شش نکته پیرامون برنامه فکری دکتر سید جواد طباطبایی

شش نکته پیرامون برنامه فکری دکتر سید جواد طباطبایی

به گزارش گلونی دکتر محمدجواد کاشی در کانال تلگرامش نوشت: اندیشیدن به ایران و پرسش از چند و چون ملتی که نام ایران بر خود دارد، یک ضرورت جدی است. اسلام سیاسی در نیم قرن گذشته، در کانون حیات جمعی ما حضور داشت و اینک اعتبار آن تا حد قابل توجهی از دست رفته است. اجتماع سیاسی ما، به یک جانشین می‌اندیشد و لاجرم هویت ملی ایرانیان در دستور کار فکری قرار می‌گیرد.

سید جواد طباطبایی در این زمینه پیشقدم بود و آثار مهمی از خود به جا نهاد. فقدان ایشان سپهر فکری و عمومی ما را با یک فقدان عمیق مواجه کرد. اگر قرار باشد به تداوم این پروژه فکری بیاندیشم، تلاش می‌کنم میراث به جای مانده از دکتر را در معرض پاسخگویی به شش نکته قرار دهم.

اول: سرشت جامعه مدرن تولید مستمر فاعلان سیاسی تازه است. پیامد این خصلت، گسیخته شدن مستمر هویت‌هاست. دیگر نمی‌توان به صورت‌های یکپارچه ملت اعتبار داد. حتی فهم‌های متکثر از ملت‌ هم نمی‌پایند و در نتیجه ظهور سیاسی گروه‌ها و اقوام و نیروهای تازه، کم رنگ می‌شوند و آنچه ملت خوانده می‌شد دوباره باید خود را بازآفرینی کند تا بتواند از شمولیت خود دفاع کند. ایران از این خصلت مدرنیته مستثنی نبوده و نیست. به ویژه پس از افول اعتبار اسلام سیاسی این ویژگی با نیروی بیشتری ظاهر شده است. برنامه فکری دکتر طباطبایی، چگونه می‌تواند هویت ایرانی را بازآفرینی کند و در همان حال، فرایند کثرت یابنده اجتماع ایرانی را محترم بدارد؟ کثرت یابی جامعه، آن را هویت‌گریز می‌کند، هر ایده معطوف به بازسازی اجتماع ایرانی، باید چنان پویایی داشته باشد که همراه با این هویت گریزی، از توان احیای مجدد هویت از دست رفته بازنماند. در برخی آثار دکتر با ایده وحدت در عین کثرت و کثرت در عین وحدت مواجهیم، این ایده برای یک وضعیت خاص پاسخگوست، اما وضعیت‌ها مرتب ناوضعیت می‌شوند و آنچه هست از دست می‌رود. دکتر طباطبایی چه پاسخی برای این مساله در برنامه فکری خود دارد؟

دوم: یکی دیگر از خصائل مدرنیته، اصالت بخشی به فرد و هویت شخصی اوست. برنامه فکری دکتر طباطبایی، چه جایگاهی برای فرد قائل است؟ هر سنخی از هویت‌گرایی که به کلی فردیت را در خود مضمحل کند، در دنیای امروز پذیرفتنی نیست. برنامه فکری دکتر طباطبایی تا جایی که به روایت هگلی ارتباط دارد، می‌تواند پاسخ‌هایی برای آن تمهید کند. اما آنچه در آثار ایشان منعکس است، حاکی از کم‌عنایتی به این وجه هویت‌یابی در دنیای جدید است. هر قدر که برنامه فکری دکتر طباطبایی به روایتی تاریخی و فرهنگی از هویت ملی استوار باشد، از فرصت دادن به فرد ناتوان‌تر می‌شود.

