کتاب فقر احمق می کند؛ ذهن انسان ها به وسیله کمیابی تسخیر می شود
کتاب فقر احمق می کند؛ ذهن انسان ها به وسیله کمیابی تسخیر می شود
به گزارش گلونی تا به حال به این موضوع فکر کردهاید که چه شباهتی بین یک مدیر با دهها پروژه عقبافتاده، یک کارگر ساده با کوهی از بدهی و یک خانم خانهدار که درگیر رژیم گرفتن است، میتواند وجود داشته باشد؟
میدانستید که کمیابی، ذهن انسانها را تسخیر میکند؟
کتاب فقر احمق میکند، با اسم واقعی آن «Scarcity: Why Having Too Little Means So Much» (کمیابی: چرا داشتن خیلی کم معنای زیادی دارد؟) نوشته پروفسور سندهیل مولاینیتل و الدار شفیر استاد روانشناسی دانشگاه تاد، پاسخ این سؤالهای شما را میدهد. مسأله کتاب نیز کاملا از اسم آن مشخص است؛ کمیابی.
در همین ابتدا بگویم که از نظر من نام فارسی کتاب غلط انداز، غیر مسئولانه و تبلیغاتی و زرد است. واقعیت این است که فقر(Poverty) یک چیز است، کمیابی(Scarcity) که عنوان و موضوع اصلی کتاب است، چیز دیگر! فقر فقط جنبه مالی را میپوشاند و کمیابی تعریفی بسیار گستردهتر دارد.
همانطور که در کتاب در مورد هر نوع کمیابی صحبت میشود. کمبود وقت، کمبود توجه، کمبود پول و هر چیز دیگری که میخواهید بیشتر داشته باشید و ندارید.
آیا این کمبود بد است؟ نام کتاب که میگوید بله و در پس این کمبود حماقت انسان خودنمایی میکند.
اما نویسندگان کتاب نظر قاطعی در این مورد ندارند. آنها کمیابی را گاهی مضر و گاهی کمککننده میدانند.
کتاب فقر احمق می کند
مهمترین و بحث برانگیزترین بخش کار مولاینیتل و شفیر در کتاب کمیابی، مشخص ساختن آثار کمیابی نیست. بلکه این ادعاست که کمیابی میتواند هر کسی را تحت کنترل خود درآورد.
آنها میگویند که: ویژگیهایی که بخشی از شخصیت افراد تلقی میشوند، مثل رفتارهای فکر نشده، عملکرد نامناسب در مدرسه و تصمیمات نادرست مالی، شاید در حقیقت محصول احساس تأثیرگذار کمیابی باشند و زمانی که این احساس مداوم باشد، ذهن را در اختیار گرفته و این شرایط را به آنها میقبولاند؛ مثل کسانی که در باتلاق فقر گرفتار شدهاند.
طرز فکری قدیمی میگوید: افراد فقیر به این خاطر فقیر هستند که تصمیمات بدی میگیرند. اما نویسندگان کتاب کمیابی معتقدند که انتخابهای احمقانه شما را فقیر نمیکند.
در واقع آثار فقر بر ذهن منجر به انتخابهای بد میشود. زندگی با اندکی پول، هزینههای روانی زیادی را تحمیل میکند، پهنای باند ذهنی ما را کاهش میدهد و تصمیمگیری ما را در موقعیت و شرایط بد، مخدوش میکند.
برخلاف تصور عموم مردم، فقر یک اتفاق نیست فقر حاصل یک چرخه است. چرخهای ناقص که هر لحظه انسان را به انحطاط بیشتر فرو میبرد.
یک مطالعه توسط نویسندگان نشان میدهد که صرفا درخواست از افراد فقیرتر برای فکر کردن به یک تعمیر خودروی فرضی ۱۰۰۰ پوندی، عملکرد آنها را در تستهای هوش به اندازه کمبود یک خواب شبانه مختل میکند و ضریب هوشی آنها را تا حدود ۱۳ یا ۱۴ پایین میآورد.
معرفی کتاب فقر احمق می کند
کتاب از سه بخش تشکیل شده است.
– بخش اول ذهنیت کمیابی:
در این بخش دو مفهوم اصلی کتاب توضیح داده میشود؛ تونلزنی و تنگنای پهنای باند.
مثلا شما برای انجام یک پروژه از طرف مدیران خود ضربالعجل مشخصی دارید. اما انجام پروژه را تا لحظه آخر به تعویق میاندازید
در اینجا تونلزنی اتفاق میافتد. یعنی پروژه به عنوان اولویت شما وارد تونل میشود و هر چیز دیگر به خارج از تونل منتقل میشود. در واقع تونل زنی شما را مجبور میکند که راه حلهای مقطعی را به جای راهحلهای اساسی در نظر بگیرید.
تنگنای پهنای باند هم ارتباط نزدیکی به تونلزنی دارد. شمایی که حواستان معطوف به یک چیز است، نمیتوانید برای چیزهای دیگر وقت و انرژی و پولی هزینه کنید. در نتیجه هر روز ناراضیتر از روز قبل میشوید.
– بخش دوم: کمیابی، کمیابی به بار میآورد.
شبیه همان جمله معروف خودمان است که فقر، فقر میآورد.
اما نویسندگان کتاب معتقدند که کمیابی به ما کمک میکند که منابع خود را بهینهتر استفاده کنیم؛ اگر پول کمی داریم برای هر ریالش برنامهریزی میکنیم. اگر زمان کمی داریم، برای هر دقیقهاش تصمیمی میگیریم.
