گلونی

قسمت چهاردهم سریال زخم کاری؛ کلید اسرار

قسمت چهاردهم سریال زخم کاری؛ کلید اسرار

قسمت چهاردهم زخم کاری؛ کلید اسرار

قسمت چهاردهم سریال زخم کاری؛ کلید اسرار

به گزارش گلونی قسمت چهاردهم زخم کاری، از تاثیرگذارترین قسمت‌ها در طول تاریخ فیلم و سریال ایران و جهان است.

کارگردان کل این سریال را ساخت تا به این قسمت برسد و تمام پیام‌های اخلاقی و سازنده‌اش را به ما ارزانی دهد.

البته به وضوح، الهام گرفتن کارگردان از سریال ارزشی کلید اسرار کاملا در فیلم مشهود بود.

ما که همیشه فکر می‌کردیم دنیا دار مکافات است، با دیدن سرنوشت مالک فهمیدیم که در واقع دنیا سیانور مکافات است.

همچنین پول خیلی بد است. پول خر است و آدم را بدبخت می‌کند.

مالک در پنت‌هاوسش مدام در حال گریه کردن بود، شاید با خودتان بگویید گریه کردن در پنت‌هاوس بهتر است از خندیدن در خانه ۲۰متری اجاره‌ای.

اما مهم نیست شما چه می‌گویید، در هر صورت پول خر است و در پنت‌هاوس آدم گریه می‌کند و بدبخت است.

قسمت چهاردهم سریال زخم کاری

در ابتدای قسمت چهاردهم، کارگردان به مخاطب یادآوری می‌کند که سمیرا از کودکی دزد بوده، با تشکر از سمیرا.

در سکانس ابتدایی فیلم می‌بینیم که منصوره خیلی جوگیرانه به شرکت آمده و با داد و فریاد و شکستن تلویزیون و لیوان می‌خواهد خودی نشان بدهد.

جوری شلوغ می‌کند که مخاطب استرس می‌گیرد که مبادا مالک را به قتل برساند.

اما در نهایت فقط می‌نشیند جلوی مالک و گریه می‌کند.

یکی هم نیست به او بگوید می‌خواستی گریه کنی، از اول یک گوشه می‌نشستی گریه می‌کردی. این همه شلوغ کاری و جلب توجه دیگر برای چیست؟

در ادامه می‌بینیم که مالک می‌خواهد خبر مرگ مائده را به میثم بدهد.

مخاطب فکر می‌کند قرار است با یک صحنه حساس روبه‌رو شود، اما میثم با وجود اینکه مالک خبر مرگ مائده را خیلی بی‌مقدمه به او داد، توانست خیلی منطقی با این مسئله برخورد کند.

ما میثم را تحسین می‌کنیم. سعی کنید همیشه در تمام مراحل زندگی این چنین با مسائل روبه‌رو شوید.

در سکانسی می‌بینیم که میثم مالک را هل می‌دهد. دقیقا دقایقی بعد از اینکه ما میثم را تحسین کردیم.

ما از کارگردان انتظار نداشتیم. پس احترام به والدین چه شد؟ واقعا پول چه به سر آدم می‌آورد؟

در ادامه سریال می‌بینیم که حاج عمو و مائده کنار جاده ایستاده‌اند و هیچکس آنها را سوار نمی‌کند.

خیلی غم‌انگیز است که پیرمرد را کنار جاده و زیر باران رها کرده‌اند و حتی یک نفر حاضر نیست آنها را سوار کند و به شهر برساند.

همین‌طور که حاج عمو و مائده کنار جاده در انتظار ماشین هستند طی یک اتفاق غیر قابل پیش‌بینی و حیرت‌انگیز سمیرا تصادف می‌کند و خودش و هانیه را به باغ می‌دهد.

وقتی سمیرا در بیمارستان است، با تمام جنایت‌هایش ذکر می‌گوید.

کارگردان با تیزهوشی هرچه تمام علاوه بر اینکه پول خیلی خر است، به مخاطب نشان می‌دهد که در هر صورت اعتقادات هنوز نمرده است.

