روستایی و رسانه؟ چه توقع بیجایی
روستایی و رسانه؟ چه توقع بیجایی
به گزارش گلونی در آخرین روزهای چله بزرگ زمستان هستیم و داریم وارد چله کوچک میشویم. این روزها سردترین روزهای سال است و اوضاع در روستاهای ایران بحرانی است.
به علت بارش سنگین برف، راه دسترسی ۱۲۶۶ روستای لرستان قطع است و مسئولان گفتهاند تا اطلاعبعدی، یعنی تا پایان یخبندان و آرامش جوی امکان بازگشایی وجود ندارد. در اردبیل هم ۳۱۸ روستا راه ارتباطی ندارند و ممکن است تا روزهای آینده پشت برف بمانند. در آذربایجانها و گیلان و مازندران و کردستان و خراسان و… هم این گونه است.
حکایت روستاییان ایران در برف، حکایتی تکراری است. برخی پشت برف گیر میکنند و هیچ راه ارتباطی ندارند و برخی برای رسیدن به شهرهای بزرگ یا مرکز استان باید مسیرهای طولانیتری انتخاب کنند.
در لرستان ما و در نورآباد و الیگودرز که از مناطق خیلی محروم هم هستند نقاطی هست که گاه ممکن است هفتهها راه ارتباطی نداشته باشند. ساعتها برق نداشته باشند و روزها آبشان قطع باشند و یا فشار گاز در روستایشان کم بشود.
اصولا رسانهها همین خبرهای معمول را از روستاهای برفگرفته منتشر میکنند. مثلا فلان تعداد روستا در فلان استان راه ارتباطی ندارند. همین. همین و دیگر هیچ.
اما این روستاییان مگر آدم و ایرانی نیستند؟ در همین لرستان اگر در ۱۲۶۶ روستا فقط یک نفر زندگی کند یعنی ۱۲۶۶ هموطن در سرما گرفتار هستند. بدون دسترسی به پزشک یا درمانگاه یا دکتر. یک لحظه فکر کنید که در برف و دمای منفی بیست درجه گیر کردهاید و نمیتوانید نیازهای اولیه را تامین کنید و در رسانهها هم کسی به فکر نیست که ساکنان این همه روستا در کشور این روزها چه میکنند و چه طور زنده میمانند.
واقعیت این است که رسانههای ما اغلب رسانههای شهر هستند و دو بند انگشت برف در شهر از ده متر برف در روستا برایشان ارزش خبری بیشتری دارد.
تازه شهر هم نه همه شهرها. فقط مراکز استان. حالا شما هی فریاد بزنید که در مریوان ده ساعت برق قطع بود یا در لرستان فشار گاز افت کرد. کسی توجه نمیکند. اصلا کلیک نمیخورد این خبر.
رسانهها زلفشان به زلف شهر گره خورده است. روستایی و رسانه؟ چه توقع بیجایی.
پایان پیام
نویسنده: رضا ساکی
کد خبر : 261071 ساعت خبر : 11:18 ب.ظ