البته که کمیابی نمیتواند تماما خیر و برکت باشد. در کتاب از کشاورزانی مثال زده شده است که به محصولات خود کود نمیدهند. آنها از تأثیر کود در رشد محصولات خود آگاهی دارند. اما موعد خرید کود زمانی است که کشاورزان دیگر پول زیادی ندارند. پس دیدگاه بده-بستان وارد عمل میشود و آنها را مجبور میکند تا هزینههای اضافی را حذف کنند.
هزینه اضافی چیست؟ هر نوع هزینهای که بتوان نادیده گرفت و زنده ماند. کشاورزان با خود فکر میکنند که آیا تا به حال کسی از نخریدن کود مرده است؟ جواب: خیر.
بنابراین آنها دقیقا کاری را میکنند که به فقرشان دامن میزند. آنها در واقع ۲۰ تا ۳۰ درصد درآمدهای آتی خود را حذف میکنند چون تصور میکنند هزینه اولیه برای این درآمد، اضافی است.
– بخش سوم: طراحی برای کمیابی
بسیاری از افراد تصور میکنند میتوانند با ایجاد کمیابی تقلبی، بهرهوری خود را افزایش دهند. اما واقعیت چیز دیگری است؛ شما نمیتوانید به راحتی بدون اینکه یک عامل بیرونی شما را مجبور کند، کمیابی تصنعی ایجاد کنید و اگر بخواهید از اراده خود هم استفاده کنید، اوضاع را خرابتر میکنید.
با خواندن این کتاب متوجه میشوید که اراده مانند عضلهای است که هر چقدر بیشتر به کار بگیرید، زودتر خسته میشود.
اگر همواره بخواهید از اراده خود برای بهبود وضعیت زندگیتان استفاده کنید، در یک نقطه دیگر میبرید. پس بهتر است استفاده از اراده خود را کاهش دهید و بیشتر به عوامل خارجی تکیه کنید.
نتیجه کلی کتاب کمیابی انسانی و منصفانه است. پیامی است واضح برای آنهایی که از سختی و طاقتفرسایی کمیابی چیزی نمیدانند؛ اینکه درباره افرادی که فقیر هستند قضاوت نکنند، چرا که اگر آنها هم با کمبود مواجه شوند همان اشتباهاتی را مرتکب میشوند که افراد دارای فقر در هر زمینهای، انجام میدهند.
تکههایی از کتاب فقر احمق می کند:
– در طول نیمقرن گذشته، دانشمندان علوم اجتماعی، آثار اضطراب و حواسپرتی روی توجه و کنترل را به خوبی کاویدهاند.
این مفهوم در ساز و کار مغز نیز دیده میشود: در زمان اضطراب و کارهایی که نیاز به کنترل فرد روی خودش دارد، سطح گلوکوز در قشر جلویی مغز کاهش مییابد. این منطقه به توجه، برنامهریزی و انگیزه مربوط است. قندخون کم هم باعث تقلیل ظرفیتهای فیزیکی میشود.
اما با وجود پیشرفتهای حاصل شده در روانشناسی و علوم اعصاب، این ایده که یافتههای رفتاری میتواند سبب ایجاد بینشی متفاوت به تصمیمات اقتصادی شود، موضوعی جدید است. اقتصاد نوکلاسیک سالها بر این باور بود که افراد، کنشگرانی عقلایی و خودخواه هستند که همواره تصمیمات را طوری میگیرند که بهترین وضعیت ممکن برایشان پدید آید.
اما در سال ۱۹۷۹، دنیل کانمن از دانشگاه پرینستن و آموس تورسکی از دانشگاه استنفورد، مقالهای پیشگامانه در رابطه با تصمیمگیری نوشتند که باعث شد این دیدگاه آرام آرام به عقب رانده شود. مطالعه آنها مدعی بود که شکل ارائه گزینهها به اندازه ارزش چیزهای مختلف نزد افراد، در تصمیمگیری دخیل است. ۲۳ سال بعد و پس از مرگ تورسکی، کانمن جایزه نوبل را به خاطر دستاوردهایش در این زمینه برد.
– اگرچه دانشمندان علوم اجتماعی از مسائل اقتصادی مرتبط با فقر به خوبی مطلعاند؛ درباره آثار روانی که در هر گروه از افراد ایجاد میکند، اطلاعات چندانی ندارند. آنطور که مولاینیتل میگوید، اهمیت این دانش اجتماعی به اندازه دانش تکنولوژیکی است که سیاستگذاران برای حل مشکلات به آن تکیه میکنند.
دانشمندان منابع گستردهای را صرف توسعه داروها، فناوریهای تصفیه آب، ابزار مالی و خدمات اجتماعی میکنند که برای کمک به افراد نیازمند طراحی شدهاند؛ اما واداشتن افراد به استفاده از این فناوریها نیازمند فهم ذهن و روان آنهایی است که از این ابزارها استفاده میکنند. سیاستگذاران باید این نوع پژوهشها را در اولویت قرار دهند.
– اگر ذهن بر روی یک چیز متمرکز باشد، دیگر تواناییها و مهارتهای مهمی مثل توجه، کنترل فرد روی خودش و برنامهریزی بلند مدت مختل میشود.
– کسانی که خود را در چرخه کمیابی مییابند ناگزیر عملکردشان دچار نقصان میشود؛ تمرکزشان پایین میآید، برنامههای بلند مدت جایش را به خاموش کردن کوتاه مدت آتش مشکلات مالی میدهد و مشکلات دیگری را به وجود میآورد.
این کتاب را میتوانید در طاقچه و فیدیبو آنلاین بخوانید و یا از این لینک به صورت فیزیکی تهیه کنید.
معرفی سایر کتابها را اینجا بخوانید
پایان پیام
نویسنده: سمیه باقری حسن کیاده
ایرانیها چه دغدغههایی دارند؟
اینجا را ببینید
کد خبر : 267902 ساعت خبر : 11:00 ق.ظ