خانه » امروز در گلونی » بادوم مهمونی چرا فحش می‌دهد؟
بادوم مهمونی چرا فحش می دهد؟

بادوم مهمونی چرا فحش می‌دهد؟

بادوم مهمونی چرا فحش می دهد؟

به گزارش گلونی افشین امیرشاهی، روزنامه‌نگار، در صفحه اینستاگرام خود نوشت:

عروسک بچه با صداپیشگی هوتن شکیبا بامزه‌ترین شخصیت برنامه «مهمونی» ایرج طهماسب است.

یک کودک کار بسیار باهوش و خوش سرزبان که طنازی می‌کند، فحش می‌دهد، رفاقت می‌کند، عصبانی می‌شود و در کل پسر بچه‌ای است که برخورد با او ظرافت‌های فراوان می‌طلبد.

پسر بچه گل فروش (بادوم) در دوره و زمانه‌ای زندگی می‌کند که فحش دادن در میان سایر هم سن و سال‌هایش هم مرسوم است.

بچه‌های امروز نسبت به بچه‌های ده سال و بیست سال پیش فرق کرده‌اند. اصلا نسل امروز نسل متفاوتی است.

اما هر چه باشد نمی‌توان با چنین بچه‌هایی آمرانه برخورد کرد. نحوه مواجهه ایرج طهماسب با بچه (پسرگل فروش) جالب است.

به حرف‌هایش گوش می‌دهد. شنونده خوبی برای پسربچه است. درعین حال با او کل کل می‌کند، سعی می‌کند قانعش کند، مقابلش نمی‌ایستد، حرف‌های بد او را با آرامش جواب می‌دهد، راهنمایی‌اش می‌کند، به بچه آرامش می‌دهد، نرمش دارد، امر و نهی نمی‌کند.

صدایش را بالا نمی‌برد. صدای پسربچه را می‌شنود بچه هم در عین حال که فحش می‌دهد و رفتاری پرخاشگرانه دارد، نونهالی است لطیف و احساساتی که عواطف را می‌فهمد و دوست دارد اعتماد کند.

بادوم مهمونی چرا فحش می دهد؟

نماشای گلونی را دنبال کنید

نسل جدید نسل باهوشی است، باید قانعشان کرد. امر و نهی جواب نمی‌دهد. اصلا مواجهه با آنها متفاوت شده است.

برخورد چکشی باعث می‌شود خیلی زود آنها را مقابل خودتان ببینید. به نظر من که رفاقت، مدارا، صبر و تحمل و راهنمایی کردن‌شان، چاره کار است.

وگرنه برخورد مستقیم با چاشنی دعوا و مرافعه جواب نمی‌دهد که نمی‌دهد.

این مسئله درباره کودکان کار قطعا پیچیدگی‌های بسیاری بیشتری دارد.

این روزها به لطف مدیران بی‌کفایت فراوان شاهد تعداد بی‌شماری کودک کار هستیم و در نتیجه همه ما در معرض مواجهه با این کودکان.

خب چگونه باید با آنها حرف بزنیم. چگونه حرفهایشان را بشنویم؟ رفتار ما چه تاثیری بر آینده کودکان کار خواهد داشت؟

این کودکان در روز چقدر بی‌احترامی‌، خشم، پرخاشگری، غفلت، بدرفتاری و آزار را تجربه می‌کنند؟ و تاچه حد ناامیدی راحس می‌کنند؟

دیروز ۲ پسربچه هفت هشت ساله را دیدم که دست یکی‌شان دو شیشه نوشابه بود و دیگری گاری حمل زباله‌شان را به کنار گذاشته بود و پشت یک ماشین قایم شده بود.

هر دو از ته دل می‌خندیدند. یکی دنبال دیگری می‌گشت. غرق دنیای کودکانه‌شان شده بودند. خنده‌هایشان زیبا بود.

بچه‌هایی که باید مدرسه می‌بودند. افسوس خوردم اما به یاد پسربچه در مجموعه «مهمونی» افتادم.

آهنگ تیتراژ برنامه مهمونی را دانلود کنید
ایرج طهماسب تیتراژ مهمونی را خودش خواند

پایان پیام

ایرانی‌ها چه دغدغه‌هایی دارند؟
اینجا را ببینید

اشتراک در
اطلاع از
0 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
به بالا بروید