معرفی کتاب چرا عقب مانده ایم؟
به گزارش گلونی «چرا عقب مانده ایم؟» آیا ایران از همان ابتدا کشوری عقب مانده بوده؟ اگر بله پس آن تمدن چند هزار ساله که مایه فخر هر ایرانی شده، دروغ بوده؟ آیا کشورهای استعمارگر و بودن در خاورمیانه و داشتن نفت عامل عقب ماندن ایران است؟ اصلا آیا میتوانیم بدون تعصب بپذیریم که عقب ماندهایم؟
«چرا عقب مانده ایم؟» اثری است به قلم علی محمد ایزدی، که در آن به جامعهشناسی مردم ایران میپردازد. به نقل از دکتر ایزدی در این کتاب، ما پیش از هر چیز دیگری میبایست قبول کنیم که اولا جامعه ما عقب افتاده است؛ به این معنی که در آن جهل و فقر وجود دارد. ثانیا بپذیریم که اکثر افراد جامعه ما از نظر روانی آسیب دیدهاند و خلقیات و عقب ماندگیهایمان نیز معلول آن است.
او در ادامه اضافه میکند که اگرچه با ذکر معایب اخلاقی ایرانیان عده زیادی از خوانندگان، به ویژه آنهایی که در ذهنشان از ایران و ایرانی بتی ساختهاند و به آن عشق میورزند، ناراحت خواهند شد، اما اگر عدهای مباحث مطروحه را مفید یابند، حداقل ۲۰ سال زمان نیاز خواهیم داشت تا شروع به کار فرهنگی روی نسل جدید کنیم تا لااقل ایران ۲۰ سال آینده، ایرانی با فرهنگ، مقتدر، مایه مباحات و گل سرسبد دنیا شود.
علی محمد ایزدی در فصل نخست کتاب «چرا عقب مانده ایم؟» به این مسأله میپردازد که چرا عقب افتادهایم و به عواملی اشاره میکند که قبل از انقلاب و حتی بعد از آن، از سوی روشنفکران و متفکران جامعه ما، به عنوان عللی برای عقب افتادگیمان مطرح شده است.
آن عوامل عبارتند از: سیستم سلطنتی، حاکمیت هزار فامیل، ذخایر نفتی، موقعیت استراتژیک، بیسوادی مردم، استعمار، دین اسلام و شخصیت اخلاقی ما ایرانیان.
نویسنده در رابطه با این که این عوامل به عنوان علل گرفتاریهایمان ذکر شده، به این نکته اشاره کرده است که: «همه میخواهند عوامل و علل خارج از وجود ایرانیان را مقصر معرفی کنند و در حقیقت، کمتر کسی میخواهد حتی برای یک لحظه هم که شده نظرش را به خود ایرانیان و خلقیات فرد فرد ساکنان این مملکت معطوف کند و یا لااقل این فرضیه را به ذهن بیاورد که شاید تمام گناهان به گردن دیگران نباشد.»
در فصل دوم کتاب «چرا عقب مانده ایم؟» نویسنده بیشتر به شخصیت اخلاقی ایرانیان و نظریات بزرگان درباره ایرانیان میپردازد و برخی از خصوصیات مردم ایران را اینگونه برمیشمرد:
۱. با محبت، آبرو دوست و مهماننواز
۲. عزت نفس یا فیس و افاده
۳. گاهی به من چه و به تو چه، گاهی دایه مهربانتر از مادر
۴. تجسس و دخالت در کار همه
۵. علامه دهر، احترام به شئونات
۶. اصل و نسب
۷. استهزاء، غیبت، بدگمانی
۸. عجله، بیبند و باری، سمبلکاری
۹. فرار از نظم و برنامه
۱۰. رشاء و ارتشاء
۱۱. لجبازی و انتقامجویی
۱۲. متجاوز، ترسو، کجدار و مریز کن
۱۳. دروغگویی
علی محمد ایزدی در تبیین ریشههای عقب ماندگی جامعه ایرانی، دروغ و دروغگویی را مهمترین عامل این وضعیت میداند انواع دروغ را در ایرانیان شرح میدهد. انواع دروغ از دیدگاه نویسنده کتاب چرا عقب مانده ایم؟ عبارتند از:
۱. دیپلماسی
۲. گول زدن و گول خوردن: «گول زدن» به عنوان یک راه تربیتی و برای آرام نگه داشتن کودکان به کار میرود.
