گلونی

قسمت چهاردهم جیران؛ موسسه نیکوکاری جیران

قسمت چهاردهم جیران؛ موسسه نیکوکاری جیران

قسمت چهاردهم جیران؛ موسسه نیکوکاری جیران

قسمت چهاردهم جیران؛ موسسه نیکوکاری جیران

هشدار می‌دهیم که احتمال لو رفتن قصه وجود دارد

به گزارش گلونی در قسمت چهاردهم سریال جریان می‌بینیم که کفایت خاتون به سیاوش پول می‌دهد.

سیاوش می‌گوید نه که یعنی من خیلی عزت نفس دارم و دلیلی ندارد از کسی پول بگیرم و این حرف‌ها، ولی بعد بلافاصله پول را قبول می‌کند.

ما انتظار داشتیم سیاوش با این همه ادعا برای گرفتن پول مقاومت بیشتری به خرج بدهد.

در سکانس دیگری می‌بینیم شاه صحبت از شراب شیراز می‌کند و بعد چیزی که مثلا شراب است را به کارمندش تعارف می‌کند.

آن بنده خدا شک می‌کند که آیا جام را از دست شاه بگیرد یا نه، که شاه فضا را شاعرانه می‌کند و می‌گوید بگیر جام باده را.

البته ما که نمی‌دانیم و ندیدیم ولی آن جام باده نبود، حتی جام نسیم هم نبود، نهایت جام فوت باشد.

قسمت چهاردهم جیران

ما در این قسمت می‌بینیم که بی‌در و پیکری کاخ ادامه دارد و عباس و مادرش هرجا دلشان می‌خواهد می‌روند.

مدام هم می‌گویند همه می‌دانند که ورود این دو نفر ممنوع است اما تا اتاق شاه هم می‌‌روند.

ما فکر می‌کنیم بچه‌های پشت صحنه با کارگردان لج بوده‌اند برای همین به خواسته او توجه نکردند و عباس را به اتاق شاه فرستادند.

عباس هم که دید بچه‌های پشت صحنه با او هستند، زبانش دراز شده و برای شاه حاضر جوابی می‌کند.

ما فکر می‌کنیم کارگردان قصد داشته با این کار نشان بدهد که کودکان کار در زمان ناصرالدین شاه هم وجود داشتند.

عباس الان باید در مدرسه باشد اما او را درگیر اداره مملکت کرده‌اند، واقعا جای تاسف دارد، التماس تفکر.

در ادامه می‌بینیم که جیران مرکز نیکوکاری باز کرده است و همه از او کمک می‌خواهند.

او هم که جوگیر شده است و فکر می‌کند خیرخواه اندرونی است، هرکی هرچی می‌گوید قبول می‌کند.

نتیجه این کارش را هم دیدیم. شاه که این همه برای جیران دلبری کرده بود، تمام دلبری‌هایش را پس گرفت.

خوب شد حالا جیران خانم؟ همین را می‌خواستی؟ وقتی یونیسف بازی در می‌آوری، نتیجه همین می‌شود.

در ادامه سریال می‌بینیم خدیجه مادر عباس، سوار اسبی می‌شود و می‌رود. کارگردان قصد داشته با نشان دادن این سکانس به ما بگوید که در زمان ناصرالدین شاه زنان هم رانندگی می‌کردند.

قسمت چهاردهم جیران

در قسمت دیگری از سریال ما شخصی به نام بهرام را می‌بینیم که روی زانوی خود یک خال‌کوبی دارد.

آن زمان هم تتو می‌زدند؟ طرح‌شان را چطور انتخاب می‌کردند؟ چرا روی زانو زده است؟ زانو خیلی درد دارد، به نظرمان بهتر بود جای دیگری را انتخاب کند.

به هرحال سلیقه شخصی‌اش بوده که خال‌کوبی‌اش را روی زانویش بزند، به ما چه مربوط.

سوالی که برای ما پیش آمده این است که چرا در این سریال همه مردها موی قهوه‌ای دارند و موی خانم‌ها مشکی است؟

مثلا می‌خواستید بگویید خیلی برای گریم‌تان فکر کرده‌اید؟ ما فکر می‌کنیم می‌خواستند موی یکی از بازیگران را قهوه‌ای کنند و رنگ‌شان اضافه آمده، ته مانده رنگ را به ابروی تمام بازیگران مرد زده‌اند که اسراف نشود.

به هرحال رنگ مو هم گران است. البته که تهیه کننده همه چیز را از مترو با قیمت مناسب پیدا می‌کند اما به هرحال.

در ادامه سریال کارگردان به مخاطب نشان می‌دهد که شما اگر اهل دل باشید حتی با آهنگ «المنة‌لله که در میکده باز است»، هم می‌توانید برقصید.

پس بهانه نیاورید و منتظر آهنگ «امشو شوشه» نباشید.

در نهایت هم ما خانواده شوهر ملک‌زاده را می‌بینیم که حقیقتا روی اعصاب هستند. از آن خانواده‌های شوهری که آدم دلش می‌خواهد اعصاب‌شان را خرد کند.

تازه مرغ هم می‌خورند آن هم ران مرغ. احتمالا کارگردان قصد داشته تصویری از خوراکی‌هایی که احتمالا تا چند وقت دیگر در خواب هم نمی‌توانیم ببینیم ثبت کند تا به آیندگان نشان دهد.

ممنون که به فکر ثبت تاریخ بودید.

جیران را در فیلیمو ببینید

درباره سریال جیران بیشتر بخوانید

پایان پیام

نویسنده: بیتا اشکانیان

ایرانی‌ها چه دغدغه‌هایی دارند؟
اینجا را ببینید

خروج از نسخه موبایل