روایتی مستند از تماشای نمایش اتاق
به گزارش گلونی به تماشاخانه سپند میرسم و وارد میشوم.
تعدادی اطراف و گوشه موشههای حیاط یا محوطه پردیس سپند، دو به دو یا بیشتر مشغول حرف زدن ایستادهاند و هر از گاهی به ساعت نگاهکی میکنند.
ساعت از نوزده میگذرد و هنوز کسی ورود را اعلام نمیکند. حدس میزنم شاید منتظر میهمان ویژهای هستند.
رفتهرفته حیاط پر میشود از تماشاگران منتظر که شال و کلاه و کاپشن به تن دارند و هر از گاهی دود سیگار و بخار از دهانشان به هوا میرود.
از پوستر نمایش اتاق، همچنین تابلو تصویر زندهیاد ساشا کشوادی که چند روز پیش از آغاز اجرای نمایشاش ناباورانه درگذشت و از تماشاگران عکس میگیرم.
وارد سالن شماره یک شده و صندلیام را پیدا کرده و مینشینم. در میان تماشاگران، شهرام کرمی (نویسنده، کارگردان، منتقد و مدرس دانشگاه) هانا کامکار (بازیگر) و حامد آهنگی (استندآپ کمدین) را میبینم.
سالن پر شده و با رعایت فاصله، نزدیک به دویست تماشاگر در انتظار اتاق مینشینند؛ نمایش شروع میشود.
اتاق در دسته و گونه نمایش مستند جای میگیرد، اثری که بر اساس سختیهای کادر درمان در مواجهه با بیرحمیهای ویروس کرونا نوشته و کارگردانی شده است.
فوت کادر درمان، دادن خبر مرگ بیماران به خانوادههایشان، دغدغههای شخصی کادر درمان، کمبود نیرو، روابط عاشقانه میان کادر درمان که یا زن و شوهراند یا در آستانه ازدواج و ترکیبی از تلخ و شیرینیهایی که در این مکان جاری و ساری است.
اتاق با رقص و شادی شروع میشود، آغازی که به تماشاگر حرفهای نوید رویدادی تلخ را میدهد.
کشوادی در ابتدا شخصیتهای شیرین و نسبتا شیرینی را معرفی میکند تا مرگشان در پایان تاثیر بیشتری روی مخاطب بگذارد.
با ابن روش، پیام اثر که تلاش و سختیهای کادر درمان و فجایعی که ویروس کرونا بوجود آورده را نیز به خوبی و ماندگار به مخاطب منتقل میشود که البته تا حد زیادی در این راه موفق است.
هر چند جدای از تماشاگر حرفهای، مخاطب عام نیز میتواند از ابتدا حدس بزند که چه آیندهای در انتظار کادر درمان است.
این البته به سبب ویژگی موضوعی است که نویسنده و کارگردان انتخاب کرده، یعنی کرونا.
جنس بازیها؛ لحن کلام، جایگیری و حرکت بازیگران، طراحی صحنه و میزانسن اشیا، نورپردازی و همه اجزای نمایشی با وجود خطاهایی که دارند، به مستند بودن اثر کمک میکنند به گونهای که تبدیل به ویژگی کار میشوند.
نمایش هر چه پیش میرود، صدای اشک ریختنهای تماشاگران را تک و توک میشنوم. گاهی نیز چیزهایی زیر لب میگویند که نشان از برقراری ارتباط با نمایش دارد: «آخ آخ آخ، وای، آخی و …»
در نیمه دوم اتاق، صدای واقعی و مستند پرستاری پخش میشود که به نظر میرسد حاصل گفتگوی زندهیاد کشوادی با ایشان است.
پرستار با صدای اشکآلود از روزهای اوج کرونا میگوید.
نمایش تمام میشود و تماشاگر ایستاده تشویق میکند.
یکی از بازیگران ساشا کشوادی را دعوت میکند که روی صحنه بیاید، دو نفر عکس ساشا را میآورند و تماشاگر بیشتر دست میزند.
زندهیاد ساشا کشوادی کارگردان جوانی که چند روز پیش از شروع اجرای نمایشاش ناباورانه فوت میکند و گروه و دوستاناش را در شوک فرو میبرد.
نمایش اتاق تمام میشود و به همه آنچه دیدهام فکر میکنم، نمایشی که بینقص نیست اما چند نکته موجب میشود تماشاگر از آن استقبال کرده و پیام اثر را دریافت کند.
وجود نمایشنامهای به روز و قابل لمس، ریخت بی غل و غش و عاری از ادا و اطوار و درگذشت نویسنده و کارگردان.
پس از تماشای نمایش اتاق دوباره پوستر را میبینم و حالا بازیگراناش را بهتر میشناسم؛
بازیگران: (به ترتیب ورود) پروا آقاجانی، بهنام شرفی، اشکان دلاوری مهیار اسلامی، زهره بختیاری، سحر شاطری، رضا جهانی، سوگند صدیقی، محدثه محمدی، جواد پولادی، لیلا فرداد، محمدعلی آقاخانی، محمدرضا نخعی، محمد اسماعیلی، هیوا کشوادی، سعید رسول نیا، فاطمه طاهری، امین داوری، ثمین عباسی، احمد عزیزی و دانیال یعقوبی.
نمایش اتاق تا یازدهم آذر هزار و چهارصد در سالن شماره یک تماشاخانه سپند روی صحنه است.
حوالی ساعت بیست و دو است و در مسیر برگشت به حرف پزشک، یکی از شخصیتهای اتاق فکر میکنم.
خیلی خستهام، خیلی.
درگذشت ساشا کشوادی و نمایشی که با غم اجرا میشود
پایان پیام
نویسنده: نیما نعمتی زاده
خرید عروسک از سایتهای معتبر با کد تخفیف گلونی
کلیک کنید