قسمت اول زخم کاری بازگشت؛ مکبثی که هملت میشود
هشدار میدهیم که احتمال لو رفتن قصه وجود دارد
به گزارش گلونی بعد از مدتها انتظار فصل دوم زخم کاری «بازگشت» منتشر شد، البته ما که خیلی منتظر نبودیم ولی حالا برای هیجان کار میگوییم که مثلا خیلی منتظر بودیم و وای چه هیجان انگیز و اینها.
اولین نکته در فصل دوم این است که دیگر این نوشته که افراد زیر ۱۵ سال نباید این سریال را تماشا کنند را نمیبینیم.
احتمالا کارگردان سخنان ارزشمند ما را دنبال کرده و متوجه شده که سخن بیهودهای است یا اینکه متوجه شده که ۱۵ سالههای دو سال پیش حالا دیگر بزرگ شدهاند و میتوانند سریالش را تماشا کنند.
در فصل دوم ما متوجه میشویم که بعد از مکبث این بار کارگردان به سراغ هملت رفته است. احتمالا فکر کرده مکبث را خیلی خوب درآورده پس الان وقت هملت است.
ای کاش کارگردان دست از سر مکبث و هملت و تمام شخصیتهای مهم و معروف ادبیات برمیداشت و کار خودش را میکرد.
به هرحال سریال شروع میشود و ما میبینیم که جنازه مالک هنوز در ساحل است.
ای کاش مالک را دو سال تمام آنجا نگه نمیداشتید و فقط به ما میگفتید که آنجاست و ما هم باور میکردیم.
همچنین پلیس را میبینیم که مثل همیشه کاملا مسئولیت پذیر و چابک سراغ قاتلین میرود و حتی یک ثانیه هم وقت را تلف نمیکند.
ما پلیس را میبینیم که از قاتلین و تمام همکاران تشکر میکند اما متاسفانه اسمی از خانواده رجبی آورده نمیشود.
چقدر زود این خانواده از یادها رفته است، زمانی بود که در تمام سریالها از خانواده محترم رجبی تشکر میشد.
کامبیز دیرباز در نقش طلوعی ظاهر میشود که ما را بیشتر از اینکه یاد طلوعی بیندازد یاد خانواده آقای هاشمی در کتاب اجتماعی انداخت با این گریم طبیعی و زیبایش.
کاش وقتی در گریم ضعیف هستیم بازیگران را همان طور که هستند بپذیرید، والا.
قسمت اول زخم کاری بازگشت
در ادامه کارگردان یک درس زندگی مهم به مخاطبان میدهد که نباید هیچ وقت جلوی بچه سیگار بکشیم.
پسر مالک که حالا فکر میکند خیلی شخص مهم و تاثیرگذاری شده است مثل پدرش مدام سیگار میکشد که یعنی من هم هستم.
در فصل دوم ما میبینیم که کلا کارگردان اعتقاد خاصی به دختران فالگیر در بیابان دارد.
میثم علاوه بر سیگار، حالا توهمهای پدرش را هم به ارث برده و ادای او را درمیآورد بدون هیچ خلاقیتی.
در سکانسی میبینیم که اشارهای به ناکام از دنیا رفتن میشود و ما متوجه میشویم که همه عمر اشتباه فکر میکردیم و برداشت غلطی از این اصطلاح داشتیم.
کارگردان مخاطبان را آگاه میکند که منظور درست و صحیح ناکام از دنیا رفتن چیست.
البته بدانید که هر کامی باعث باکام شدن شما نمیشود و باید حتما جنستان خوب باشد تا کامتان مورد قبول باشد وگرنه همان ناکام میمانید.
در ادامه ما سیما را میبینیم که بعد از اینکه از دست داعشیها نجات پیدا کرد حالا همسر شفاعت شده و به صورت تصویر آهسته رفت و آمد میکند.
خدا این تصویر آهسته را از کارگردان نگیرد که اگر نبود نمیدانست چطور شخصیتها رفت و آمد کنند.
در سکانس دیگری ما منشی را میبینیم که در کمال ناباوری دیالوگی کاملا خلاقانه را میگوید. واقعا کارگردان و نویسنده را تحسین میکنیم که چطور به ذهنشان رسید که منشی باید بگوید: «من بهشون گفتم نیان تو اما…»
در نهایت ما دفتر کار مالک را میبینیم و متوجه میشویم که در کاخ ملکه الیزابت این قدر عکس الیزابت به دیوار نیست که در دفتر مالک عکس خودش هست.
زخم کاری را در فیلیمو ببینید
نقد سایر قسمتهای سریال زخم کاری را در این لینک بخوانید.
پایان پیام
نویسنده: بیتا اشکانیان