هرچند در سکانسی از فیلم که در هتلی مثلا در اکراین است، مهمانداران هتل از پوشش خوبی برخوردار نیستند تا به مخاطب نشان داده شود که در کشورهای دیگر از این خبرها نیست.

قسمت چهاردهم سریال زخم کاری

در ادامه طی یک سکانس خفن در قبرستان، ناصر خیلی باشکوه وارد صحنه می‌شود و اعلام می‌کند که من برگشتم.

از همین جا خوش‌آمد می‌گوییم و بازگشت باشکوه ایشان را به وطن تبریک می‌گوییم فقط به ما بگویید چه کار به حلیمه بنده خدا داشتید؟

نشسته بود در خانه‌اش نان و ماستش را می‌خورد، شما زورتان به او رسیده؟

همین‌طور که ما می‌دانیم پول خیلی بد است و باعث بدبختی است، ناصر سر قبر مائده می‌رود، اندکی اشک می‌ریزد و میرلوحی اصرار دارد به ناصر بگوید آرام باشد در صورتی که ناصر آرام است.

احتمالا کارگردان قصد داشته که فقط میرلوحی دیالوگی داشته باشد، حالا هر چه که بود.

ما متوجه شدیم که مائده در این سریال نقش مهمی نداشته و همه خیلی خوب با مرگ او کنار آمده‌اند. مادرش را هم که کلا در این قسمت ندیدیم.

همچنین این حجم از سرحالی ناصر و منصوره سرمیز صبحانه مهر تاییدی است بر به کتف بودن نقش مائده.

در حالی که پول بد است، صبح روی میز صبحانه چای و شیر و آب پرتقال که نمادی از پولداری است را می‌بینیم.

کارگردان با استفاده از این تکنیک خلاقانه قصد داشته به صورت نامحسوسی پولداری و قدرت گرفتن مجدد ناصر و منصوره را به مخاطب نشان بدهد.

در سکانس پایانی این قسمت می‌بینیم که دکترها دور مالک را گرفته‌اند تا خبر مرگ هانیه را به او بدهند.

مشاهده می‌شود که کمتر از چهار ثانیه بعد از اینکه پزشک به مالک می‌گوید هانیه مرگ مغزی شده است، پرستاری سریعا با گفتن می‌دانم وقت مناسبی نیست، بحث اهدای عضو را عنوان می‌کند.

ما فکر می‌کنیم او الکی گفته که می‌دانم وقت مناسبی نیست، اگر می‌دانست نمی‌گفت. اگر هم می‌دانی که وقت مناسبی نیست، پس چرا می‌گویی؟

ما فکر می‌کنیم چون پول خیلی بد است و نباید زیاد داشت، کارگردان هم پول بیشتری نداشته تا ۱۰ ثانیه فیلم را بیشتر ادامه بدهد، وگرنه این سرعت عمل در مطرح کردن بحث اهدا عضو در حالی که خانواده آن خدابیامرز هنوز متوجه موضوع نشده‌اند، عادی نیست.

و در نهایت در سکانس پایانی که مالک شروع به فریاد زدن می‌کند، ما می‌بینیم که مالک هر چقدر هم انکار کند، باز هم بابا اتی درونش خودش را نشان می‌دهد.

این فریادها را مدیون همان کیه کیه گفتن‌ها هستید آقای مالکی. پس این قدر ادا اصول درنیاورید برای ما، جوری که انگار از اول پدرخوانده بوده‌اید.

خب حالا فهمیدید پول بد است یا بیشتر توضیح بدهیم؟ تو را به خدا اگر نفهمیدید بگویید، مدام نگرانیم که مبادا نفهمیده باشید که پول چقدر بد است.

زخم کاری را در فیلیمو ببینید

نقد این سریال را بخوانید

پایان پیام

نویسنده: بیتا اشکانیان

خرید از سایت‌های معتبر با کد تخفیف گلونی
کلیک کنید

خروج از نسخه موبایل