سوم: در کشوری که اینهمه تبعیض و تحقیر قومی و طبقاتی و دینی بیداد می‌کند، برنامه فکری دکتر طباطبایی نباید بی‌اعتنا به این واقعیت‌های تلخ بماند. به نظرم آنها که در نظر دارند این برنامه فکری را دنبال کنند، باید این وجه از پروژه فکری دکتر طباطبایی را دنبال کنند. فهم ملی از کلیت اجتماع ایرانی، اگر از خصلت عدالت بی بهره باشد، پذیرندگی خود را از دست خواهد داد.

چهارم: هویت‌ها اعم از اسلامی یا ملی، همواره خصلتی مردانه داشته‌اند. ایران در سالی که گذشت، نشان داد دست به گریبان یک چرخش زنانه است. اینک ضروری است همه صنوف فهم خود را از حیث میزان توجه به این چرخش زنانه موضوع تامل مجدد قرار دهیم. زنانگی در نسبت با زندگی و فراروندگی آن از نام‌ها شناخته می‌شود. برنامه دکتر طباطبایی یا هر کس که به بازسازی هویت ایرانی می‌اندیشد، باید در نسبت میان هویت جمعی ایرانی و زنانگی و زندگی بیاندیشد. آنکه به ایرانیت و در ضمن زنانگی زیست جمعی ما می‌اندیشد باید ایرانی بودن را با فرایند خلاق، روزمره، و زایشگر زندگی محل توجه قرار دهد.

پنجم: نیم قرن و شاید یک قرن است که منازعات هویتی کانون تولید تنفر، دگر ستیزی، خشونت و طرد بوده است. به نظر می‌رسد روان و خاطره و جان این جامعه از دگرستیزی آزرده باشد. جان و دل مردمان امروز این دیار، دیگر پذیرای هیچ سنخی از دگرستیزی‌های همزاد تنفر نیست. آن کسی می‌تواند قهرمان عرصه احیای نام ایران باشد که بتواند روایتی دگرپذیر، توام با عشق و دوستی از ایرانی بودن عرضه کند. روایتی که هم به کثرت‌های درونی‌اش به دیده مهر می‌نگرد و هم به هویت‌هایی که بیرون از آن حضور دارند.

ششم: هر زبانی که به احیای نام ایرانی می‌اندیشد، باید نسبت خود را به فرایند جهانی شدن معلوم کند. جهان امروز از یکسو به سمت ظهور هویت‌های بسته ملی و قومی می‌رود و از سوی دیگر به سمت بی معنا شدن در نتیجه جهانی شدن مستمر. تنها راه گریز، احیای دوباره هویت‌های ملی اما به نحو گشوده به جهانی شدن انسانی و اخلاقی است. روایت دکتر طباطبایی ممکن است در مخاطره آن باشد که به خلق هویت‌های ملی فروبسته کمک کند. آنکه به احیای نام ایران می‌اندیشد باید نسبت اخلاقی خود را با جهانی شدن روشن کند. روایتی بسازد که بتواند ایرانی بودن را به فرایندهای جهانی شدن گشوده نگاه دارد. ایرانی بودنی که در تسریع فرایند جهانی شدن انسانی و عادلانه و صلح آمیز، یک برکت محسوب شود.

من خیال می‌کنم هر روایت هویت‌سازی که گذشته‌نگر باشد، قادر به تامین این شش نکته نیست. تنها با عطف نظر از گذشته به آینده می‌توان این نکات را تامین کرد. به جای دفاع از ایرانیتی که از دست رفته، باید به ایرانی بودنی اندیشید که قرار است به دست مردم و در فرایند تشریک مساعی جمعی در آینده ظهور کند. ایرانی بودنی که بیشتر به تجربه جمعی و توش و توان جمعی مردم زنده می‌اندیشد تا مواریث به جای مانده از گذشتگان.

پایان پیام

سید جواد طباطبایی یک آذربایجانی وطن پرست و فرهیخته بود

کد خبر : 275901 ساعت خبر : 2:31 ب.ظ

لینک کوتاه مطلب : https://golvani.ir/?p=275901
اشتراک در نظرات
اطلاع از
0 Comments
Inline Feedbacks
نمایش تمام نظرات