اوضاع ایران پس از شاه عباس دوم
به گزارش گلونی در کانال بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار بخشی از گزارشی درباره روابط بازرگانی ایران و کمپانی هند شرقی هلند منتشر شده است. دیتارد وان رِیدِن در این گزارش نوشته است:
در سال ۱۶۶۶م شاه عباس دوم در حالی که احتمال مسمومیت او وجود داشت، درگذشت و پسرش به نام شاه صفی دوم بر تخت سلطنت نشست.
واقع آن است که کمپانی ما بعد از دورانی مملو از مشکلات بیشمار و سوء تفاهمها داشت به شکوه سابق دست مییافت که با این اتفاق اخیر دوباره دچار اوضاعی شدیم که در طول سالهای ۱۶۲۹ تا ۱۶۵۲ به آن دچار بودیم.
سبب این وضع، بیعلاقگی و بیبندوباری شاه و تجمع عدهای متملق و چاپلوس در دربار بود که باعث میشد شاه نهتنها نفرتی آشتیناپذیر نسبت به مسیحیان پیدا کند، بلکه بزرگان دربار و کسانی را که ما با زحمت زیاد به سمت خود جلب کرده بودیم، مورد غضب قرار دهد و به این وسیله ارزش و احترام کمپانی را نادیده گیرد.
متأسفانه این اشخاص متملق در تلاشهای خود موفق شدند و در نتیجه کمپانی در موقعیت بدی قرار گرفت.
بهعلاوه شاه بر اثر نفوذ اطرافیان چاپلوس اوقات خود را به عیاشی میگذراند و بیش از یک سال و دو سال نگذشته بود که شاه معتاد به الکل شد و مملکت را به حال خود رها کرد.
حتی در برابر حمله ترکها که با قدرت تمام مرزهای او را تهدید کردند و بیش از ۷ تن طلا از کاروانهای او به سرقت بردند، عکسالعملی نشان نداد.
وقایع بالا به جای اینکه او را به خود بیاورد و چشمان او را باز کند، نتیجه عکس داشت. یعنی در سال ۱۶۶۸م نام خود را، به دلیل اینکه پدربزرگش «صفی» همیشه مریض و ناتوان بود، تغییر داد و با یک تاجگذاری مجدد خود را شاهسلیمان نامید.
هرچند که قراردادها و موافقتنامهها مورد تجدید نظر قرار گرفته بود و به ما حتی اجازه خرید اسب داده شده بود، ولی در مورد خانهای که در بندرعباس در اختیار داشتیم یک مدعی پیدا شد.
به دستور شاه مدارک مورد تقاضا را به نزد او ارسال کردیم و شاه هم متعاقباً دستور سلب مزاحمت از ما را صادر کرد. عین همین دستور درباره دلالان ما هم صدق میکرد، ولی با این حال توجهی به این موضوع نمیشد.
[گزارشی درباره روابط بازرگانی ایران و کمپانی هند شرقی هلند در قرن ۱۸م.، دیتارد وان رِیدِن، ترجمه ویلم فلور و داریوش مجلسی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۲، ص ۴۰-۴۱]
رگه های یونانی داستان رستم و زنون
پایان پیام