کتاب انسان در جستجوی معنا؛ دلیلی برای چرایی زندگی
معرفی کتاب انسان در جستجوی معنا
به گزارش گلونی «چرا خودکشی نمیکنیم؟». این سوالی است که درست در زمان ناامیدی باید از خودمان بپرسیم. زمانی که دیگر چیزی برای از دست دادن نداریم به جز زندگیمان، چه چیزی ما را سر پا نگه میدارد؟
نیچه میگوید: «اگر چرایی زندگی خویش را بدانیم، با هر چگونگیای خواهیم ساخت.»
اگر به دنبال چرایی زندگیتان هستید، دکتر ویکتور فرانکل، پدر علم «معنا درمانی»، در کتاب «انسان در جستجوی معنا» دربارهاش نوشته است.
این کتاب اولین بار در سال ۱۹۴۶ به چاپ رسید. نسخه اولیه چاپ شده به زبان آلمانی و با نام «به هر حال به زندگی بگو بله، تجربیات یک روانشناس از کمپ اجباری» بود. اما بعد از تغییراتی در نسخه انگلیسی، عنوان کتاب به «انسان در جستجوی معنا، معرفی لوگوتراپی» تغییر کرد.
در پیشگفتار کتاب آمده است که:
دکتر فرانکل روانپزشک و نویسنده اتریشی، گاهی از بیماران خود که از اضطرابها و دردهای کوچک و بزرگ رنج میبرند و شکوه میکردند میپرسید: «چرا خودکشی نمیکنید؟» او اغلب میتوانست از پاسخ بیماران خط اصلی رواندرمانی خویش را بیابد. در زندگی هرکسی، چیزی وجود دارد. در زندگی یک نفر عشق وجود دارد؛ در زندگی دیگری، استعدادی که بتواند آن را به کار گیرد؛ در زندگی سومی شاید تنها خاطرات کشداری که ارزش حفظ کردن دارد.
کتاب انسان در جستجوی معنا یکی از آثار ادبی زاده جنگ جهانی دوم است. روایتی است تکاندهنده از تجربیات اسارت ویکتور فرانکل از آشویتس. آشویتس بزرگترین و بدترین اردوگاه کار اجباری نازیها بود که انسانهای زیادی در آن جانشان را از دست دادند.
خاطرات فرانکل روانپزشک متولد ۱۹۰۵، درسهای زیادی برای بقای همه نسلها را به همراه دارد. بین سالهای ۱۹۴۲ تا ۱۹۴۵ فرانکل در چهار اردوگاه مختلف از جمله آشویتس کار کرد. در حالی که پدر، مادر، برادر و همسر باردار خود را از دست داده بود.
فرانکل در این دوران مشاهده کرد که چگونه اسرایی که نان خود را با دیگران تقسیم میکنند و به دیگران دلداری میدهند، بیشتر از سایرین برای زنده ماندن دوام میآوردند. آنها اثبات کردند که همهچیز میتواند از ما گرفته شود، به جز توانایی انتخاب نگرش ما حتی در شرایط خاص. نوع نگرش فردی که زندانی شده بود نتیجه یک تصمیم درونی بود و دیدگاهش تنها تحت تأثیر حضورش در اردوگاه نبود.
و این یعنی کسانی که نگرشهای معنوی و روحانیت نفسشان کمتر میشد، در پی از دست دادن معنایی برای ادامه دادن، دست از زندگی کردن میکشیدند. او درباره این نوع ناامیدیها میگوید: «اگر انسان در اردوگاه کار اجباری با از بین رفتن ارزشها مبارزه نمیکرد و نمیکوشید عزت نفس خود را حفظ کند، انسان بودن را، انسانی که دارای مغز است و از آزادی درونی و ارزش شخصی برخوردار است، از دست میداد.»
ویکتور فرانکل استدلال میکند که ما نمیتوانیم از درد و رنج جلوگیری کنیم، اما میتوانیم روش مقابله با آن یا معنایی در آن پیدا کنیم و با اهدافی تازه در زندگی پیش برویم. وی معتقد است که هدف اولیه ما در زندگی همانطور که فروید و شوپنهاور نیز بر آن اذعان داشتهاند، لذت نیست، بلکه کشف و پیگیری آنچه که معنی مینامیم، است.