۳. بگو چشم ولی نکن
۴. فکر کج، راه کج و بدبینی
۵. دروغ مصلحتآمیز: «دروغ مصلحت آمیز به از راست فتنهانگیز»
۶. حفظ ظاهر و تجددطلبی
۷. تعارفات یومیه
۸. خاکشیر مزاجی، رنگپذیری، بوقلمون صفتی
۹. دورویی و نفاق
۱۰. بدقولی، عهدشکنی و دبه
۱۱. قسم خوردن
در ادامه او در تحلیل دروغگویی به ریشههای جامعهپذیری دروغ در جامعه ایرانی اشاره میکند و با کمک گرفتن از نظریه روانشناختی اریک برن و تیپسازیهای شخصیتی او در قالب شخصیت والدینی، کودکی و بالغی، تیپ شخصیتی بالغی را شخصیت متعالی انسان اجتماعی معرفی و وجود غالب این شخصیت بین افراد جامعه را عامل اصلی توسعه همه جانبه قلمداد میکند.
مؤلف معتقد است که اگر دروغ را علت اصلی عقب افتادگیهایمان میداند نه تنها از این جهت است که چون در هر معاملهای وارد شود آن را فاسد میکند، در بین مردم بدبینی و سوءظن به وجود میآورد، مقدار قابل توجهی وقت و انرژی آنها را به هدر میدهد و رفاه و آرامش و امکان هر نوع ترقی را از آنها میگیرد و یا شدیدا مانع میشود، بلکه به خاطر این است که رواج دروغ در بین مردم باعث میشود که رشد شخصیت بالغی را در اطفال به کلی متوقف کند و یا آن را آسیب دیده و معیوب سازد و نتیجتا مردان و زنانی تحویل جامعه دهد که در بین آنها منطق و استدلال و عقل جای خود را به احساسات و هرج و مرجطلبی دهد و جهل را مافوق علم بنمایاند. و در ادامه نتیجه میگیرد که متأسفانه به خاطر رواج شدید دروغ در بین ما ایرانیان، شخصیت بالغیمان به شدت آسیب دیده است.
به باور نویسنده، مهمترین دستاورد مطالعه وی در مورد جامعه ایرانی، یافتن تیپ غالب شخصیتی به نام شخصیت رفاقتی است؛ شخصیتی که سعی در سازگاری میان شخصیت کودکی و والدینی دارد.
این تیپ شخصیتی بر خلاف شخصیت بالغی که به انسانها فارغ از هرگونه تبعیضی احترام قائل است و معیار انصاف و عدالت و از همه مهمتر قانون را در کارهایش ملاک قرار میدهد، تنها رفیق خود را معیار احترام و عمل اجتماعی مثبت قرار میدهد و در این حالت، روابط جای ضوابط را در کارها میگیرد.
علی محمد ایزدی در کتاب چرا عقب مانده ایم؟ استفاده از تاریخ را به عنوان مبنای کار به دو دلیل کنار گذاشته است: «اول اینکه چون متأسفانه کتابهای تاریخی ما اکثرا شرح حال قلدران موفق است. آن هم با اغراقگوییهایی که همیشه نسبت به اصالت آنها در شک بودهام….
دوم و مهمتر اینکه اگر تاریخ صد در صد هم صحیح باشد، حداکثر به ما میگوید: مردم ایران در قدیم که بودهاند؟ ولی نمیگوید: هماکنون که هستند؟ و چه میکنند؟»
البته او به نظریات گذشتگان در مورد ایرانیان توجه نشان داده است. مثلا از قول هرودت مورخ یونانی این گونه نوشته است:
«چیزی که برای پارسی، انجام دادنش ممنوع است، گفتنش هم جایز نیست، دروغگویی را ننگینترین عیب میدانند و پس از آن شرمآورترین نقص، داشتن قرض است. و جهت عمده آن از جمله این است که گویند مقروض مجبور است دروغ بگوید.»
