گلونی

خدا بود و دیگر هیچ نبود؛ عاشقانه هایی خدا گونه از مصطفی چمران 

خدا بود و دیگر هیچ نبود؛ عاشقانه هایی خداگونه از مصطفی چمران

خدا بود و دیگر هیچ نبود؛ عاشقانه هایی خداگونه از مصطفی چمران

خدا بود و دیگر هیچ نبود؛ عاشقانه هایی خداگونه از مصطفی چمران

به گزارش گلونی بعضی از کتاب‌ها خواندنی نیست بلکه دریافتنی است. دریافت حس‌های متفاوتی که از بطن واژگان به روح نفوذ کرده و درجا، بر عمق وجود آدمی می‌نشیند.

خدا بود و دیگر هیچ نبود اثری روح‌افزا و دلنشین از مصطفی چمران یکی از این دسته آثار است که با گذشت سالیان دراز از نگارش آن، حس و حال نگارنده ‌آن را در برهه‌های متفاوت زندگی، برای خواننده تصویر می‌کند.

مصطفی چمران معروف به دکتر چمران، فیزیکدان، سیاستمدار عضو شورای مرکزی نهضت آزادی ایران، وزیر دفاع ایران در دولت مهدی بازرگان، نماینده دوره اول مجلس شورای اسلامی، از فرماندهان ایران در جنگ ایران و عراق و بنیان‌گذار ستاد جنگ‌های نامنظم در جریان جنگ ایران و عراق بود.

دست‌نگاشته‌های کوتاه و بلند کتاب خدا بود و دیگر هیچ نبود، نه قصه‌گویی است نه خاطره‌نویسی بلکه همچون شخصیت خاص و منحصر‌ به‌ فرد چمران، مجموعه‌ای از ندبه‌ و دلبری‌های عاشقانه‌ یک بنده در برابر خدا است که خواننده را در هر زمان به فطرت خود ارجاع می‌دهد.

دکتر چمران شب‌ها در خلوت خود، فارغ از هیاهوی بیرونی دست به قلم برده و چون کودکی بی‌پناه از ظلم و جورِ زندگی و صحنه‌های فجیع دیده شده، اصوات غم‌انگیز شنیده شده و دردهای غلیط حس شده‌ای به معبودش می‌گوید که در روشنایی روز و در قامت فرمانده‌ای استوار و محکم آن‌ها را بلعیده و در خود انباشته است.

جنس راز و نیازهای چمران با خدای نادیده‌اش آنچنان ملموس و عینی است که خواننده گمان می‌برد این سخنان برخاسته از وجود خود بوده و هرگز پای شخص ثالثی در میان نبوده است.

در ادامه قسمتی از این کتاب را خواهیم خواند:

«خدا بود و دیگر هیچ نبود، خلقت هنوز قبای هستی بر عالم نیاراسته بود، ظلمت بود، جهل بود، عدم بود، سرد و وحشتناک، و در دایره امکان هنوز تکیه‌گاهی وجود نداشت.

خدا کلمه بود، کلمه‌ای که هنوز القاء نشده بود.

خدا خالق بود، خالقی که هنوز خلاقیتش مخفی بود.

خدا رحمان و رحیم بود، ولی هنوز ابر رحمتش نباریده بود.

خدا زیبا بود، ولی هنوز زیبایی‌اش تجلی نکرده بود.

خدا عادل بود، ولی عدلش هنوز بروز ننموده بود.

خدا قادر و توانا بود، ولی قدرتش هنوز قدم به حوزه عمل نگذاشته بود.

در عدم چگونه کمال و جلال و جمال خود را بنمایاند؟ در سکوت چگونه کلمه زاییده شود؟ در جمود چگونه خلاقیت و قدرت تظاهر کند؟

عدم بود، ظلمت بود، سکوت و جمود و وحشت بود.

اراده خدا تجلی کرد، کوه‌ها، دریاها، آسمان‌ها و کهکشان‌ها را آفرید.

چه انفجارها، چه طوفان‌ها، چه سیلاب‌ها، چه غوغاها که حرکت اساس خلقت شده بود و زندگی با شور و هیجان زائدالوصفش به هر سو می‌تاخت.

درخت‌ها، حیوان‌ها و پرنده‌ها به حرکت درآمدند. جلال، بر عالم وجود خیمه زد و جمال …»

معرفی سایر کتاب‌ها را اینجا بخوانید

پایان پیام

نویسنده: فاطمه شریعتی

ایرانی‌ها چه دغدغه‌هایی دارند؟
اینجا را ببینید

خروج از نسخه موبایل