او مینویسد: «با وجود اینکه ما در اردوگاه کار اجباری محکوم به یک زندگی ذهنی و جسمی بدوی بودیم، امکان این بود که در ژرفای زندگی معنوی نیز غوطهور شویم. شاید افراد حساسی که اغلب، ساختمان بدنی ظریفی داشتند و به زندگی روشنفکرانه پرباری عادت کرده بودند، بیشتر از دیگران رنج میبردند؛ اما کمتر از دیگران به زندگی باطنی آنها آسیب میرسید.
آنها میتوانستند از محیط وحشتناک به زندگی باطنی پربار خود و به آزادی معنوی بازگردند. تنها به همین دلیل است که میتوان پی به این راز آشکار برد که اغلب دیده میشد عدهای از زندانیان ضعیف و ناتوان بهتر از کسانی که نیرومند بودند، در برابر زندگی اردوگاهی دوام میآوردند.»
فرانکل بر مبنای تجربههای شخصی و بیماران بسیار خود، عقیده دارد که کسی قادر نیست تا از رنج و عذاب دوری کند، اما میتواند طرز برخورد با آن را به اختیار خود انتخاب کند. او در آشویتس و در جیب لباس یک زندانی کشته شده کاغذی پیدا کرد که روی آن نوشته شده بود: «خدایت را از ته قلبت، با تمام روحت و با تمام قدرتت دوست بدار».
تفسیر فرانکل از آن جمله این بود که پاسخ مثبت به زندگی، برخلاف هر آنچه که با آن مواجه میشویم، چه رنج و چه مرگ، یک دستور است.
او مردد است که پزشکی قادر به دادن پاسخ به این سوال باشد که معنای زندگی هر فردی چیست؟ چرا که معنای زندگی هر فرد دائما در حال تغییر میباشد. از این رو، هر فرد باید معنی و هدف زندگی خود را در لحظات مختلف متوجه شود. هیچ معنایی وجود ندارد که انسان عمری را صرف یافتنش کند، بلکه هر یک از ما دارای وظیفه و رسالتی خاص در زندگی هستیم که باید به آن دست پیدا کنیم.
لوگوتراپی Logotherapy واژه کلیدی معرفی شده در کتاب انسان در جستجوی معنا است. به گفته فرانکل: «لوگوتراپی قصد دارد تا اراده معنا را در زندگی نمایان کند». ایده اصلی لوگوتراپی در این است که انسان زمانی آزادی واقعی را درک میکند که تمایل به داشتن آزادی را کنار بگذارد.
فرانکل لوگوتراپی را در بستری از رنج و افسردگی توسعه داده است. در واقع او به دنبال ارائه یک راه برونرفت برای خروج از افسردگی و بیمعنایی است. تجربه به او نشان داد که زندگی حتی با وجود سختترین شرایط، میتواند معنادار و اغناکننده باشد.
در این کتاب، فرانکل سه نوع اقدام عملی را برای رسیدن به معنای زندگی پیشنهاد میکند:
اقدام از طریق کردار و عمل، تجربه ارزشها و اقدام از طریق واسطه (هنر، عشق در رابطه یا رنج کشیدن).
نویسنده در کتاب انسان در جستجوی معنا با بیانی انتقادی نسبت به آموزشهای مدارس مینویسد: «کسی هستم که از یک اردوگاه اسیران جان سالم به در برده است. چشمانم چیزهایی دیده که چشم هیچ انسانی نباید میدیده، اتاقهای گازی را دیدم که توسط بهترین و ماهرترین مهندسین ساختمان ساخته شده بودند.
بهترین و متخصصترین پزشکانی را دیدم که کودکان را به شکل ماهرانهای مسموم میکردند. نوزادانی که توسط آمپولهای پرستارهایی مردند که بهترین پرستاران بودند، انسانهایی که توسط فارغالتحصیلان دبیرستانها و دانشگاهها سوزانده شدند.
