در واقع فیلم، در اندازه برشهای فنی و گیر انداختن توانایی بازیگری خوب میان حجم نسبتا وسیع طراحی و اجرای کامپیوتری لوکیشن، همچنین نورپردازیها، پریشان باقی میماند.
هرچند که موضوع حسی پریشانی و شهود و رفتار، از ویژگیهای سلوک و خودشناسی محسوب میشود اما اثر در بیان مفهوم و ساختار پریشان است.
مقدسی در پایان به بازی مهران نائل به خوبی یاد کرده و پس از این اظهار نظر، حضار برای بازیگر یاد شده کف زدند و ایشان نیز به احترام، از جای برخاست.
از مهران نائل میخواهم که کنار پوستر ایستاده تا عکسی به یادگار برای پایگاه خبری گلونی ثبت کنم و با خوشرویی میپذیرد.
چنین رویدادهایی مفید است
اینکه سینمای مستقل به ویژه کوتاه پناهی داشته و در چنین مکان و بستری به چشم مخاطب برسد، اتفاقی فرخنده و مفید است.
از سویی با توجه به وجود ادامه دار کرونا و تعطیلی گاه و بیگاه سالنهای سینما، با حمایت موسسات فرهنگی و هنری و سینما تیک، به بالندگی بیشتر میرسد.
پایان پیام
نویسنده: نیما نعمتی زاده
خرید از سایتهای معتبر با کد تخفیف گلونی
کلیک کنید
کد خبر : 238073 ساعت خبر : 10:19 ب.ظ