و بعد به سراغ گزنفون، که تقریبا یک قرن بعد از هرودت میزیسته است میرود و با توجه به مقایسهای که بین روحیه و اخلاق ایرانیان در دوره کوروش و روحیه و اخلاق آنها در زمان اردشیر دوم به عمل آورده است، از قول او میگوید:
«این روزها خیلیها فریب شهرت پارسیها را از حیث وفای به عهد و حفظ سوگند ـ مطابق آنچه در سابق بوده است ـ میخورند، و همین که آنها را نزد شاه میبرند، سرشان را از بدن قطع میکنند. این روزها برعکس سابق، کسانی که به نفع شاه خیانت کنند مورد عنایت شاه قرار میگیرند.
این روزها افراد متمول را مانند جانیان حبس میکنند تا از آنها پول بگیرند. دیگر کسی نمیخواهد به قشون شاه ملحق شود. روح ورزشکاری و سلحشوری در آنها به کلی مرده و به تنپروری و پرخوری خو کردهاند.
مملکتی نیست مانند پارس که در آن، آن همه مردم از زهری که به دست دیگران به آنها خورانده شده بمیرند یا علیل شوند. تقوای پارسیان در آنها خاموش شده است.
عدهای بیشمار گلدان و جامهای گرانبها دارند و از داشتن آن به خود میبالند؛ اما اینکه تمام این تجملات با وسایل شرمآور تحصیل میشود باعث شرمساری آنان نیست.
برخلاف گذشته، بیعدالتی و حب منافع نامشروع و بیشرفی در نزد آنها ترقی کرده است. خلاصه پارسی و مردمانی که تابع آنان هستند، این روزها تقدسشان نسبت به خدایان و احترامشان به والدین و انصافشان درباره خلق و شجاعتشان در موقع جنگ بسیار کمتر از آن است که در سابق بود.»
او از قول آمی ین مارسلین مورخ معروف رومی که در قرن چهارم میلادی میزیسته، ایرانیان را به قرار ذیل توصیف نموده است:
«بسیار پرگو و خودستا هستند، چه در موقع کامکاری و چه در اوقات مصیبت. همیشه لفظ تهدید و تخویف بر لب دارند.
مکار و متکبر و بیرحمند. راه رفتنشان بسیار سنگین و موقر و طبیعی و روان است. بهترین جنگجویان دنیا هستند؛ ولی در کار جنگ، خدعه و مهارتشان بیشتر از شجاعتشان است.
نسبت به غلامان و زیردستان و مردم خردهپا به استبداد رفتار میکنند و خود را مالک و صاحب اختیار جان و مال آنها میدانند.
نوکران و گماشتگانشان حق ندارند در حضور آنها لب به سخن بگشایند.»
جیمس موریه انگلیسی در کتاب سیاحت ایران و ارمنستان و آسیای صغیر و استانبول، که ترجمه آن در سال ۱۸۱۳ میلادی در پاریس چاپ شده است، در مورد خلقیات ایرانیان زمان فتحعلی شاه قاجار مینویسد:
«در تمام مردمی به لافزنی ایرانیان وجود ندارد. لاف و گزاف اساس وجود ایرانیان است. هیچ ملتی هم مانند ایرانیان منافق نیست و چه بسا همان موقعی که دارند با تو تعارف میکنند باید از شرشان بر حذر باشی.»