به آموزش به این دلیل مشکوکم. چیزی که از شما میخواهم این است که برای انسان شدن دانشآموزان تلاش کنید و تلاش شما موجب تربیت «جانوران دانشمند» و «بیماران روانی ماهر» نشود. خواندن، نوشتن، ریاضیات و… زمانی اهمیت پیدا میکند که به انسان شدن کودکان کمک کنید و این کلید انسان بودن این کودکان در آینده میباشد.
پزشک شدن، مهندس شدن، متخصص شدن، کار سختی نیست و میشود با چند سال درس خواندن به آنها رسید و چه بسا امروز ما در جامعه هم پزشکان زیادی داریم و هم مهندسین زیادی. اما بزرگترین ثروت ما انسانیت و اخلاق ماست که با هـیچ مدرکی قابل مقایسه نیست…!»
ویکتور فرانکل که در سال ۱۹۹۷ از دنیا رفت، تا هنگام مرگ به عنوان استاد مغز و اعصاب و روان دانشکده پزشکی دانشگاه وین، اتریش مشغول به کار بود. فرانکل در سال ۱۹۳۰ از دانشکده پزشکی دانشگاه وین فارغ التحصیل شد.
او مدتی بعد در یک بیمارستان روانپزشکی در وین مشغول به کار شد. فرانکل اندکی بعد در سال ۱۹۳۸، به عنوان ریاست دپارتمان مغز و اعصاب بیمارستان روتشیلد وین برگزیده شد. ولی هنگامی که ارتش هیتلر اتریش را اشغال کرد، اوضاع تغییر کرد. کتاب شگفتانگیز «انسان در جستجوی معنا» که گفته میشود تنها در خلال ۹ روز نوشته شده، حاصل همین تغییر اوضاع فاجعهبار است.
تکههایی از کتاب انسان در جستجوی معنا:
– اگر رنج را شجاعانه بپذیریم تا واپسین دم، زندگی معنی خواهد داشت. پس میتوان گفت معنای زندگی امری مشروط نیست، زیرا معنای زندگی میتواند حتی معنی بالقوه درد و رنج را نیز دربرگیرد.
– امروزه مردم بیش از هر زمانی، ابزار زندگی کردن را دارند ولی هیچ معنایی برای زندگی کردن برایش ندارند.
– انسان میتواند در هر زمان هر رنجی را تاب آورد، مادامی که معنایی در آن بیابد.
– اگر اصلا زندگی دارای مفهومی باشد، پس باید رنج هم معنایی داشته باشد.
– وقتی میترسیم اتفاقی بیفتد، اغلب اتفاق میافتد؛ اما وقتی تلاش میکنیم و به زور میخواهیم چیزی اتفاق بیفتد، هرگز اتفاق نمیافتد!
– لوگوتراپی با در نظر گرفتن گذرایی هستی و وجود انسانی به جای بدبینی و انزوا، انسان را به تلاش و فعالیت فرا میخواند.
– نهایتا انسان نباید بپرسد که معنای زندگی او چیست، بلکه باید درک کند که این سوال از او پرسیده شده است. در یک کلام، باید گفت که زندگی از هر انسانی سوال میپرسد و او تنها میتواند تنها با صرف زندگی خودش به این پرسش پاسخ دهد. تنها میتوان با مسئولیتپذیری به زندگی پاسخ داد.
– طوری زندگی کنید که انگار دارید برای دومین بار زندگی میکنید، و انگار بار اول اشتباهی مهلک مرتکب شدهاید و حالا دارید درستش میکنید.
این کتاب را میتوانید در طاقچه و فیدیبو آنلاین بخوانید و یا از این لینک به صورت فیزیکی تهیه کنید.
معرفی سایر کتابها را اینجا بخوانید
پایان پیام
نویسنده: سمیه باقری حسن کیاده
ایرانیها چه دغدغههایی دارند؟
اینجا را ببینید
کد خبر : 267458 ساعت خبر : 10:15 ق.ظ