تاملی بر دلایل تجمع در بستر خشک زاینده رود
تاملی بر دلایل تجمع در بستر خشک زاینده رود
به گزارش گلونی اصفهان این شاهزاده افسون شده، شهر شکوه عباسی، زنده به زندهرود، شُهره به نقش جهان و جلای کاشیهای فیروزه، کاخها و کوچهها و مادیهای صفوی، حالا چنان گرفتار زوال است که هر آن اژدهای زمین ممکن است دهان بگشاید و آن همه شکوه را یکجا ببلعد.
اصفهان این شهر افسانهای حالا چنان خشکیده که زایندهرود با سیوسه دهان، زبان به ناسزا گشوده و به خشکرود مرده بدل شده است.
شاید بتوان گردهمایی بزرگ مردم فرهنگی اصفهان در بستر خشکیده زایندهرود را نقطه عطفی بر جنبش زنده محیط زیست در ایران دانست به شرطی که مطمئن باشیم در پس این تجمع و حضور مردم دست نامرئی ذینفعان انتقال آب، سدسازی و دلالان دریافت مجوز چاههای ژرف و … پنهان نباشند.
میتوان اگر چنین نبود، در پس این تجمع زیبا، راهکارهای برون رفت از بحران آب و خشکیدگی و فرونشست را نیز یافت چرا که مردم در صفاهان خود رود شده و خروشیدهاند و سیلی از دغدغه و نگرانی را روان ساختند تا نظام حکمرانی آب در ایران را متوجه این نکته کنند که تمامی ایران با مساله آب درگیر است و آب نگرانی همه ماست.
مساله آب به روشنی مساله و دغدغه ملی است. ایران خشک و نیمهخشک در تمامی مناطق در بحران آب شباهتهای بیشماری به هم دارند.
دیر یا زود اصفهان دیگری به پا خواهد خواست و جنبش آب به راه خواهد افتاد.
پس ضروری است مساله ابرچالش آب در روزگار تغییر اقلیم و افزایش دما و کاهش بارش در ایران را مسالهای ملی تلقی کنیم و نظام حکمرانی به جای راهکارهای ضد علم، رفتار دقیق و پایداری در پیش بگیرد.
باید سیاستهای غلط و روشهای ناکارامد و منفعتطلبانه را کنار گذاشت و بارشهای فکری جدیدی درانداخت. چرا که جغرافیای طبیعی این سرزمین شبیه جغرافیای انسانیاش متنوع و متکثر است و برای مدیریت بهتر نیازمند بازنگری در روشهاست.
نگرانی اما اینجاست که نظام حکمرانی ما با آن نگاه غیر کارشناسی که از آنها در همه حوزهها از جمله آب سراغ داریم، به جای آنکه ایدههای پایدار برای جاری شدن آب در قلب تاریخی اصفهان و زیر پلهای تاریخیاش در ذهن داشته باشد، در پی فشار مردم، کشاورزان و … ایده انتقال آب یا مجوز حفاری چاههای ژرف را در سر بپروراند.
البته باید در نظر داشت که اصفهان از جمله شهرهایی است که به توسعه نامتوازن در ایران شهره است.
استانی که سالهاست با خشکسالی درگیر و با ترک بر سازههای تاریخیاش در انتظار یک فاجعه تاریخی نشسته است.
استانی که ۵ هزار هکتار سطح زیر کشت برنج دارد و بنا به روایتی امسال نیز ۱۵۰۰ هکتار به آن سطح اضافه شده است.
از سویی سرانه فضای سبز شهری اصفهان حتی از شهرهای زاگرسنشین مثل شهرکرد که از بارش باران بسیار بالایی برخوردار است، هم بالاتر است.
تاملی بر دلایل تجمع در بستر خشک زاینده رود
به هر روی برداشت از اعتراض آبی اصفهانیها این واقعیت را آشکار میکند که غالب مردم ایران، مساله آب را به درستی، نه مسالهای شهری، قومی و منطقهای، بلکه مسالهای ملی ميبینند و راه حل را هم نه در تنش که در اصلاح سیاستگذاری اشتباه، قوانین ناقص، جاهطلبیهای محلی-بخشی و روشهای ناکارآمد نظام حکمرانی تلقی میکنند. چرا که باور داریم آبی که اصفهان را در گذر تاریخ برای ایران زیبا ساخت و برای مردم قابل زیست کرد، باید به شکل پایداری دوباره جاری شود.
مساله بحرانی و خطرناک آب و جانمایی صنایع و توسعه سطح زیر کشت در اصفهان بحران تازهای نیست.
دکتر سیدحسین نصر در خاطرات خود و در کتاب حکمت و سیاست در روایتی از ویرانی طبیعت، تاریخ و فرهنگ اصفهان در جنگ با مثلث شوم سیاست، اقتصاد و صنعت، (دوره پهلوی دوم) مینویسد: «کمیته محرمانهای بود که هیچکس راجع به آن چیزی نفهمید چون فوقالعاده محرمانه بود که به اصرار من درست شده بود، مرکب از وزیر اقتصاد، استاندار اصفهان، وزیر صنایع و بنده.
آنهای دیگر همه طبق مقامشان در آن کمیته بودند، فقط من اسماً بودم و این کمیته کارش این بود که هر طرح نوسازی و توسعه و کارخانه و اینها که میخواهند در اصفهان تشکیل بدهند این کمیته باید رویاش صحه میگذاشت.
وقتی فولاد اصفهان درست شد من روی این (طرح) خیلی اصرار کردم.
کارخانه صنعتی به این بزرگی در محلی که آبش محدود است، وسط کویر قرار گرفته، در واقع یک واحهای است در چند کیلومتری اصفهان که به یمن و برکت کوههای بختیاری و آبی که از آنجا میآید و میشود زایندهرود، مردم توانستند هزارها سال در آن زندگی کنند، چیزی نیست که بشود باهاش بازی کرد، ممکن است تمام جنبههای محیط زیستیاش از بین برود.
خوشبختانه چون شهبانو خودشان پشتیبان این بودند این کمیته خیلی خیلی قدرت داشت، یعنی حرفش نهایی بود… من به تنهایی جلوی ساختن کارخانه لاستیکسازی دانلوپ را در اصفهان گرفتم چون کارخانه لاستیکسازی فوقالعاده آب مصرف میکند.
کاغذسازی، لاستیکسازی، اینها خیلی آب مصرف میکنند و این جای خطرناکی بود.
یک قرارداد پنجاه، شصت میلیون دلاری آنوقت بود که قرار بود درست بشود و خلاصه من جلویش را گرفتم.
آنوقت آقای هوشنگ انصاری وزیر اقتصاد بود، دوستم بود.
خانمش و خانواده پناهی مخصوصاً خانواده زنش خیلی ناراحت شدند و (گفتند) حسین چرا این کار را کردی؟
گفتم آقا ما یک شهر اصفهان داریم، کارخانهها میآید و میرود. ما نمیتوانیم دست به پیکر این بزنیم» (ص ۱۳۳-۱۳۴).
پایان پیام
گزارشگر: جواد حیدریان
این کتاب را میتوانید در این لینک آنلاین بخوانید
چند نظر متفاوت درباره مسئله آب و زاینده رود
مساله آب در ایران پیچیده است؛ فرسایش تمدنی جدی است
برق ارزان چگونه زاینده رود را خشک کرد
فقط اصفهانیها گرفتار نیستند، همه ایران گرفتار مسئله آب است
پایان پیام
خرید زیتون از سایتهای معتبر با کد تخفیف گلونی
کلیک کنید
کد خبر : 254507 ساعت خبر : 1:48 ب.ظ