شاردن در باب اخلاق ایرانیان مینویسد: «ایرانیان بیش از هر چیزی دلشان میخواهد زندگی کنند و خوش باشند. تنها چیزی که از دنیا میفهمند، عیش است و نوش و هیچ باور ندارند که عیش، عشرت و نشاط را در حرکت و تکاپو و کارهای خطرناک و پرزحمت هم میتوان به دست آورد… به غایت دروغگو هستند و کارشان همه پرگویی، قسم و آیه است و برای اندک نفعی حاضرند به دروغ شهادت بدهند…»
نویسنده در ادامه از قول خود ایرانیان درباره ایرانیان نقل میکند که:
«میرزا آقاخان کرمانی در کتاب سی مقاله در حق هموطنان خود نوشته است که کمتر کسی از اهالی ایران است که میرغضبی نداند و یا ستم و تعدی نتواند و ظلم و بیانصافی نپرورد.
رحیم نامور در مقالهای در روزنامه شفق درباره هموطنانش میگوید که پایبند به هیچ یک از ملکات اخلاقی نیستند و به شئون و مقدسات فردی و اجتماعی اعتنایی ندارند و جز پر کردن کیسه و اطفای شهوات از زندگی چیزی نمیفهمند. دروغ میگویند، فریب میدهند، مانند خاکشیر به هر مزاجی میسازند و در مقابل هر بادی تسلیم میشوند و این کار را زبردستی و زرنگی میدانند… مبالغه را در تعریف و خوشامدگویی به جایی میرسانند که مقام فرشتگان آسمانی را به یک نفر میدهند و لحظهای بعد بدون اینکه گفتههای سابق خود را در نظر بیاورند، همان شخص را مجسمه وقاحت و جانشین ابلیس میخوانند.»
کتاب چرا عقب مانده ایم؟ قدم اول در جهت رفع گرفتاریهایمان در جامعه ایران را این میداند که بفهمیم که ما مردم ایران در حال حاضر که هستیم و چه میکنیم؟ چرا که اگر قرار باشد اصلاحی صورت گیرد، باید به دست همین نسل فعلی صورت پذیرد.
نویسنده معتقد است که شخصیت کنونی ما ایرانیان در واقع ساخته و پرداخته محیطی است که در آن رشد پیدا کردهایم و هیچ گونه ارتباط مستقیمی با اینکه قرنها پیش در ایران چه اتفاقاتی افتاده ندارد؛ شاهد این ادعا هم آن است که اگر از یک پدر و مادر کاملا ایرانی، فرزندی متولد شود و این فرزند در یک جامعه جهان اول و متمدن پرورش یابد، به سادگی فارغ از اینکه اجدادش چه خلقیاتی داشتهاند، شخصیت وی مطابق با جامعه جدید شکل میگیرد.
علی محمد ایزدی ضمن یادآوری اینکه «… خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمیدهد قبل از آنکه آنها رفتار خود را تغییر دهند.» و «… خدا نعمتی را که به قومی داده تغییر نمیدهد تا وقتی که آن قوم خلقیات خود را تغییر دهند.» برای ایران از قول داریوش آرزو میکند که «خدا این کشور را از دشمن، از خشکسالی و از دروغ نگاه دارد».
تکهای از کتاب چرا عقب مانده ایم؟
– اوضاع ایران بعد انقلاب برای بعضیها تعجبآور بوده است؛ برای آنها که خیال میکردند تمام گرفتاریهای مردم ناشی از سیستم سلطنت یا وجود شاه و یا استعمار آمریکاست و توقع داشتند که با برچیده شدن بساط آنها همه چیز درست شود.
اکنون با شناخت خلقیاتمان خوب میتوانیم موضوع را تحلیل کنیم و پاسخ خود را که چرا اوضاع مملکت درست نشده و حتی از بسیاری جهات خرابتر هم شده است، به دست آوریم. این شناخت به ما کمک میکند که گناه را هم به گردن شخص یا اشخاص مخصوصی نیندازیم، از دست کسی ننالیم و قبول کنیم که از ماست که بر ماست.
این کتاب را میتوانید از این لینک به صورت فیزیکی تهیه کنید.
معرفی سایر کتابها را اینجا بخوانید
پایان پیام
نویسنده: سمیه باقری حسن کیاده
ایرانیها چه دغدغههایی دارند؟
اینجا را ببینید